تحلیلی پیرامون مراحل شکل گیری تا زوال حوضه جنوب قاینبراساس مطالعات ساختاری و سنگ شناسی
دسته | تکتونیک |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | بیست و یکمین گردهمائی علوم زمین |
نویسنده | غلامی ، ابراهیم نوگل سادات ، میر علی اکبر ـ قرشی ، منوچهر |
تاريخ برگزاری | ۱۹ مهر ۱۳۸۴ |
Abstract :
This study based on Petrology and structural elements ( Folds,Faults,joints , lineation) studies was done . With Consideration of Rock units expending and dominant structural trends , this area can be divided into two parts , one with north-south and the other northwest- Southeast trend.In Part of area that is charactrized by north-South trend igneous rocks have out- crope and it is more effected by shearing but in the other Part with northwest -southeast trend , sedimentary rocks have outcrope and Compressional Component is Predominant . Based on Petrology and structural data we can two old basines Considered that effective of tensional stress on them were different . with notice to situation of strain axes we can explaine different of Compresion and shearing and outcrope of rock units in two part of this area .
چکیده :
این تحقیق بر اساس مطالعه خصوصیات سنگ شناسی و عناصر ساختاری ( چین ، گسلها ، درزه ها ، خطوره ها) انجام گردید . با توجه به نحوه گسترش واحدهای سنگی و روندهای ساختاری می توان منطقه را به دو بخش شمال ـ جنوب ، شمال غرب ـ جنوب شرق تقسیم نمود در بخشی از منطقه که روند شمال ـ جنوب دارد بیشتر واحدهای آذرین رخنمون داشته و برش تاثیر بیشتری داشته است اما در بخشی که روند شمال غرب ـ جنوب شرق دارد بیشتر واحدهای رسوبی گسترده اند و فشردگی نقش موثر تری داشته است . بر اساس داده های سنگ شناسی و ساختاری می توان دو حوضه قدیمی با روندهای شمال ـ جنوب و شمال غرب ـ جنوب شرق در نظر گرفت که میزان باز شدن آنها تحت تاثیر تنش های کششی اولیه متفاوت بوده و واحدهای مختلف سنگی در آن ظاهر شده اند . با توجه به موقعیت محورهای استرین در منطقه می توان اختلاف فشردگی و برش در هر دو بخش را توجیه نمود .
مقدمه :
این پژوهش در منطقه ای باگسترش بیش یکهزار کیلومتر مربع در بخش جنوب تا غرب قاین ( حدود یکصد کیلومتری شمال بیرجند ) انجام شد که در تقسیم بندی ساختاری ایران در قلمرو ایران مرکزی و در شمال غرب زیر پهنه سیستان قرار می گیرد ( نوگل سادات 1372 ) . در این تحقیق در بخش ساختاری مکانیسم گسلش ، نوع و روند چین ها ، انواع خطواره ها و ارتباط درزه ها با چین خوردگی و گسترش درزه ها در پهنه های برشی مورد بررسی قرار گرفت و در بخش سنگ شناسی بر اساس سن و جنس واحدهای سنگی ، نحوه گستردگی آن در دو بخش از منطقه با یکدیگر مقایسه گردید . قدیمی ترین واحد سنگی را گنایس کوه زول معرفی کرده اند ( برتیه و همکاران 1989 ) . ترادف رسوبی محدوده مورد مطالعه شامل کنگومرا ، شیل ، ماسه سنگ ، آهک ، مارن ، ...بوده و سنی از ژوراسیک تا کواترنر دارند .
مطالعات زمین شناسی ساختمانی :
برداشتهای ساختاری در ایستگاههای مختلف در سرتاسر منطقه انجام گردید و نتایج حاصل از هر یک با دیگر ایستگاهها مقایسه گردیده و یک استنتاج کلی صورت گرفت .
چین ها :
به دلیل تاثیر فرسایش و از بین رفتن چین های بزرگ بیشترین برداشتها در زیر چین ها انجام گردید . سه سری محور چین باروند های شمال ـ جنوب ( در واحد های ژوراسیک ) ، شمال غرب ـ جنوب شرق ( در واحدهای کرتاسه ) ،شرقی ـ غربی ( در واحدهای پالئوسن ) دیده می شود . چین های استوانه ای و مخروطی در منطقه دیده می شوند که اکثریت با گروه دوم است و این حکایت از تاثیر برش دارد .
از شمال غرب به جنوب شرق در واحدهای کرتاسه ، پالئوسن وائوسن می توان تغییر در موقعیت محور ریز چین ها به ترتیب معادل 85 ، 50 ، 30 درجه را مشاهده نمود که نشانگر چرخش محور چین ها است . عمده ترین روند محور چین ها شمال غرب ـ جنوب شرق است که نشانی از روند شمال شرق ـ جنوب غرب مولفه اصلی جابجایی است .
گسلها :
مهمترین روند ها به صورت شمال ـ جنوب و شمال غرب ـ جنوب شرق هستند که هر دو به صورت فشاری ـ برشی راستگرد عمل کرده اند . در روندهای شمال ـ جنوب بیشتر مولفه برش و در گسلهای با امتداد شمال غرب ـ جنوب شرق بیشتر مولفه قائم تاثیر کرده است .
بلوکهای گسلی بادامی شکل وارتورومبیک در ابعاد مختلف ناشی از تلاقی شکستگی ها حاصل شده و در اثر عملکرد برش چرخش هایی را متحمل شده اند که میتوان خطواره های لغزشی کمانی شکل را نیز روی سطوح گسلی دید .
درزه ها :
در دو گروه همراه چین و همراه پهنه ها ی برش دیده شده اند . با بررسی درزه ها در واحدهای سنگی هم سن اما در دو ایستگاه ، میتوان تغییر موقعیتی معادل آنچه در بحث چین ها ذکر گردید را مشاهده نمود . یعنی هر چه سن واحد سنگی بیشتر شود زاویه بین تمرکز درزه ها در دو ایستگاه اما در یک واحد سنگی معین ، افزایش می یابد . این پدیده حاکی از عملکرد یک سیستم دگر شکلی پیشرونده است .
خطواره ها :
بر اساس خطواره ها سطوح گسلی که بیشترین تمرکز را در راستای شمال شرق ـ جنوب غرب و محور ریز چین ها که روند شمال غرب ـ جنوب شرق دارند میتوان راستای مولفه اصلی جابجایی را در جهت شمال شرق ـ جنوب غرب دانست .
مطالعات سنگ شناسی :
در این نوشتار از تشابهات سنگ شناسی دو بخش منطقه ( یعنی بخش با روند شمال غرب ـ جنوب شرق و بخش با روند شمال ـ جنوب ) صرف نظر شده و بطور فشرده اختلافات بین آنها بیان شده است . واحدهای سنگی بخش تحتانی ترادف رسوبی کل منطقه سن معادل ژوراسیک دارند . که تنها در بخشی از منطقه دیده می شوند که روند شمال غرب ـ جنوب شرق دارد . این واحدها به شدت خرد شده و چرخش های زیادی حاصل کرده اند ( بیش از 85 درجه ) اما واحدهای سنگی آذرین کرتاسه ( دیابازها ) در قسمتی از منطقه رخنمون دارند که روند شمال ـ جنوب دارد . بر اساس دیاگرامهای امتدادی چنین استنتاج می شود که این واحدها از محل شکستگی های کششی ( منطبق بر شاخهT از یک سیستم اصلی و بزرگ ) بیرون آمده اند ولی در اثر قرار گیری در محل شکستگی های R سیستم های ریدل کوچکتر ( شاخه های Rسیستم های ریدل محلی ) خردشدگی فراوان تحمل کرده اند . لذا میتوان گفت این دو منطقه در زمان شکل گیری حوضه های اولیه نیز تحت اثر کشیدگی متفاوت قرار داشته اند . بخشی که روند شمال غرب ـ جنوب شرق دارد بیشتر تحت اثر تنش های کششی قرار گرفته و دراثر برخاستگی لبه های حوضه حجم مواد فرسایش به درون حوضه بیشتر بوده و واحدهای ژوراسیک با ضخامت بیشتر تشکیل شده اند .
نتیجه گیری :
مطالعات ساختاری و سنگ شناسی حکایت از این دارد که تحت اثر یک رژیم زمین ساخت کششی طی ژوراسیک دو کافت با روندهای شمال ـ جنوب و شمال غرب ـ جنوب شرق ایجاد شده اند . کافت با روند شمال غرب ـ جنوب شرق بیشتر کشیده شده و واحدهای سنگی ژوراسیک با ضخامت زیاد درآن نهشته شدهاند و رسوبگذاری تا کواترنر ادامه یافته است . اما در کافت با روند شمال ـ جنوب که بیشتر مولفه افقی حاکم بوده ، تاثیر کشش سبب بیرون آمدن آذرین های کرتاسه گردیده است .
در اثر معکوس شدن حرکات در این دو منطقه سیستم های فشاری برشی راستگرد حاکم شده اند که بخشی از منطقه که روند شمال غرب ـ جنوب شرق دارد بیشتر دچار فشردگی ، برخاستگی و چین خوردگی شده اما بخشی که روند شمال ـ جنوب دارد بیشتر دچار خرد شدگی و برش گردیده است . موقعیت محورهای استرین که بر اساس صفحات M حاصل شده است ، توجیه کننده این نوع دگر ریختی ها است .