مدل سازی معکوس پارامتری داده های پلاریزاسیون القایی و مقاومت ویژه اندیس معدنی پاینده
دسته | ژئوفیزیک |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | بیست و ششمین گردهمایی علوم زمین |
نویسنده | مرادزاده، علی- عرب امیری، علیرضا |
تاريخ برگزاری | ۱۶ مهر ۱۳۸۴ |
متن اصلی:
مدل سازی معکوس پارامتری
به دلیل سرعت پائین مدل سازی پیشرو و برای کاهش ریسک عملیات اکتشاف، مدل سازی های معکوس، جایگاه ویژه ای در امور اکتشافی و بخصوص مسائل ژئوفیزیکی یافته اند. در مدل سازی معکوس داده های مشاهده ای به عنوان ورودی به سیستم داده می شوند و سپس با انجام محاسبات مروبط به تئوری معکوس سازی برروی آنها، پارامترهای مدل به عنوان خروجی دریافت می شوند. چون درنظر است در مطالعه حاضر از مدل سازی معکوس پارامتری (Parametric) برای تعبیر و تفسیر داده ها استفاده گردد، چگونگی آن توضیح داده می شود.
معکوس سازی داده های الکتریکی و الکترومغناطیسی یک مسئله غیرخطی است. از آنجا که در غالب موارد داده های برداشت شده کم دقت (حاوی نویز)، غیرهماهنگ و گاهاً متناقضند، در نتیجه تعداد بی شماری مدل مساعد برای این داده ها وجود دارد. در نتیجه پاسخ مسائل معکوس سازی یکتا نمی باشد. هدف از معکوس سازی، مشخص کردن مدلی است که مشاهدات ما را به بهترین وجه تشریح نماید و محدودیت های وارد شده از طرف فیزیک مسئله را پاسخگو باشد. تاکنون روشهای پارامتری متعددی برای حل این گونه مسائل ارائه و ابداع شده است ]7‚8‚9‚10‚13‚13‚15‚17‚18[.
روش قدرتمند کمترین مربعات برای حل مسائل غیرخطی بصورت تکراری استفاده می شود. اما در بیشتر این تکرارها، برای همگرایی قابل قبول مدل، نیاز به یک حدس اولیه (Initial guess) مناسب است. البته هیچ تضمینی هم وجود ندارد که همه قسمتهای طراحی شده به سمت مدل واقعی همگرا شوند. در مسائل غیرخطی داده های تجربی (d) به پارامترهای مدل (m) وابسته اند، و یک تابع غیرخطی (f) (از مدل پیشرو) موجود است، لذا :
که در آن e بردار خطا می باشد.
هدف تعیین مدلی از زمین که پاسخی مشابه داده های اندازه گیری شده داشته باشد. این مسئله را می توان با کمینه کردن یک مسئله بهینه سازی، فرمول ساززی نمود، که در آن محاسبه خطای تکرارهای مختلف نیز مفید است. مثلاً، اگر تعداد خطاهای داده ها، n باشد و خطاها دارای توزیع گوسی باشند، یک ماتریس قطری وزنی به نام W همانند رابطه زیر وجود دارد :
(2)
از این ماتریس برای مقایسه داده های مشاهده شده، به منظور ممانعت از کاربرد تخمین های ضعیف استفاده می شود، تا اینکه داده ها یک روند استاندارد را طی کنند. حال باید مقدار خطا در رابطه (1) کمینه شود. از آنجا که e بصورت برداری تعریف شده، باید اندازه آن مشخص شود. پس :
(3)
برای مسائل خطی از این نوع، روش استاندارد کمترین مربعات می تواند به صورت تکراری، در آراستن یک مدل حدسی اولیه بکار رود. فرض این است که مدل خطی و حدس اولیه m0 است. بسط تیلور مرتبه اول برای آن نوشته می شود، داریم :
(4)
یا :
ماتریس مشتقات جزئی مربوط به پارامترهای مدل و شامل بردار پارامترهای تصحیح شده به مقادیر معلوم است.
همچنین رابطه (3) را می توان بصورت رابطه زیر نوشت :
بردار تفاوت میان جوابهای تجربی و مقادیر محاسبه شده برای m0 است.
در روش رگرسیون ریج یا کمترین مربعات تعدیل شده، طول پرشها را با تصحیح X و بوسیله قراردادن یک شرط در رابطه فوق می توان کنترل نمود. حال باید تابع زیر کمینه شود :
(7)
(L2) محدودکننده (Constrained)، مانع تغییر زیاد پارامترها و فاکتور تعدیل (Damping factor) خوانده می شود.
کمینه سازی وقتی رخ می دهد که مشتقات نسبت به پارامترهای قابل تصحیح برابر صفر گردد. این عمل رابطه زیر را نتیجه می دهد.
(8)
که در آن I ماتریس واحد است. و درنهایت پارامترهای تصحیح شده ازز رابطه زیر بدست می آید :
(9)
از آنجا که رگرسیون ریج، روشی برای برآورد ضرایب رگرسیون داده های غیرمتعامد است که در آن ضرایب برآورد شده در مقایسه با برآوردهای کمترین مربعات با روشهای معمول، میانگین مربعات خطای کوچکتری دارند، لذا مقادیر برآورد شده با این روش، در مقایسه با روشهای معمولی، به مقادیر حقیقی ضرایب رگرسیون نزدیکترند. از طرفی برآوردهای کمترین مربعات ریج پایدار است و تحت تأثیر تغییرات جزئی داده ها قرار نمی گیرد]10[.
میزان برتری ضرایب رگرسیون برآورد شده با روش ریج برضرایب رگرسیون برآورد شده با روشهای معمولی، به مقادیر حقیقی این ضرایب در مدل بستگی دارد. چون مقادیر حقیقی مجهول می باشند، استفاده از این روش در مواقعی که بین داده ها هم راستایی چندگانه بالایی وجود دارد، توصیه می شود. فرمول تکرار مورد استفاده در روش رگرسیون ریج عبارتست از :
(10)
mk مدل بدست آمده در تکرار k ام و Y,A در mk قابل ارزیابی هستند. عملیات تکرار تا زمانی ادامه می یابد که مقصود نهایی حاصل شود. در این تحقیق برای مدل سازی پارامتری دو بعدی داده ها از نرم افزار RESIXIP2DI ]11[ استفاده شده است.
مثال عملی :
به منظور دستیابی به ذخایر مس، باتوجه به شواهد زمین شناسی و رخنمونهای دیده شده از ماده معدنی در ترانشه حفر شده در یکی از اندیس های معدنی بردسیر کرمان (پاینده)، سعی شد در مناطقی که آنومالی های اولیه گسترده تری دارند، عملیات ژئوفیزیکی انجام شود تا نتایج معتبرتری حاصل شود.
سنگهای موجود در ناحیه را اغلب سنگهای آتشفشانی- رسوبی ائوسن تشکیل می دهند. همچنین نهشته های کربناتی و یا آواری نئوژن به صورت سنگهای آتشفشانی در منطقه مورد مطالعه رخنمون دارند. حرکات زمین ساختی در پایان میوسن میانی نهشته های موجود در منطقه را تحت تأثیر قرار داده و سبب چین خوردگی آنها باروند کلی شمال غرب- جنوب شرق گشته اند ]1[. ظاهراً در پایان این چین خوردگی ها یاکمی پس از آن فعالیتهای ماگمایی سبب شده توده های دیوریتی از راه درز و شکافهای حاصل از گسلش در سنگهای پوسته نفوذ کند و متعاقب آن محلولهای گرمابی نیز از طریق درزه و شکافهای حاصل از فعالیتهای تکتونیکی به درون سنگهای دربرگیرنده نفوذ کرده و از راه متاسوماتیسم با سنگهای دربرگیرنده، کانی سازی مس را به صورت پراکنده و رگه ای سبب شوند]4[.
نتایج مطالعات بیانگر آن است که دراین ناحیه کانی زایی های مس اغلب در زون آلتره و یا زون های گسله قرار دارند و در بعضی از موارد و تنها برحسب تصادف در ولکانیک های دگرسان شده خارج این زون دیده می شوند. کانه های متداول زون اکسیده، مالاکیت و آزوریت هستند اما کانه های کوولیت و کالکوپیریت در محل تداخل گسلها با سنگ آهک ظهور پیدا می کنند.
باتوجه به شواهد فوق الذکر به نظ رمی رسد بهترین روش مطالعه، روش اندازه گیری پلاریزاسیون القایی (IP) و در درجه بعد، اندازه گیری مقاومت ویژه الکتریکی (RS) باشد. طراحی برداشت برروی آنومالی های اولیه صورت گرفت و کار برداشت ژئوفیزیکی در ناحیه، تقریباً در جهت عمود برساختارهای زمین شناسی عمومی منطقه و لایه های مشاهده شده در ترانشه حفر شده، با سه پروفیل به طول تقریبی 500 متر طراحی و داده های مقاومت ویژه و پلاریزاسیون القایی بطور همزمان با استفاده از دستگاه ABEM SAS1000 ادامه یافت ]4[.
بحث :
برای بدست آوردن تصویر درست از ساختارهای زیرسطحی در امتداد پروفیل های اندازه گیری شده، لازم است کلیه داده های خام پس از اعمال تصحیحات لازم برای کاهش اثرات توپوگرافی و حذف برخی داده های ناجور مدل سازی شوند، تا گسترش جانبی و عمقی زون های کانی سازی شده با دقت بهتری تعیین گردد. لذا ابتدا با استفاده از نرم افزار RES2DINV ]14[ داده ها تصحیح توپوگرافی شده، سپس با ملاحظه طبیعت داده های خام و اعمال تصحیحات لازم، مدل سازی معکوس هموار دو بعدی بصورت همزمان و ترکیبی برای داده های مقاومت ویژه و پلاریزاسیون القایی در هریک از پروفیل ها انجام شد و نتایج مدل سازی مورد تفسیر قرار گرفت.
براساس نتایج مربوط به مدل سازی هموار دو بعدی برای یکی از پروفیل ها (payandeh00) یک نقطه حفاری به عمق 90 متر بصورت عمود برسطح و در فاصله 270 متری از مبداء پروفیل (شکل 1) پیشنهاد شد ]5[.
اما از آنجا که در معکوس سازی هموار، هاله ای از توده آنومالی که بتدریج به زمینه تقلیل می یابد نشان داده می شود، تعیین محل دقیق کانی سازی و مرز افتراق توده های مختلف مشکل و گاهاً غیرممکن است ]9[. به همین دلیل مدل سازی پارامتری داده ها صورت می گیرد. علت دقت بیشتر مدل سازی پارامتری در این است که در این روش با مدل سازی توام (joint) داده های IP و RS مدلی ساخته می شود که پاسخ آن در تطابق خوبی با داده های اندازه گیری شده باشد. درحالیکه در مدل سازی هموار برای هر یک از سری داده های IP و RS مدلی جداگانه ارائه می گردد که ممکن است نتایج آنها با هم در تطابق خوبی نباشند (شکل 1).

شکل 1-نتایج مدل سازی همواره داده های مقاومت ویژه وپلا ریز اسیون القایی و محل اولیه پیشنهاد حفاری

شکل2- نتایج مدل سازی پارامتری داده های مقاومت ویژه وپلاریز اسیون القایی و محل نهایی پیشنهاد حفااری

جدول 1-مقادیر مقاومت ویژه وپلاریز اسیون القایی توده های حاصل از مدل سازی پارامتری
صفحه 192 موجود نیست
نتایج مدل سازی معکوس پارامتری روی داده های پروفیل مذکور(payandeh00) در شکل 2 و جدول 1 نشان داده شده است.
همانطوریکه از شکل و جدول فوق پیداست دو ناحیه کانی سازی شده (توده 1 و توده 2) با مقاومت ویژه پائین در مدل وجود دارد که با توجه به شواهد زمین شناسی و اطلاعات حاصل از ترانشه های اکتشافی احتمالاً توده های حاوی کانی سازی مس می باشند. اگر چه زون کانی سازی شده اول دارای گسترش جانبی بیشتر و اندازه بزرگتری می باشد و در عمق کمتری نسبت به زون 2 قرار گرفته است ولی در عوض توده دومی از قابلیت پلاریزاسیون (بارپذیری) بیشتری برخوردار می باشد که ویژگی مهمی برای کانی سازی مس است. بنا به دلایل فوق پیشنهاد می شود در مرحله اول یک حفاری در فاصله 320 متری از مبداء پروفیل، به عمق 60 متر عمود برسطح انجام شود تا حضور کانی سازی توده 2 مورد بررسی قرار گیرد. علاوه برآن با توجه به عمق کم توده 1 و گسترش جانبی زیاد آن پیشنهاد می گردد تا ابتدا ضمن حف یک تا دو ترانشه و گرفتن نمونه های لازم آثار کانی سازی مورد مطالعه قرار گیرد و درصورت دریافت نتایج مثبت، یک گمانه در فاصله 160 متری مبداء پروفیل حفر و تا عمق 45 متری ادامه پیدا کند تا ضخامت این زون کانی سازی با دقت بیشتری تعیین گردد.
مدل سازی معکوس پارامتری
به دلیل سرعت پائین مدل سازی پیشرو و برای کاهش ریسک عملیات اکتشاف، مدل سازی های معکوس، جایگاه ویژه ای در امور اکتشافی و بخصوص مسائل ژئوفیزیکی یافته اند. در مدل سازی معکوس داده های مشاهده ای به عنوان ورودی به سیستم داده می شوند و سپس با انجام محاسبات مروبط به تئوری معکوس سازی برروی آنها، پارامترهای مدل به عنوان خروجی دریافت می شوند. چون درنظر است در مطالعه حاضر از مدل سازی معکوس پارامتری (Parametric) برای تعبیر و تفسیر داده ها استفاده گردد، چگونگی آن توضیح داده می شود.
معکوس سازی داده های الکتریکی و الکترومغناطیسی یک مسئله غیرخطی است. از آنجا که در غالب موارد داده های برداشت شده کم دقت (حاوی نویز)، غیرهماهنگ و گاهاً متناقضند، در نتیجه تعداد بی شماری مدل مساعد برای این داده ها وجود دارد. در نتیجه پاسخ مسائل معکوس سازی یکتا نمی باشد. هدف از معکوس سازی، مشخص کردن مدلی است که مشاهدات ما را به بهترین وجه تشریح نماید و محدودیت های وارد شده از طرف فیزیک مسئله را پاسخگو باشد. تاکنون روشهای پارامتری متعددی برای حل این گونه مسائل ارائه و ابداع شده است ]7‚8‚9‚10‚13‚13‚15‚17‚18[.
روش قدرتمند کمترین مربعات برای حل مسائل غیرخطی بصورت تکراری استفاده می شود. اما در بیشتر این تکرارها، برای همگرایی قابل قبول مدل، نیاز به یک حدس اولیه (Initial guess) مناسب است. البته هیچ تضمینی هم وجود ندارد که همه قسمتهای طراحی شده به سمت مدل واقعی همگرا شوند. در مسائل غیرخطی داده های تجربی (d) به پارامترهای مدل (m) وابسته اند، و یک تابع غیرخطی (f) (از مدل پیشرو) موجود است، لذا :
که در آن e بردار خطا می باشد.
هدف تعیین مدلی از زمین که پاسخی مشابه داده های اندازه گیری شده داشته باشد. این مسئله را می توان با کمینه کردن یک مسئله بهینه سازی، فرمول ساززی نمود، که در آن محاسبه خطای تکرارهای مختلف نیز مفید است. مثلاً، اگر تعداد خطاهای داده ها، n باشد و خطاها دارای توزیع گوسی باشند، یک ماتریس قطری وزنی به نام W همانند رابطه زیر وجود دارد :
(2)
از این ماتریس برای مقایسه داده های مشاهده شده، به منظور ممانعت از کاربرد تخمین های ضعیف استفاده می شود، تا اینکه داده ها یک روند استاندارد را طی کنند. حال باید مقدار خطا در رابطه (1) کمینه شود. از آنجا که e بصورت برداری تعریف شده، باید اندازه آن مشخص شود. پس :
(3)
برای مسائل خطی از این نوع، روش استاندارد کمترین مربعات می تواند به صورت تکراری، در آراستن یک مدل حدسی اولیه بکار رود. فرض این است که مدل خطی و حدس اولیه m0 است. بسط تیلور مرتبه اول برای آن نوشته می شود، داریم :
(4)
یا :
ماتریس مشتقات جزئی مربوط به پارامترهای مدل و شامل بردار پارامترهای تصحیح شده به مقادیر معلوم است.
همچنین رابطه (3) را می توان بصورت رابطه زیر نوشت :
بردار تفاوت میان جوابهای تجربی و مقادیر محاسبه شده برای m0 است.
در روش رگرسیون ریج یا کمترین مربعات تعدیل شده، طول پرشها را با تصحیح X و بوسیله قراردادن یک شرط در رابطه فوق می توان کنترل نمود. حال باید تابع زیر کمینه شود :
(7)
(L2) محدودکننده (Constrained)، مانع تغییر زیاد پارامترها و فاکتور تعدیل (Damping factor) خوانده می شود.
کمینه سازی وقتی رخ می دهد که مشتقات نسبت به پارامترهای قابل تصحیح برابر صفر گردد. این عمل رابطه زیر را نتیجه می دهد.
(8)
که در آن I ماتریس واحد است. و درنهایت پارامترهای تصحیح شده ازز رابطه زیر بدست می آید :
(9)
از آنجا که رگرسیون ریج، روشی برای برآورد ضرایب رگرسیون داده های غیرمتعامد است که در آن ضرایب برآورد شده در مقایسه با برآوردهای کمترین مربعات با روشهای معمول، میانگین مربعات خطای کوچکتری دارند، لذا مقادیر برآورد شده با این روش، در مقایسه با روشهای معمولی، به مقادیر حقیقی ضرایب رگرسیون نزدیکترند. از طرفی برآوردهای کمترین مربعات ریج پایدار است و تحت تأثیر تغییرات جزئی داده ها قرار نمی گیرد]10[.
میزان برتری ضرایب رگرسیون برآورد شده با روش ریج برضرایب رگرسیون برآورد شده با روشهای معمولی، به مقادیر حقیقی این ضرایب در مدل بستگی دارد. چون مقادیر حقیقی مجهول می باشند، استفاده از این روش در مواقعی که بین داده ها هم راستایی چندگانه بالایی وجود دارد، توصیه می شود. فرمول تکرار مورد استفاده در روش رگرسیون ریج عبارتست از :
(10)
mk مدل بدست آمده در تکرار k ام و Y,A در mk قابل ارزیابی هستند. عملیات تکرار تا زمانی ادامه می یابد که مقصود نهایی حاصل شود. در این تحقیق برای مدل سازی پارامتری دو بعدی داده ها از نرم افزار RESIXIP2DI ]11[ استفاده شده است.
مثال عملی :
به منظور دستیابی به ذخایر مس، باتوجه به شواهد زمین شناسی و رخنمونهای دیده شده از ماده معدنی در ترانشه حفر شده در یکی از اندیس های معدنی بردسیر کرمان (پاینده)، سعی شد در مناطقی که آنومالی های اولیه گسترده تری دارند، عملیات ژئوفیزیکی انجام شود تا نتایج معتبرتری حاصل شود.
سنگهای موجود در ناحیه را اغلب سنگهای آتشفشانی- رسوبی ائوسن تشکیل می دهند. همچنین نهشته های کربناتی و یا آواری نئوژن به صورت سنگهای آتشفشانی در منطقه مورد مطالعه رخنمون دارند. حرکات زمین ساختی در پایان میوسن میانی نهشته های موجود در منطقه را تحت تأثیر قرار داده و سبب چین خوردگی آنها باروند کلی شمال غرب- جنوب شرق گشته اند ]1[. ظاهراً در پایان این چین خوردگی ها یاکمی پس از آن فعالیتهای ماگمایی سبب شده توده های دیوریتی از راه درز و شکافهای حاصل از گسلش در سنگهای پوسته نفوذ کند و متعاقب آن محلولهای گرمابی نیز از طریق درزه و شکافهای حاصل از فعالیتهای تکتونیکی به درون سنگهای دربرگیرنده نفوذ کرده و از راه متاسوماتیسم با سنگهای دربرگیرنده، کانی سازی مس را به صورت پراکنده و رگه ای سبب شوند]4[.
نتایج مطالعات بیانگر آن است که دراین ناحیه کانی زایی های مس اغلب در زون آلتره و یا زون های گسله قرار دارند و در بعضی از موارد و تنها برحسب تصادف در ولکانیک های دگرسان شده خارج این زون دیده می شوند. کانه های متداول زون اکسیده، مالاکیت و آزوریت هستند اما کانه های کوولیت و کالکوپیریت در محل تداخل گسلها با سنگ آهک ظهور پیدا می کنند.
باتوجه به شواهد فوق الذکر به نظ رمی رسد بهترین روش مطالعه، روش اندازه گیری پلاریزاسیون القایی (IP) و در درجه بعد، اندازه گیری مقاومت ویژه الکتریکی (RS) باشد. طراحی برداشت برروی آنومالی های اولیه صورت گرفت و کار برداشت ژئوفیزیکی در ناحیه، تقریباً در جهت عمود برساختارهای زمین شناسی عمومی منطقه و لایه های مشاهده شده در ترانشه حفر شده، با سه پروفیل به طول تقریبی 500 متر طراحی و داده های مقاومت ویژه و پلاریزاسیون القایی بطور همزمان با استفاده از دستگاه ABEM SAS1000 ادامه یافت ]4[.
بحث :
برای بدست آوردن تصویر درست از ساختارهای زیرسطحی در امتداد پروفیل های اندازه گیری شده، لازم است کلیه داده های خام پس از اعمال تصحیحات لازم برای کاهش اثرات توپوگرافی و حذف برخی داده های ناجور مدل سازی شوند، تا گسترش جانبی و عمقی زون های کانی سازی شده با دقت بهتری تعیین گردد. لذا ابتدا با استفاده از نرم افزار RES2DINV ]14[ داده ها تصحیح توپوگرافی شده، سپس با ملاحظه طبیعت داده های خام و اعمال تصحیحات لازم، مدل سازی معکوس هموار دو بعدی بصورت همزمان و ترکیبی برای داده های مقاومت ویژه و پلاریزاسیون القایی در هریک از پروفیل ها انجام شد و نتایج مدل سازی مورد تفسیر قرار گرفت.
براساس نتایج مربوط به مدل سازی هموار دو بعدی برای یکی از پروفیل ها (payandeh00) یک نقطه حفاری به عمق 90 متر بصورت عمود برسطح و در فاصله 270 متری از مبداء پروفیل (شکل 1) پیشنهاد شد ]5[.
اما از آنجا که در معکوس سازی هموار، هاله ای از توده آنومالی که بتدریج به زمینه تقلیل می یابد نشان داده می شود، تعیین محل دقیق کانی سازی و مرز افتراق توده های مختلف مشکل و گاهاً غیرممکن است ]9[. به همین دلیل مدل سازی پارامتری داده ها صورت می گیرد. علت دقت بیشتر مدل سازی پارامتری در این است که در این روش با مدل سازی توام (joint) داده های IP و RS مدلی ساخته می شود که پاسخ آن در تطابق خوبی با داده های اندازه گیری شده باشد. درحالیکه در مدل سازی هموار برای هر یک از سری داده های IP و RS مدلی جداگانه ارائه می گردد که ممکن است نتایج آنها با هم در تطابق خوبی نباشند (شکل 1).

شکل 1-نتایج مدل سازی همواره داده های مقاومت ویژه وپلا ریز اسیون القایی و محل اولیه پیشنهاد حفاری

شکل2- نتایج مدل سازی پارامتری داده های مقاومت ویژه وپلاریز اسیون القایی و محل نهایی پیشنهاد حفااری

جدول 1-مقادیر مقاومت ویژه وپلاریز اسیون القایی توده های حاصل از مدل سازی پارامتری
نتایج مدل سازی معکوس پارامتری روی داده های پروفیل مذکور(payandeh00) در شکل 2 و جدول 1 نشان داده شده است.
همانطوریکه از شکل و جدول فوق پیداست دو ناحیه کانی سازی شده (توده 1 و توده 2) با مقاومت ویژه پائین در مدل وجود دارد که با توجه به شواهد زمین شناسی و اطلاعات حاصل از ترانشه های اکتشافی احتمالاً توده های حاوی کانی سازی مس می باشند. اگر چه زون کانی سازی شده اول دارای گسترش جانبی بیشتر و اندازه بزرگتری می باشد و در عمق کمتری نسبت به زون 2 قرار گرفته است ولی در عوض توده دومی از قابلیت پلاریزاسیون (بارپذیری) بیشتری برخوردار می باشد که ویژگی مهمی برای کانی سازی مس است. بنا به دلایل فوق پیشنهاد می شود در مرحله اول یک حفاری در فاصله 320 متری از مبداء پروفیل، به عمق 60 متر عمود برسطح انجام شود تا حضور کانی سازی توده 2 مورد بررسی قرار گیرد. علاوه برآن با توجه به عمق کم توده 1 و گسترش جانبی زیاد آن پیشنهاد می گردد تا ابتدا ضمن حف یک تا دو ترانشه و گرفتن نمونه های لازم آثار کانی سازی مورد مطالعه قرار گیرد و درصورت دریافت نتایج مثبت، یک گمانه در فاصله 160 متری مبداء پروفیل حفر و تا عمق 45 متری ادامه پیدا کند تا ضخامت این زون کانی سازی با دقت بیشتری تعیین گردد.