پالینواستراتیگرافی، پالینوفاسیس و محیط دیرینه رسوبات ژوراسیک میانی – بالایی برش روستای قربان در جنوب شرق مشهد
دسته | چینه شناسی و فسیل شناسی |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | هشتمین همایش سالانه انجمن زمین شناسی ایران |
نویسنده | قاسمی نژاد، ابراهیم - سلحشور، خاطره |
تاريخ برگزاری | ۱۰ مهر ۱۳۸۴ |
متن اصلی:
الف) روش کار
روش کار شامل دو مرحله مطالعات صحرایی و نمونه برداری و مراحل آزمایشگاهی است. در زیر به شرح روش آزمایشگاهی می پردازیم.
دراین مرحله 100 گرم از نمونه موردنظر را به قطعات کوچک شکسته و آن را درون یک بشر پلاستیکی می ریزیم. سپس اسیدکلریدریک (HCL 10%) را به آرامی در زیر هود به نمونه ها اضافه می کنیم و به وسیله یک همزن پلاستیکی نمونه ها را به هم می زنیم تا تمام ترکیبات کربناته حل شوند و بعد از 24 ساعت اسید روی آن را خالی کرده و به آن آب اضافه می کنیم و این عمل را آنقدر تکرار می کنیم تا محلول داخل بشر کاملاً خنثی شود. سپس اسید HF را به بشر اضافه کرده و همان کارهای قبل را تکرار می کنیم تا مرحله خنثی سازی صورت گیرد و ترکیبات سیلیسی کاملاً حل شوند. درمرحله بعد درصورت مشاهده ژل نمونه ها را به مدت 30 دقیقه با اسیدکلریدریک 10% می جوشانیم تا ژل تشکیل شده از بین برود. سپس با استفاده از محلول کلرید روی (ZnCl2) و با استفاده از دستگاه سانتریفوژ پالینومورف ها را از عناصر سنگین جدا کرده و بعد از گذر از الک 20 میکرون از آنها اسلایدهای پالینولوژیکی تهیه می کنیم.
ب) انواع پالینوفاسیس ها
براساس درصد سه گروه اصلی عناصر یافت شده در اسلایدها که شامل SOM و فیتوکلاست و پالینومورف می باشد پنج نوع پالینوفاسیس شناسایی شدند که به شرح زیر می باشند :
پالینوفاسیس (A) :
این پالینوفاسیس با تنوع نسبتاً بالای داینوفلاژله ها مشخص می شود. میزان SOM در آن بین 5 تا 20 درصد و میزان پالینوماسرال تقریباً به 80 درصد می رسد. پالینوماسرالها از نوع تیغه ای و هم بعد بوده که البته نوع تیغه ای غالب می باشد. میزان پالینومورفها به بیش از 15 درصد می رسد. این پالینوفاسیس می تواند معادل با پالینوفاسیس نوع IV و اندرزوان (1990) باشد و ننمونه های شماره 18 و 25 را شامل می شود. (شکل 2)
پالینوفاسیس (B) :
دراین نوع پالینوفاسیس درصد پالینوماسرال ها به 95 درصد می رسد و مقدار SOM نیز بسیار کم بوده و به حدود 5 درصد می رسد. پالینوماسرال ها بیشتر از نوع چهار (هم بعد و اپک) می باشند. پالینومورفها در این نوع پالینوفاسیس بسیار کم بوده و به یک درصد می رسند. این پالینوفاسیس نمونه های 1و2و4و8و11و12و14و15و16و17و19و20 و21و22و23و24و26و27و 29و30و32و 34 و 35و36و37و38و39و40و41و42 را در برگرفته و تقریباً 67 درصد از نمونه ها را شامل می شود (شکل 3).
پالینوفاسیس (C):
این پالینوفاسیس با درصد بالای SOM درحدود 85 تا 90 درصد مشخص می شود. مقدار پالینوماسرال ها کم بوده و به کمتر از 10 درصد می رسد. پالینومورف ها نیز بسیار نادر هستندن. ماسرالها بیشتر از نوع هم بعد بوده و گاهی اوقات نوع تیغه ای نی در آنها دیده می شود. بالا بودن میزان SOM نشان دهنده عمیق بودن محیط تشکیل این نوع پالینوفاسیس و وجود یک محیط دریایی باز با شرایط عمقی راکد می باشد. نمونه های شماره 3و6و31 دارای این نوع پالینوفاسیس می باشند. همچنین این پالینوفاسیس می تواند معادل با پالینوفاسیس نوع II و اندرزوان (1990) باشد. (شکل 4)
پالینوفاسیس (D) :
درصد SOM دراینجا به 35 الی 65% و درصد پالینوماسرال ها به 40 الی 65% می رسد. دراین نوع پالینوفاسیس درصد داینوفلاژله ها به صفر می رسد. نمونه های 28 و 33 دارای این نوع پالینوفاسیس هستند (شکل 5).
پالینوفاسیس (E) :
دراین نوع پالینوفاسیس مقدار SOM کاهش یافته و به 30 تا 40% و پالینوماسرال ها نیز به 60 الی 70% می رسند. پالینوماسرال تیغه ای و هم بعد در آن فراوان است به خصوص نوع تیغه ای بیشتر دیده می شود. مقدار پالینومورف ها بسیار اندک بوده و حتی به صفر می رسد.
نمونه های شماره 5و7و9و10و13 دراین نوع پالینوفاسیس قرار می گیرند (شکل 6). باتوجه به اینکه حدود 67 درصد از نمونه ها دارای پالینوفاسیس نوع B هستند یعنی درصد پالینوماسرال ها در آنها بیش از 90% است و مقدار SOM نیز بسیار کم است می توان گفت که محیط ته نشست رسوبات در برش موردمطالعه یک محیط پروکسیمال و متلاطم بوده است. تفسیر محیطی را براساس پالینومورف ها نیز نتیجه ای مشابه با نتیجه قبلی به دست می دهد. چون اکثریت پالینومورف های موجود در نمونه ها از نوع پروکسیمیت می باشند به طوریکه در نمونه های 28 و 21 درصد نمونه های کوریت دقیقاً نصب نمونه های پروکسیمیت است و دربعضی از نمونه ها نظیر نمونه های 39و37و12و15و13 با وجود اینکه تعداد و تنوع گونه ها بسیارکم است اما همان تعداد کم نیز از نوع پروکسیمیت می باشند و دراین نمونه ها اصلاً نمونه های کوریت وجود ندارند.
مقایسه برش موردمطالعه با مطالعات قبلی نشان می دهد که محیط رسوبی این برش هیچ شباهتی به محیط رسوبی برش حصار شاه وردی خان در جنوب غرب بجنورد که توسط اله بخش (1382) مطالعه شده است ندارد چرا که برش حصار شاه وردی خان یک محیط دریایی و کاملاً عمیق است درصورتیکه محیط رسوبی برش موردمطالعه یک محیط پروکسیمال و کم عمق است.
دهقان (1380) و قاسمی نژاد و دهقان (2002) بامطالعه پالینوفاسیس عضو شیلی قسمت فوقانی سازند چمن بید در برش الگو نیز یک محیط لاگونی با شرایط انرژی پایین که هم از طرف دریا و هم از طرف خشکی تغذیه می شده است را معرفی کردند. همانطور که مشاهده می شود محیط رسوبی این برش نیز شباهتی به محیط رسوبی برش موردمطالعه ندارد. همچنین یحیایی (1382) نیز یک محیط دریایی باز را رای برش نابیا عنوان می کند که باز هم شباهتی با برش موردمطالعه ندارد. شاهسونی و قاسمی نژاد (1382) به مطالعه پالینوفاسیس سازند دلیچای (چمن بید؟) در برش جاجرم پرداخته است و یک محیط فلات قاره بسیار پروکسیمال تا حوضه دیستال نیمه اکسیک- آنوکسیک را معرفی کرده است. به نظر می رسد که محیط رسوبی برش موردمطالعه شباهت زیادی با محیط رسوبی برش جاجرم داشته باشد.
ج) تفسیر محیط گذشته برش موردمطالعه :
سیستمهای داینوفلاژله در برش موردمطالعه شامل انواع کوریت و پروکسیمیت و کویت می باشد. انواع گونه های نمونه های کوریت فقط در دو نمونه از کل نمونه ها افزایش می یابد. دراین حال می توان گفت که دراین دونمونه آب دریا دارای یک پیشروی سریع بوده است که ممکن است باعث وسیع شدن فلات قاره و کاهش نفوذ رسوبات شده باشد و همین امر باعث افزایش فرمهای کوریت نسبت به پروکسیمیت می شود اما در بقیه نمونه ها فرمهای کوریت حضور ندارند و یا بسیار کم هستند و این نشان می دهد که برش موردمطالعه مدام تحت تأثیر پیشروی و پسرویهای متعدد قرار داشته است. قاسمی نژاد و همکاران (Ghasemi-Nejad et al., 1999) فرمول C:PPC را برای تعیین پیشرویها و پسرویهای ابداع کردند. افزایش شدید ماسرالها و کاهش SOM درقسمت عمده نمونه ها نشان می دهد که یک پسروی شدید در دریا به وقوع پیوسته و عمق حوضه کاهش یافته و انرژی محیط بسیار بالا بوده است. دربین نمونه های برش موردمطالعه در نمونه شماره 16 تنوع گونه ای داینوفلاژله ها نسبت به نمونه های قبلی خود تا حدی افزایش می یابد ولی حدود 85% از این گونه ها ا نوع پروکسیمیت بوده که مشخصه محیطهای کم عمق و ساحلی می باشند. همچنین اسپورها و پولن ها که به طور کلی در نمونه ها بسیار کم بوده و یا اصلاً وجود ندارند دراین نمونه دیده شده و حداکثر به 3 گونه می رسند و این نیز نشان دهنده عمق کم محیط است. در نمونه های 3و6و31 درصد SOM ناگهان افزایش یافته و از درصد ماسرالها کم می شود. بالا رفتن SOM طبق گفته Gorin & Steffan (1990) به یک محیط آرام، ساکن و عمیق با انرژی بسیارکم دلالت دارد که درنتیجه عمق حوضه زیاد شده و انرژی کاهش می یابد. بنابراین می توان گفت که محیط رسوبگذاری دراینجا یک محیط کم انرژی، کم اکسیژن و عمیق می باشد که با بخشهای continental, contonental slop مطابقت دارد. در نمونه های شماره 25 و 18 درصد پالینومورفها شدیداً افزایش می یابد و چون انواع کوریت برسایر گروهها برتری دارند یک پیشروی و افزایش در عمق آب دریا مشاهده می شود. حضور پوسته فرامینیفرها هرچند کم نشان دهنده وجود اکسیژن درمحیط است.
د) آب وهوای گذشته
Riding & Hubbard (1999) داینوفلاژله ها را از لحاظ دمایی به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از :
1-تاکسونهای متعلق به آبهای سرد
2- تاکسونهای حدواسط
3- تاکسونهای متعلق به آبهای گرم
از گونه های متعلق به آبهای گرم می توان به گونه های
Systematophora areolata, Leptodinium subtile, Chytrooeisphaeridia chytroides
و از گونه های متعلق به آبهای حدواسط می توان به گونه های
Gonyaulacysta eisenackii, Gonyaulacysta jurassica, Ctenidodinium ornatum,
Mendicodinium groenlandicum
اشاره کرد. با توجه به اینکه تمامی گونه های ذکر شده در نمونه های برش موردمطالعه وجود دارند و دربعضی از نمونه ها نیز تعداد آنها زیاد می شود پس می توان گفت که شرایط آب و هوایی حاکم برمنطقه موردمطالعه آب وهوایی حدواسط تا گرم بوده است. از طرفی وجود اسپورهای قارچ که در نمونه های آخر برش تقریباً افزایش می یابند نیز این مسئله را تأئید می کند.
ذ) مقایسه و تعیین ضریب شباهت :
اساس مطالعات انجام شده برروی سیست داینوفلاژله ها متمرکز شده است از بین 210 اسلاید تهیه شده از برش موردمطالعه اسلایدهای 16و28و18و25 دارای بیشترین مقدار پالینومورف هستند و بقیه نمونه ها به مقدار بسیارکم پالینومورف دارند. اسپورها و پولن ها درنمونه های مطالعه شده بسیارکم بوده و بیشترین فراوانی آنها در نمونه شماره 16 می باشد. فرمهای پروکسیمیت و پروکسیموکوریت نیز در بین داینوفلاژله ها دارای بیشترین فراوانی هستند. با استفاده از ضریب شباهت کلارک و هارتبرگ (Clark & Hartlberg 1983) بین برش موردمطالعه و سایر برشهای مطالعه شده از این سازند مقایسه ای صورت گرفته است که به شرح زیر می باشد :
ر) مقایسه پالینومورف های برش مرودمطالعه و برش تیپ سازند چمن بید :
با مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش تیپ سازند چمن بید که توسط دهقان (1380) مورد مطالعه قرار گرفته است مشاهده می شود که برش موردمطالعه دارای 21 گونه مشترک با برش تیپ می باشد و ضریب شباهت به دست آمده برای این دو برش براساس فرمول CS=2v/a+b که در آن V تعداد گونه های مشترک در هر دو منطقه و b,a به ترتیب کل گونه های یافت شده در هر منطقه می باشند 34% محاسبه می شود. همچنین مشخص شد که در برش تیپ درصد فرمهای پروکسیمیت بیشتر و درصد فرمهای کوریت کمتر از برش موردمطالعه می باشد.
مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش جاجرم در سازند دلیچای :
برش جاجرم دارای 25 گونه مشترک با برش روستای قربان می باشد. به طورکلی جنسهای Ctenidodinum و Dicadogonyaulax در هر دو برش دارای بیشترین فراوانی می باشند و اکثریت فرمهای پروکسیمیت و کوریت که در برش جاجرم دیده شده در این برش نیز مشاهده می شود. ضریب شباهت بین این دو برش معادل با 46% می باشد.
ز) مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش حصارشاه وردی خان :
تعداد گونه های مشترک بین این دو برش به 17 گونه می رسد و ضریب شباهت نیز به 32% می رسد. با مقایسه ای که بین این دو برش انجام شد ملاحظه می شود که در برش حصارشاه وردی خان درصد فرمهای کوریت بسیار بیشتر از فرمهای پروکسیمیت است و فرمهای کویت نیز اصلاً وجود ندارند درحالیکه دربرش موردمطالعه درصد فرمهای پروکسیمیت در اغلب نمونه ها بیشتر از فرمهای کوریت است.
تعدادی گونه داینوفلاژله نیز در برش موردمطالعه دیده شده که درهیچ کدام از مطالعات قبلی که برروی این سازند صورت گرفته مشاهده نشده است بعضی از این گونه ها عبارتند از :
Conosphaeridium striatoconus, Florentinia laciniata, Mancodinium smitabulatum, Tricodinium scarburghenes, Nanoceratopsis gracillis
با بررسی اسلایدهای برش موردمطالعه و تعیین رنج سنی داینوفلاژله های موجود دراین اسلایدها سن باتونین – کیمیریجین برای برش روستای قربان به دست آمد.

شکل (1)

شکل (2)-بالینوفاسیس(A)

شکل 3:بالینوفاسیس (B)
الف) روش کار
روش کار شامل دو مرحله مطالعات صحرایی و نمونه برداری و مراحل آزمایشگاهی است. در زیر به شرح روش آزمایشگاهی می پردازیم.
دراین مرحله 100 گرم از نمونه موردنظر را به قطعات کوچک شکسته و آن را درون یک بشر پلاستیکی می ریزیم. سپس اسیدکلریدریک (HCL 10%) را به آرامی در زیر هود به نمونه ها اضافه می کنیم و به وسیله یک همزن پلاستیکی نمونه ها را به هم می زنیم تا تمام ترکیبات کربناته حل شوند و بعد از 24 ساعت اسید روی آن را خالی کرده و به آن آب اضافه می کنیم و این عمل را آنقدر تکرار می کنیم تا محلول داخل بشر کاملاً خنثی شود. سپس اسید HF را به بشر اضافه کرده و همان کارهای قبل را تکرار می کنیم تا مرحله خنثی سازی صورت گیرد و ترکیبات سیلیسی کاملاً حل شوند. درمرحله بعد درصورت مشاهده ژل نمونه ها را به مدت 30 دقیقه با اسیدکلریدریک 10% می جوشانیم تا ژل تشکیل شده از بین برود. سپس با استفاده از محلول کلرید روی (ZnCl2) و با استفاده از دستگاه سانتریفوژ پالینومورف ها را از عناصر سنگین جدا کرده و بعد از گذر از الک 20 میکرون از آنها اسلایدهای پالینولوژیکی تهیه می کنیم.
ب) انواع پالینوفاسیس ها
براساس درصد سه گروه اصلی عناصر یافت شده در اسلایدها که شامل SOM و فیتوکلاست و پالینومورف می باشد پنج نوع پالینوفاسیس شناسایی شدند که به شرح زیر می باشند :
پالینوفاسیس (A) :
این پالینوفاسیس با تنوع نسبتاً بالای داینوفلاژله ها مشخص می شود. میزان SOM در آن بین 5 تا 20 درصد و میزان پالینوماسرال تقریباً به 80 درصد می رسد. پالینوماسرالها از نوع تیغه ای و هم بعد بوده که البته نوع تیغه ای غالب می باشد. میزان پالینومورفها به بیش از 15 درصد می رسد. این پالینوفاسیس می تواند معادل با پالینوفاسیس نوع IV و اندرزوان (1990) باشد و ننمونه های شماره 18 و 25 را شامل می شود. (شکل 2)
پالینوفاسیس (B) :
دراین نوع پالینوفاسیس درصد پالینوماسرال ها به 95 درصد می رسد و مقدار SOM نیز بسیار کم بوده و به حدود 5 درصد می رسد. پالینوماسرال ها بیشتر از نوع چهار (هم بعد و اپک) می باشند. پالینومورفها در این نوع پالینوفاسیس بسیار کم بوده و به یک درصد می رسند. این پالینوفاسیس نمونه های 1و2و4و8و11و12و14و15و16و17و19و20 و21و22و23و24و26و27و 29و30و32و 34 و 35و36و37و38و39و40و41و42 را در برگرفته و تقریباً 67 درصد از نمونه ها را شامل می شود (شکل 3).
پالینوفاسیس (C):
این پالینوفاسیس با درصد بالای SOM درحدود 85 تا 90 درصد مشخص می شود. مقدار پالینوماسرال ها کم بوده و به کمتر از 10 درصد می رسد. پالینومورف ها نیز بسیار نادر هستندن. ماسرالها بیشتر از نوع هم بعد بوده و گاهی اوقات نوع تیغه ای نی در آنها دیده می شود. بالا بودن میزان SOM نشان دهنده عمیق بودن محیط تشکیل این نوع پالینوفاسیس و وجود یک محیط دریایی باز با شرایط عمقی راکد می باشد. نمونه های شماره 3و6و31 دارای این نوع پالینوفاسیس می باشند. همچنین این پالینوفاسیس می تواند معادل با پالینوفاسیس نوع II و اندرزوان (1990) باشد. (شکل 4)
پالینوفاسیس (D) :
درصد SOM دراینجا به 35 الی 65% و درصد پالینوماسرال ها به 40 الی 65% می رسد. دراین نوع پالینوفاسیس درصد داینوفلاژله ها به صفر می رسد. نمونه های 28 و 33 دارای این نوع پالینوفاسیس هستند (شکل 5).
پالینوفاسیس (E) :
دراین نوع پالینوفاسیس مقدار SOM کاهش یافته و به 30 تا 40% و پالینوماسرال ها نیز به 60 الی 70% می رسند. پالینوماسرال تیغه ای و هم بعد در آن فراوان است به خصوص نوع تیغه ای بیشتر دیده می شود. مقدار پالینومورف ها بسیار اندک بوده و حتی به صفر می رسد.
نمونه های شماره 5و7و9و10و13 دراین نوع پالینوفاسیس قرار می گیرند (شکل 6). باتوجه به اینکه حدود 67 درصد از نمونه ها دارای پالینوفاسیس نوع B هستند یعنی درصد پالینوماسرال ها در آنها بیش از 90% است و مقدار SOM نیز بسیار کم است می توان گفت که محیط ته نشست رسوبات در برش موردمطالعه یک محیط پروکسیمال و متلاطم بوده است. تفسیر محیطی را براساس پالینومورف ها نیز نتیجه ای مشابه با نتیجه قبلی به دست می دهد. چون اکثریت پالینومورف های موجود در نمونه ها از نوع پروکسیمیت می باشند به طوریکه در نمونه های 28 و 21 درصد نمونه های کوریت دقیقاً نصب نمونه های پروکسیمیت است و دربعضی از نمونه ها نظیر نمونه های 39و37و12و15و13 با وجود اینکه تعداد و تنوع گونه ها بسیارکم است اما همان تعداد کم نیز از نوع پروکسیمیت می باشند و دراین نمونه ها اصلاً نمونه های کوریت وجود ندارند.
مقایسه برش موردمطالعه با مطالعات قبلی نشان می دهد که محیط رسوبی این برش هیچ شباهتی به محیط رسوبی برش حصار شاه وردی خان در جنوب غرب بجنورد که توسط اله بخش (1382) مطالعه شده است ندارد چرا که برش حصار شاه وردی خان یک محیط دریایی و کاملاً عمیق است درصورتیکه محیط رسوبی برش موردمطالعه یک محیط پروکسیمال و کم عمق است.
دهقان (1380) و قاسمی نژاد و دهقان (2002) بامطالعه پالینوفاسیس عضو شیلی قسمت فوقانی سازند چمن بید در برش الگو نیز یک محیط لاگونی با شرایط انرژی پایین که هم از طرف دریا و هم از طرف خشکی تغذیه می شده است را معرفی کردند. همانطور که مشاهده می شود محیط رسوبی این برش نیز شباهتی به محیط رسوبی برش موردمطالعه ندارد. همچنین یحیایی (1382) نیز یک محیط دریایی باز را رای برش نابیا عنوان می کند که باز هم شباهتی با برش موردمطالعه ندارد. شاهسونی و قاسمی نژاد (1382) به مطالعه پالینوفاسیس سازند دلیچای (چمن بید؟) در برش جاجرم پرداخته است و یک محیط فلات قاره بسیار پروکسیمال تا حوضه دیستال نیمه اکسیک- آنوکسیک را معرفی کرده است. به نظر می رسد که محیط رسوبی برش موردمطالعه شباهت زیادی با محیط رسوبی برش جاجرم داشته باشد.
ج) تفسیر محیط گذشته برش موردمطالعه :
سیستمهای داینوفلاژله در برش موردمطالعه شامل انواع کوریت و پروکسیمیت و کویت می باشد. انواع گونه های نمونه های کوریت فقط در دو نمونه از کل نمونه ها افزایش می یابد. دراین حال می توان گفت که دراین دونمونه آب دریا دارای یک پیشروی سریع بوده است که ممکن است باعث وسیع شدن فلات قاره و کاهش نفوذ رسوبات شده باشد و همین امر باعث افزایش فرمهای کوریت نسبت به پروکسیمیت می شود اما در بقیه نمونه ها فرمهای کوریت حضور ندارند و یا بسیار کم هستند و این نشان می دهد که برش موردمطالعه مدام تحت تأثیر پیشروی و پسرویهای متعدد قرار داشته است. قاسمی نژاد و همکاران (Ghasemi-Nejad et al., 1999) فرمول C:PPC را برای تعیین پیشرویها و پسرویهای ابداع کردند. افزایش شدید ماسرالها و کاهش SOM درقسمت عمده نمونه ها نشان می دهد که یک پسروی شدید در دریا به وقوع پیوسته و عمق حوضه کاهش یافته و انرژی محیط بسیار بالا بوده است. دربین نمونه های برش موردمطالعه در نمونه شماره 16 تنوع گونه ای داینوفلاژله ها نسبت به نمونه های قبلی خود تا حدی افزایش می یابد ولی حدود 85% از این گونه ها ا نوع پروکسیمیت بوده که مشخصه محیطهای کم عمق و ساحلی می باشند. همچنین اسپورها و پولن ها که به طور کلی در نمونه ها بسیار کم بوده و یا اصلاً وجود ندارند دراین نمونه دیده شده و حداکثر به 3 گونه می رسند و این نیز نشان دهنده عمق کم محیط است. در نمونه های 3و6و31 درصد SOM ناگهان افزایش یافته و از درصد ماسرالها کم می شود. بالا رفتن SOM طبق گفته Gorin & Steffan (1990) به یک محیط آرام، ساکن و عمیق با انرژی بسیارکم دلالت دارد که درنتیجه عمق حوضه زیاد شده و انرژی کاهش می یابد. بنابراین می توان گفت که محیط رسوبگذاری دراینجا یک محیط کم انرژی، کم اکسیژن و عمیق می باشد که با بخشهای continental, contonental slop مطابقت دارد. در نمونه های شماره 25 و 18 درصد پالینومورفها شدیداً افزایش می یابد و چون انواع کوریت برسایر گروهها برتری دارند یک پیشروی و افزایش در عمق آب دریا مشاهده می شود. حضور پوسته فرامینیفرها هرچند کم نشان دهنده وجود اکسیژن درمحیط است.
د) آب وهوای گذشته
Riding & Hubbard (1999) داینوفلاژله ها را از لحاظ دمایی به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از :
1-تاکسونهای متعلق به آبهای سرد
2- تاکسونهای حدواسط
3- تاکسونهای متعلق به آبهای گرم
از گونه های متعلق به آبهای گرم می توان به گونه های
Systematophora areolata, Leptodinium subtile, Chytrooeisphaeridia chytroides
و از گونه های متعلق به آبهای حدواسط می توان به گونه های
Gonyaulacysta eisenackii, Gonyaulacysta jurassica, Ctenidodinium ornatum,
Mendicodinium groenlandicum
اشاره کرد. با توجه به اینکه تمامی گونه های ذکر شده در نمونه های برش موردمطالعه وجود دارند و دربعضی از نمونه ها نیز تعداد آنها زیاد می شود پس می توان گفت که شرایط آب و هوایی حاکم برمنطقه موردمطالعه آب وهوایی حدواسط تا گرم بوده است. از طرفی وجود اسپورهای قارچ که در نمونه های آخر برش تقریباً افزایش می یابند نیز این مسئله را تأئید می کند.
ذ) مقایسه و تعیین ضریب شباهت :
اساس مطالعات انجام شده برروی سیست داینوفلاژله ها متمرکز شده است از بین 210 اسلاید تهیه شده از برش موردمطالعه اسلایدهای 16و28و18و25 دارای بیشترین مقدار پالینومورف هستند و بقیه نمونه ها به مقدار بسیارکم پالینومورف دارند. اسپورها و پولن ها درنمونه های مطالعه شده بسیارکم بوده و بیشترین فراوانی آنها در نمونه شماره 16 می باشد. فرمهای پروکسیمیت و پروکسیموکوریت نیز در بین داینوفلاژله ها دارای بیشترین فراوانی هستند. با استفاده از ضریب شباهت کلارک و هارتبرگ (Clark & Hartlberg 1983) بین برش موردمطالعه و سایر برشهای مطالعه شده از این سازند مقایسه ای صورت گرفته است که به شرح زیر می باشد :
ر) مقایسه پالینومورف های برش مرودمطالعه و برش تیپ سازند چمن بید :
با مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش تیپ سازند چمن بید که توسط دهقان (1380) مورد مطالعه قرار گرفته است مشاهده می شود که برش موردمطالعه دارای 21 گونه مشترک با برش تیپ می باشد و ضریب شباهت به دست آمده برای این دو برش براساس فرمول CS=2v/a+b که در آن V تعداد گونه های مشترک در هر دو منطقه و b,a به ترتیب کل گونه های یافت شده در هر منطقه می باشند 34% محاسبه می شود. همچنین مشخص شد که در برش تیپ درصد فرمهای پروکسیمیت بیشتر و درصد فرمهای کوریت کمتر از برش موردمطالعه می باشد.
مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش جاجرم در سازند دلیچای :
برش جاجرم دارای 25 گونه مشترک با برش روستای قربان می باشد. به طورکلی جنسهای Ctenidodinum و Dicadogonyaulax در هر دو برش دارای بیشترین فراوانی می باشند و اکثریت فرمهای پروکسیمیت و کوریت که در برش جاجرم دیده شده در این برش نیز مشاهده می شود. ضریب شباهت بین این دو برش معادل با 46% می باشد.
ز) مقایسه پالینومورف های برش موردمطالعه با برش حصارشاه وردی خان :
تعداد گونه های مشترک بین این دو برش به 17 گونه می رسد و ضریب شباهت نیز به 32% می رسد. با مقایسه ای که بین این دو برش انجام شد ملاحظه می شود که در برش حصارشاه وردی خان درصد فرمهای کوریت بسیار بیشتر از فرمهای پروکسیمیت است و فرمهای کویت نیز اصلاً وجود ندارند درحالیکه دربرش موردمطالعه درصد فرمهای پروکسیمیت در اغلب نمونه ها بیشتر از فرمهای کوریت است.
تعدادی گونه داینوفلاژله نیز در برش موردمطالعه دیده شده که درهیچ کدام از مطالعات قبلی که برروی این سازند صورت گرفته مشاهده نشده است بعضی از این گونه ها عبارتند از :
Conosphaeridium striatoconus, Florentinia laciniata, Mancodinium smitabulatum, Tricodinium scarburghenes, Nanoceratopsis gracillis
با بررسی اسلایدهای برش موردمطالعه و تعیین رنج سنی داینوفلاژله های موجود دراین اسلایدها سن باتونین – کیمیریجین برای برش روستای قربان به دست آمد.

شکل (1)

شکل (2)-بالینوفاسیس(A)

شکل 3:بالینوفاسیس (B)