بررسی دگر شکلی شکننده در راستای قطع بختیاری از پهنه زمیندرز اصل زاگرس ( ۷۰ کیلومتری جنوب الیگودرز)
دسته | تکتونیک |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | سومین همایش سالانه انجمن زمین شناسی ایران |
نویسنده | سلمان جهانی- میرعلی اکبر نوگل سادات |
تاريخ برگزاری | ۱۲ شهریور ۱۳۸۴ |
متن اصلی:
تداوم گسله اصلی جدید در گستره مورد بررسی
جدای از گسل راندگی اصلی در زاگرس (Main Zagros Revers Fault) که در نقشه ها و عکسهای هوائی به وضوح قابل ردیابی است، ساختار دیگری نیز تقریباً موازی با آن قرار دارد که به نام پهنه گسله اصلی جدید (Main Recent Fault) خوانده می شود (Braud & Ricou,1971)، که جوانتر از راندگی اصلی زاگرس بوده و آن را قطع می کند. این مجموعه از تکه های گسلی متوالی و با شیب قائم تشکیل شده که طول متوسط هر تکه در حدود 100 کیلومتر و یا بیشتر است. ویژگیهای هندسی عناصر ساختاری مانند حالت نردبانی این تکه های گسلی، وجود گسلهای همیوغ (Conjugate) چینهای کوچک و ساختارهای تراستی معرف سازوکار راستالغز راست بر در MRFZ است. MRFZ مجموعه ای است که از تکه های گسلی مستقل عمدتاً با حرکت راستالغز راست بر و همراه با سیستمهای برشی P,R و شکستگیهای کششی T است که به صورت یک پهنه گسیختگی گسترش دارد که تقریباً در تمام طول زاگرس شمالی می توان آن را دنبال کرد. گسله های پیرانشهر، مریوان، سرتخت، مروارید، دینور، صحنه، نهاوند، درود و بختیاری تکه های مختلف گسله اصلی جدید زاگرس هستند که تاکنون شناسائی شده و در کنار هم یک روند فعال و لرزه خیز را می سازند و آنچه در اینجا مد نظر است قطعه جدیدی است که برای اولین بار در این تحقیق به نام بختیاری معرفی می شود.
گسله راستالغز بختیاری
بیش از این مطالعاتی که بر روی گستره انجام شده، آن را یک گسل واژگون و موازی گسل اصلی راندگی زاگرس (MZRF) معرفی کرده اند. ولی مطالعات صحرائی انجام شده نشان می دهد که سازوکار آن راستالغز راست بر بوده و سطوح متعددی از گسله با روند(N140- 145) و شیب تقریباً قائم در سطح زمین مشاهده شده است (شکل 1). طول این گسل نزدیک به 50 کیلومتر و در روی زمین از مدار 33 درجه شمالی به صورت نردبانی در راستای گسل دورود قرار دارد و به سمت جنوب خاوری تا روستای سراقا سید در استان چهار محال بختیاری ادامه می یابد. نکته جالب و مهم پیروی سازوکار آن از گسله سرتاسری و لرزه خیز MRF است.
اثر گسله در روی زمین را میتوان از روی عکسهای هوائی و تصاویر ماهواره ای به راحتی ردیابی نمود. بویژه آثار فعالیت راستالغز در روی سطوح بیرون زده آن به وضوح قابل رویت است. کلیه گسلهای واژگون ناحیه ( روند N130 زاگرس) با این گسل بریده و جا به جا شده اند( شکل 2). تنها از روی طول گستره مورد مطالعه ( 20 کیلومتر) می توان استنباط کرد که حداقل در این فاصله هیچ یک از گسله های راندگی و یا لایه های کلیدی در طرف دیگر گسله مشاهده نشده اند که می تواند بیانگر جابه جایی بیش از 20 کیلومتر در راستای آن باشد. شواهد نشان می دهد که فرسودگی سطوح گسلی از شمال باختری به سمت جنوب خاوری افزایش می یابد. شاید بتوان از آن به عنوان شاهدی دال بر عدم فعالیت جدید برای بخش جنوب خاوری نام برد.
بررسیهای اصلی پیرامون قطعه گسل بختیاری منجر به نتایج اصلی زیر گردیده است:
1-پیگیری اثر دو گسله درود و بختیاری به صورت پیوسته از روی تصاویر ماهواره ای 1:100000
2-تداوم این دو گسل به صورت یک خط کاملا مستقیم و در طولی نزدیک به 180 کیلومتر می تواند نشانه شیب گسلی قائم و یا نزدیک به قائم باشد.
3-جا به جائی آبراهه ها و رودخانه ها در راستای گسل
4-وجود خش لغزهای افقی بر روی صفحات گسلی در امتداد خط گسله که Rake آنها در حدود صفر الی 12 درجه اندازه گیری شده اند.
5-وجود مجموعه ای از عوارض همچون دره های خط گسلی، پشته های برآمده گسلی، استخرهای گسلی و افرازهای گسلی که معرف گسلش راستالغز پویا است.
تحلیل دگرریختی
بر اساس داده های حاصل از فراوانی بر حسب طول گسله ها7 تعداد 8 روند تفکیک شده است که مهمترین آنها N-S,N130,N145 می باشند. شکستگیهای غالب ناحیه N130( روند اصلی) است که در واقع سایر روندها شکستگیهای مرتبه دوم وابسته به آن می باشند. تقریباً عمده گسلهای این روند سازوکار واژگون دارند. شواهدی نظیر جابه جایی به وسیله روندهای دیگر، فقدان خش لغزش بر روی سطوح و فرسودگی آنها می تواند دلیلی بر قدیمی بودن آنها باشد. روند دومی که بسیار حائز اهمیت است و در شکل دهی سیستمهای شکستگی گستره مورد بررسی نقش زیادی دارند روندهای N135-145 می باشند که دارای سازوکار راست بر بوده و شکستگی ریدل نوع R وابسته به سیستم اصلی است و وجود شواهد لرزه ای، خش لغزشهای فراوان و جابه جا کردن روندهای ساختاری می تواند دلیلی بر جوانتر بودن آنها باشد.
روند N-S (سیستم شکستگی T) جوانترین سیستمهای شناخته شده وابسته به مجموعه اصلی و با کمترین درصد طولی در ناحیه می باشد که سازوکار کششی آنها مشهود است.
شواهد لرزه خیزی در طول گسله اصلی زاگرس
داده های لرزه ای موجود نشانگر ناهمگونی فعالیت لرزه ای در امتداد MRF است و رخداد زلزله ها ( بزرگی بیش از 4) در امتداد MRFZ در بالاتر از مدار 32 درجه شمالی از تعداد بیشتری برخوردار است در حالی که در بخش جنوبی به شدت کاهش می یابد0شکل 3). در بین مدار 32-33 درجه شمالی رخداد زلزله در آن نسبت به بخشهای شمالی کمتر ونسبت به بخشهای جنوبی بیشتر است (شکل 3). به هر حال زلزله هایی که به MRFZ نسبت داده شده اند دارای بزرگی بالا و تقریباً همگی در طی یک دوره زمانی کوتاه رخ داده اند. تنها بر همین اساس می توان فرض کرد که مکانیسم زلزله هائی که در امتداد MRFZ رخ می دهند از دیگر زلزله های زاگرس که در مجاورت آن رخ می دهند فرق می کند(Tchalenko & Braud,1974).
تداوم گسله اصلی جدید در گستره مورد بررسی
جدای از گسل راندگی اصلی در زاگرس (Main Zagros Revers Fault) که در نقشه ها و عکسهای هوائی به وضوح قابل ردیابی است، ساختار دیگری نیز تقریباً موازی با آن قرار دارد که به نام پهنه گسله اصلی جدید (Main Recent Fault) خوانده می شود (Braud & Ricou,1971)، که جوانتر از راندگی اصلی زاگرس بوده و آن را قطع می کند. این مجموعه از تکه های گسلی متوالی و با شیب قائم تشکیل شده که طول متوسط هر تکه در حدود 100 کیلومتر و یا بیشتر است. ویژگیهای هندسی عناصر ساختاری مانند حالت نردبانی این تکه های گسلی، وجود گسلهای همیوغ (Conjugate) چینهای کوچک و ساختارهای تراستی معرف سازوکار راستالغز راست بر در MRFZ است. MRFZ مجموعه ای است که از تکه های گسلی مستقل عمدتاً با حرکت راستالغز راست بر و همراه با سیستمهای برشی P,R و شکستگیهای کششی T است که به صورت یک پهنه گسیختگی گسترش دارد که تقریباً در تمام طول زاگرس شمالی می توان آن را دنبال کرد. گسله های پیرانشهر، مریوان، سرتخت، مروارید، دینور، صحنه، نهاوند، درود و بختیاری تکه های مختلف گسله اصلی جدید زاگرس هستند که تاکنون شناسائی شده و در کنار هم یک روند فعال و لرزه خیز را می سازند و آنچه در اینجا مد نظر است قطعه جدیدی است که برای اولین بار در این تحقیق به نام بختیاری معرفی می شود.
گسله راستالغز بختیاری
بیش از این مطالعاتی که بر روی گستره انجام شده، آن را یک گسل واژگون و موازی گسل اصلی راندگی زاگرس (MZRF) معرفی کرده اند. ولی مطالعات صحرائی انجام شده نشان می دهد که سازوکار آن راستالغز راست بر بوده و سطوح متعددی از گسله با روند(N140- 145) و شیب تقریباً قائم در سطح زمین مشاهده شده است (شکل 1). طول این گسل نزدیک به 50 کیلومتر و در روی زمین از مدار 33 درجه شمالی به صورت نردبانی در راستای گسل دورود قرار دارد و به سمت جنوب خاوری تا روستای سراقا سید در استان چهار محال بختیاری ادامه می یابد. نکته جالب و مهم پیروی سازوکار آن از گسله سرتاسری و لرزه خیز MRF است.
اثر گسله در روی زمین را میتوان از روی عکسهای هوائی و تصاویر ماهواره ای به راحتی ردیابی نمود. بویژه آثار فعالیت راستالغز در روی سطوح بیرون زده آن به وضوح قابل رویت است. کلیه گسلهای واژگون ناحیه ( روند N130 زاگرس) با این گسل بریده و جا به جا شده اند( شکل 2). تنها از روی طول گستره مورد مطالعه ( 20 کیلومتر) می توان استنباط کرد که حداقل در این فاصله هیچ یک از گسله های راندگی و یا لایه های کلیدی در طرف دیگر گسله مشاهده نشده اند که می تواند بیانگر جابه جایی بیش از 20 کیلومتر در راستای آن باشد. شواهد نشان می دهد که فرسودگی سطوح گسلی از شمال باختری به سمت جنوب خاوری افزایش می یابد. شاید بتوان از آن به عنوان شاهدی دال بر عدم فعالیت جدید برای بخش جنوب خاوری نام برد.
بررسیهای اصلی پیرامون قطعه گسل بختیاری منجر به نتایج اصلی زیر گردیده است:
1-پیگیری اثر دو گسله درود و بختیاری به صورت پیوسته از روی تصاویر ماهواره ای 1:100000
2-تداوم این دو گسل به صورت یک خط کاملا مستقیم و در طولی نزدیک به 180 کیلومتر می تواند نشانه شیب گسلی قائم و یا نزدیک به قائم باشد.
3-جا به جائی آبراهه ها و رودخانه ها در راستای گسل
4-وجود خش لغزهای افقی بر روی صفحات گسلی در امتداد خط گسله که Rake آنها در حدود صفر الی 12 درجه اندازه گیری شده اند.
5-وجود مجموعه ای از عوارض همچون دره های خط گسلی، پشته های برآمده گسلی، استخرهای گسلی و افرازهای گسلی که معرف گسلش راستالغز پویا است.
تحلیل دگرریختی
بر اساس داده های حاصل از فراوانی بر حسب طول گسله ها7 تعداد 8 روند تفکیک شده است که مهمترین آنها N-S,N130,N145 می باشند. شکستگیهای غالب ناحیه N130( روند اصلی) است که در واقع سایر روندها شکستگیهای مرتبه دوم وابسته به آن می باشند. تقریباً عمده گسلهای این روند سازوکار واژگون دارند. شواهدی نظیر جابه جایی به وسیله روندهای دیگر، فقدان خش لغزش بر روی سطوح و فرسودگی آنها می تواند دلیلی بر قدیمی بودن آنها باشد. روند دومی که بسیار حائز اهمیت است و در شکل دهی سیستمهای شکستگی گستره مورد بررسی نقش زیادی دارند روندهای N135-145 می باشند که دارای سازوکار راست بر بوده و شکستگی ریدل نوع R وابسته به سیستم اصلی است و وجود شواهد لرزه ای، خش لغزشهای فراوان و جابه جا کردن روندهای ساختاری می تواند دلیلی بر جوانتر بودن آنها باشد.
روند N-S (سیستم شکستگی T) جوانترین سیستمهای شناخته شده وابسته به مجموعه اصلی و با کمترین درصد طولی در ناحیه می باشد که سازوکار کششی آنها مشهود است.
شواهد لرزه خیزی در طول گسله اصلی زاگرس
داده های لرزه ای موجود نشانگر ناهمگونی فعالیت لرزه ای در امتداد MRF است و رخداد زلزله ها ( بزرگی بیش از 4) در امتداد MRFZ در بالاتر از مدار 32 درجه شمالی از تعداد بیشتری برخوردار است در حالی که در بخش جنوبی به شدت کاهش می یابد0شکل 3). در بین مدار 32-33 درجه شمالی رخداد زلزله در آن نسبت به بخشهای شمالی کمتر ونسبت به بخشهای جنوبی بیشتر است (شکل 3). به هر حال زلزله هایی که به MRFZ نسبت داده شده اند دارای بزرگی بالا و تقریباً همگی در طی یک دوره زمانی کوتاه رخ داده اند. تنها بر همین اساس می توان فرض کرد که مکانیسم زلزله هائی که در امتداد MRFZ رخ می دهند از دیگر زلزله های زاگرس که در مجاورت آن رخ می دهند فرق می کند(Tchalenko & Braud,1974).



