کاربرد داده های فشار موئینه ((Capillary Pressure) در تعیین سطح تماس سیالات مخازن هیدروکربوری با مثالی از جنوب ایران
دسته | زمین شناسی نفت |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | سومین همایش سالانه انجمن زمین شناسی ایران |
نویسنده | مجید گرگیان محمدی- محمدرضا رضایی |
تاريخ برگزاری | ۱۳ شهریور ۱۳۸۴ |
متن اصلی:
میدان آغاز غربی (کوه سیاخ) در جنوب شرق فیروزآباد فارس در اواخر سال 61 به منظور دستیابی به ذخایر گازی عمیق آن در سازندهای کنگان و دالان حفاری شدن اما به دلیل پایین بودن و اقتصادی نبودن فشار گاز در آن به حالت متروکه درآمد.
در بررسی دلایل این امر مطالعاتی بر روی نمودارهای ژئوفیزیکی و نقشه خطوط همطراز زیرزمینی در افق کنگان در این میدان صورت گرفت و برای نتیجهگیری بهتر از دادههای موجود، میدان گازی فعال مجاور این میدان پایه مقایسه قرار گرفت. یک مقایسه ساده بین نمودار اشعه گامای دو میدان در افق کنگان و مقایسه حجم شیل محاسبه شده از آن به وضوح افزایش قابل توجهی از میزان شیل را در لایههای کنگان کوهسیاخ نشان میدهد. به نظر میرسد علاوه بر اینکه این تغییر باعث کاهش حجم مؤثر فضاهای خالی سنگ و کاهش اندازه دهانه حفرات سنگ گردیده و به تبع از تراوایی آن کاسته به دلیل افزایش قابلیت انعطاف آن در برابر فشارهای تکتونیک از فراوانی شکستگیهای آن نیز کاسته شده است (بررسی مغزهها).
با بررسی نقشههای خطوط همطراز زیرزمینی در افق کنگان در کوهسیاخ و اندازهگیری ارتفاع بستگی ساختمانی و مقایسه آن با میدان فعال مجاور مشخص گردید که بستگی ساختمانی در کوهسیاخ بسیار کم است. کوچک بودن بستگی ساختمانی و وجود گاز کم فشار در لایههای کنگان در کوهسیاخ این مسئله را به ذهن متبادر مینماید که کلوژر تنها از زون تدریجی پر شده و علیرغم موارد پیش گفته در مورد درجه کیفی سنگ مخزن، اگر بستگی ساختمانی اجازه میداد علاوه بر زون عبوری، زون گازدار نیز در کلوژر تشکیل میگردید. برای تحقیق این مسئله دو نمونه از مغزههای سازند کنگان در کوه سیاخ و از عمقهای متفاوت مورد آزمایش MICP قرار گرفت. با کمک روابط عنوان شده در مقدمه، ارتفاع ستون گاز محاسبه و در مقابل اشباعشدگیهای مربوط پلات گردید (شکل a,b 1).
میدان آغاز غربی (کوه سیاخ) در جنوب شرق فیروزآباد فارس در اواخر سال 61 به منظور دستیابی به ذخایر گازی عمیق آن در سازندهای کنگان و دالان حفاری شدن اما به دلیل پایین بودن و اقتصادی نبودن فشار گاز در آن به حالت متروکه درآمد.
در بررسی دلایل این امر مطالعاتی بر روی نمودارهای ژئوفیزیکی و نقشه خطوط همطراز زیرزمینی در افق کنگان در این میدان صورت گرفت و برای نتیجهگیری بهتر از دادههای موجود، میدان گازی فعال مجاور این میدان پایه مقایسه قرار گرفت. یک مقایسه ساده بین نمودار اشعه گامای دو میدان در افق کنگان و مقایسه حجم شیل محاسبه شده از آن به وضوح افزایش قابل توجهی از میزان شیل را در لایههای کنگان کوهسیاخ نشان میدهد. به نظر میرسد علاوه بر اینکه این تغییر باعث کاهش حجم مؤثر فضاهای خالی سنگ و کاهش اندازه دهانه حفرات سنگ گردیده و به تبع از تراوایی آن کاسته به دلیل افزایش قابلیت انعطاف آن در برابر فشارهای تکتونیک از فراوانی شکستگیهای آن نیز کاسته شده است (بررسی مغزهها).
با بررسی نقشههای خطوط همطراز زیرزمینی در افق کنگان در کوهسیاخ و اندازهگیری ارتفاع بستگی ساختمانی و مقایسه آن با میدان فعال مجاور مشخص گردید که بستگی ساختمانی در کوهسیاخ بسیار کم است. کوچک بودن بستگی ساختمانی و وجود گاز کم فشار در لایههای کنگان در کوهسیاخ این مسئله را به ذهن متبادر مینماید که کلوژر تنها از زون تدریجی پر شده و علیرغم موارد پیش گفته در مورد درجه کیفی سنگ مخزن، اگر بستگی ساختمانی اجازه میداد علاوه بر زون عبوری، زون گازدار نیز در کلوژر تشکیل میگردید. برای تحقیق این مسئله دو نمونه از مغزههای سازند کنگان در کوه سیاخ و از عمقهای متفاوت مورد آزمایش MICP قرار گرفت. با کمک روابط عنوان شده در مقدمه، ارتفاع ستون گاز محاسبه و در مقابل اشباعشدگیهای مربوط پلات گردید (شکل a,b 1).
نمونه اول (شکل a1) از عمق 3528 متری مربوط به قسمت فوقانی سازند کنگان و نمونه دوم (شکل b1) مربوط به عمق 3829 متری یا به عبارتی از 300 متری زیر نمونه اول است. حداکثر فشار تزریقی PSI 1500 است که با ارتفاع 240 متری از ستون گاز مطابقت میکند. برای نمونه اول به کمک لاگهای مقاومت و تخلخل اندازهگیری شده در آزمایشگاه، 38% اشباعشدگی گاز محاسبه گردید. همانگونه که در شکل a1 دیده میشود این مقدار اشباعشدگی بسیار نزدیک به منحنی تزریق بوده اما آن را قطع نمیکند، لذا این مقدار اشباعشدگی با ارتفاعی بیش از 240 متر از سطح تماس آب ـ گاز (ارتفاع صفر) حاصل گردیده است. براساس نتیجهگیری فوق، نمونه دوم که 300 متر زیر نمونه اول قرار دارد میتواند در نزدیکی سطح تماس آب ـ گاز قرار گرفته باشد و همان طور که در شکل b1 نشان داده شده فشار جابهجایی در نمونه دوم میتواند ارتفاع این نمونه را از همبری نشان دهد که این مقدار براساس شکل چیزی در حدود 20 متر است. بدین ترتیب میتوان استدلال کرد که فاصله نمونه اول نیز از کنتاکت چیزی در حدود 320 (20+300) متر بوده و نتیجتاً سطح تماس آب ـ گاز در عمق 3848 متری قرار داشته باشد. میزان دقت این استنتاجها با توجه به اینکه نتایج DST نیز از عمق 3870 متری آب شور را نشان میدهد قابل ارزیابی است. عمق به دست آمده برای سطح تماس آب ـ گاز تا حدود زیادی بالاتر از میدان مجاور میباشد. از طرف دیگر با توجه به اینکه نمونه اول از قسمت فوقانی سازند کنگان یا به عبارتی از زیر لایههای سنگ پوش انتخاب شده میتوانیم عمق به دست آمده را آخرین منحنی بسته در نقشه خطوط همطراز زیرزمینی این تاقدیس به حساب آورده و کوچک بودن بستگی ساختمانی آن را یکی دیگر از مشکلات این تاقدیس برای اقتصادی بودن بدانیم