بررسی زمان تشکیل بالا آمدگی قدیمه کوه بنگستان
دسته | رسوب شناسی و زمین شناسی دریایی |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | بیست و چهارمین گردهمایی علوم زمین |
نویسنده | ناصری، نصرت- آدابی، محمد حسین- قلاوند، هرمز-غبیشاوی، علی |
تاريخ برگزاری | ۰۹ اسفند ۱۳۸۴ |
چکیده:
بالا آمدگى قدیمى (Paleohigh) موجود در کوه بنگستان و زمان تشکیل آن توسط افراد مختلفى بررسى شده است و نتایج مختلفى ارائه شده است. تعدادى از این محققین زمان تشکیل آن را به قبل از رسوبگذارى آهکهاى سروک زیرین ( قبل از سنومانین ) و عده اى دیگر زمان تشکیل آن را به بعد از سنومانین و قبل از تورونین مربوط مى دانند. در این تحقیق با مطالعه دو برش از سازند سروک ( برش نمونه و برش چاه پارسى شماره ۳۵ ) تعداد ۹ میکرو فاسیس و ۳ بایو فاسیس شناشائى شد ، همچنین در هر دو برش ، دوسیکل رسوبى مشخص شده است. با تطابق سکانس استراتیگرافى دو برش مورد مطالعه و بررسى تغییرات میکرو فاسیس ها و بایو فاسیس ها مشخص شد چاه پارسى ۳۵ در محل عمیق ترى از حوضه قرار داشته است و به صورت جانبى اختلاف رخساره اى شدیدى را با برش نمونه نشان مى دهد، لذا مى توان نتیجه گرفت که بالا آمدگى کوه بنگستان در زمان رسوبگذارى آهکهاى سازند سروک نیز وجود داشته است .
Abstract:
The paleohigh of kue- h –Bangestan and the time of its forming have investigated by different researcher. Some of them believed that the Paleohigh had existed before deposition of the lower Sarvak limestone (before Cenomanian). Another group believed that, the Paleohigh has formed after Cenomanian and before Turonian. The study of Sarvak formation ( Type section and Parsi well no ۳۵ ) lead to recognize ۹ microfacies and ۳ Biofacies, also two large scale sedimentary sequence were identified in both two sections. Sequence Stratigraphic correlation show that Parsi well no ۳۵ has located in deeper part of basin and there is strong lateral facies change between Type section and Parsi well no ۳۵. So it seems paleohigh has existed during deposition of lower Sarvak formation in Cenomanian.
مقـدمـه :
این عقیده که در کوه بنگستان بالا آمدگی هایی وجود دارد که باعث نازک شدن رسوبات کرتاسه فوقانی و ترشیری در راس تاقدیس کوه بنگستان می شود به قبل از سال 1969 بر می گردد (Bourgeois, 1969) . در مورد اینکه این بالاآمدگی های قدیمی در چه زمانی به وجود آمده اند نظریات متفاوتی وجود دارد، بورژوا (Bourgeois, 1969) معتقد است که این بالا آمدگی ها در زمان رسوب گذاری سروک زیرین با سن سنو مانین وجود داشته اند ولی بر خلاف نظر وی هارت(Hart, 1970) معتقد است که این بالاآمدگی ها در زمان سنومانین وجود نداشته اند و تشکیل آنها به زمان بعد از سنومانین و قبل از تورونین بر می گردد. در این تحقیق با هدف بررسی نظریات فوق دو برش از سازند سروک( برش نمونه و چاه پارسی شماره 35) انتخاب شده است، میکرو فاسیس ها و بایو فاسیس ها ی موجود در سازند سروک شناسائی شد. سپس با تطابق سکانس استراتیگرافی برش های مورد مطالعه نظریات فوق مورد بررسی قرار گرفت.
بحث:
در این تحقیق دو برش از سازند سروک مورد مطالعه قرار گرفته است، یکی برش نمونه سازند سروک است که در کوه بنگستان ودر 45 کیلو متری شمال غرب شهرستان بهبهان واقع شده است ( James and Wyn, 1965) و دیگری چاه پارسی 35 از میدان پارسی است ، فاصله دو مقطع از هم 15 کیلو مترمیباشد. پس ازمطالعه میکروسکوپی، مقاطع نازک مربوط به برش های مورد مطالعه و شناسائی کامل اجزاء موجود ، تعداد 9 میکروفاسیس تشخیص داده شد که در 3 گروه محیطی دریای باز (Open marine )،سد (Barrier) و لاگون (Lagoon ) قرار می گیرند. در شکل1 تغییرات انواع میکرو فاسیس در مقابل ستون چینه شناسی برش های مورد مطالعه آمد ه است. در زیر به شرح این میکروفاسیس ها و خصوصیات مهم آنها می پردازیم.
میکروفاسیس های دریای باز :
1 -بایوکلست پلاژیک وکستون :
در این میکروفاسیس زمینه میکریتی است که گاهی میکرواسپاری شده است. آلوکمها شامل میکروارگانیسم های پلاژیک عمدتاً از نوعCalcispaerula sp. و Pithonella sp. و پلاژیک های دیگر چون Hedbergella sp. ،Globigerinelloides sp. و Rotalipora sp. ( به تعداد کمتر) می باشد. خرده های دوکفه ای ، کرینوئید و سوزنهای اسفنج نیز گاهی دیده میشوند. این میکروفاسیس در کمربند رخساره ای 2 ویلسون (Wilson,1975 ) قرار میگیرد.
2- بایوکلست پلت پکستون :
حجم اصلی آلوکم ها را پلت هائی با اندازه های مختلف تشکیل می دهند. فراوانی آنها بیش از 40 درصد می باشد. علاوه بر آن فرامینیفرهای بنتیکی چون نزازاتا، سودوتکستولاریا و.. ، بایوکلست های خانواده الیگوستژنید نظیر(Calcispaerula , Pithonella ) و دیگر فرامینیفرهای های پلاژیک موجود در میکروفاسیس 1 (با فراوانی کمتر) وجود دارند. اما حجم خرده های دوکفه ای، کرینوئیدها وسوزنهای اسفنج افزایش یافته است. این میکروفاسیس در کمربند رخساره ای 3 ویلسون (Wilson,1975 ) قرار دارد.
میکروفاسیس های سدی:
3 - بایوکلست رودیست پکستون
اجزاء اصلی تشکیل دهنده این میکروفاسیس خرده های رودیست ها می باشند که متن اصلی سنگ را می سازند. علاوه بر این خرده های کرینوئید و دوکفه ای ها نیز دیده می شود. در این میکرو فاسیس زمینه میکریتی است ولی در بسیاری از جاها اسپارایتی شده است. این میکروفاسیس به عنوان میکرو فاسیس جلوی سد شناخته شده در کمربند رخساره ای 4 ویلسون (Wilson,1975 ) قرار می گیرد.
4 - بایو کلست کرینوئیدال پکستون :
بایوکلستها اکثراً شامل خرده های کرینوئید می باشند. اگر چه خرده های رودیست نیز نسبتا فراوان است ، فرامینیفرهای بنتیک مانند نزازاتاو... با فراوانی کم دیده می شوند. این میکرو فاسیس نیز به عنوان میکرو فاسیس جلوی سد شناخته شده و در کمربند رخساره ای 5 ویلسون(Wilson,1975 ) قرار دارد.
5- بایوکلست پلت رودیست پکستون (فلوتستون)
خرده های رودیست در اندازه بسیار درشت( در حد سانتیمتر) در این میکروفاسیس فراوان است. علاوه بر آن پلت ها با جورشدگی نسبتاً بالا ودر اندازه های کوچک همچنین فرامینیفرهای بنتیکی چون نزازتا از دیگرسازندگان این میکروفاسیس محسوب می شوند. این میکروفاسیس در کمربند رخساره ای 5 ویلسون(Wilson,1975 ) قرار می گیرد.
6 - بایوکلست گرینستون:
اجزاء اصلی سازنده این میکرو فاسیس بایوکلست های (احتمالاً رودیست ها و یا دو کفهایها) حل شده ای می باشند که در اثر انحلال، کاملاً حل شده و تنها قالب آنها باقی مانده است که بعداً توسط سیمان اسپاری پر شده اند ، فضای بین آنها نیز با کلسیت اسپاری پر شده است. انحلال و سیمانی شدن از فرآیندهای مهم دیاژنزی حاکم بر این میکرو فاسیس است که خود می تواند ، نشان دهنده انرژی بالای محیط باشد . این میکروفاسیس در کمربند رخسارهای 6 ویلسون (Wilson,1975) قرار دارد.
7- بایوکلست پلوئیدال پکستون - گرینستون
این میکرو فاسیس از تعدای پلوئید (با جور شدگی نسبتاً خوب)، بایوکلست هائی چون قطعات کرینوئیدی ،دو کفه ای ها و رودیست ها ، همچنین انواعی از فرامینیفرهای بنتیک ( به تعداد کمتر) تشکیل شده است، زمینه در بسیاری از جاها اسپارایتی است و لی گاهی میکریتی تا میکرو اسپاری نیز می باشد. این میکرو فاسیس در کمر بند رخساره ای 7 ویلسون (Wilson,1975 ) قرار گرفته است .
- میکروفاسیس های محیط لاگونی ( Lagoon Micrifacies )
این میکرو فاسیس ها از سد به طرف خشکی عبارتند از :
8 - پلوئید بنتیک فرامینیفر پکستون
فرامینیفرهای بنتیک به خصوص انوع اربیتولینا، میلیولیدا، آلوئولینا، نزازاتا و دیسیکلینا همراه با پلوئیدهای ریز اجزاء اصلی این میکرو فاسیس را تشکیل داده اند. نئو مورفیسم ، انحلال و پر شدن شکستگی ها توسط کلسیت ، فرآیندهای تراکم و آشفتگی زیستی از جمله فرآنیدهای دیاژنزی مهم در این میکروفاسیس است. این میکرو فاسیس در کمر بند رخسارهای 7 ویلسون (Wilson,1975) قرار دارد.
9 - بایوکست و کستون :
آلوکم هائی چون فرامینیفرهای بنتیک مانند آلوئولینا ، اربیتولین میلیولیدا و … در یک زمینه میکریتی قرار دارند. جلبک های سبز،گاستروپود و خرده های مرجان از دیگر اجزاء این میکروفاسیس محسوب می شوند ، پلت به مقدار کم وجود دارد. این میکرو فاسیس در کمربند رخساره ای 7 ویلسون (Wilson,1975) قرارمی گیرد .
- بایو فاسیس های موجود در سازند سروک:
بر اساس پالئولاگ های Paleologs)) موجود و بر اساس مطالعات انجام شده بر روی مقاطع نازک در سازند سروک سه رخساره زیستی( (Biofacies معرفی شده است که به شرح زیر می باشند:
بایوفاسیس A: این بایو فاسیس با فراوانی فسیل های Oligosteginid مشخص می شود ونشان دهنده یک محیط نسبتاً عمیق می باشد.
بایو فاسیس B: این بایو فاسیس با فراوانی خرده های رودیست مشخص می شود و نشان دهنده محیط سدی است.
بایو فاسیس C: این بایو فاسیس با فراوانی فرامینیفرهای بنتیک مانند Alveolina ، Miliolida، Nezzazata مشخص می شود و نشان دهنده یک محیط کم عمق لاگونی است. در شکل 1و تغییرات این بایو فاسیسها در مقابل ستون چینهشناسی برش های مورد مطالعه آمده است.
- سکانساستراتیگرافی :
در این تحقیق در هر دو برش مورد مطالعه، دو چرخه رسوبی شناسائی شده است.
الف- چاه پارسی:
میکرو فاسیس:
تغییرات میکروفاسیس از عمق 3840 تا 2970 یک روند کم عمق شونده به سمت بالا را نشان می دهد. ولی از عمق 2870 تا 3840 متری، برای بار دوم رخساره های 2 و1 (رخساره های پلاژیک) را داریم که نشانه عمیق تر شدن حوضه می باشند و از عمق 2840 تا 2720 روند کم عمق شونده را نشان می دهد که این مسأله نشانگر وجود دو سیکل رسوبی می باشد( شکل 1).
بایو فاسیسBiofacies)):
از عمق 3840 تا 2970 متری، تغیر روند از بایوفاسیس A به سمت B و سپس C، مشاهده می شود سپس از عمق 2970 متری برای باردوم، بایوفاسیس A ظاهر می شود که نشان دهنده عمیق تر شدن دوباره حوضه است. سپس از عمق 2840 تا 2720 متری، برای بار دوم بایوفاسیس A به بیوفاسیس B و C تغییر می کند. این روند نیزمی تواند نشان دهنده دوچرخه رسوبی باشد ( شکل 1).
لیتولوژی:
همانطور که در ستون چینه شناسی چاه پارسی مشاهده می شود(شکل 2). لیتولوژی از عمق 3840 تا 3040 متری آهک شیلی است ولی در فاصله 3040 تا 2970 متری به آهک تبدیل می شود. سپس در یک چرخه دیگری در فاصله بین 2970 تا 2850 متری آهک شیلی شروع به رسوب گذاری می کند و در فواصل 2850 تا 2720 متری دوباره همان تغییر روند از آهک شیلی به آهک را خواهیم داشت. این روند تغیرات لیتولوژی نیزمی تواند نشانگر دو چرخه رسوبی در این برش باشد.
ب- برش نمونه سازند سروک:
میکروفاسیس:
چرخه زیرین با میکروفاسیس 1 شروع شده و دراواسط این چرخه در تناوب با میکروفاسیس 2 می باشد و در پایان به میکروفاسیس 4 ختم میشود. شروع چرخه فوقانی با میکروفاسیس 3 میباشد(عمیق تر از میکروفاسیس 4) .سپس به سمت بالا به ترتیب توسط میکروفاسیس های 5،6،7،8 و 9 جایگزین می شود. این روند تغییرات میکروفاسیس وجود دو چرخه رسوبی کمعمقشونده به سمت بالا را نشان می دهد( شکل 1 ).
تغییر روند لایه بندی:
هانطور که در ستون چینه شناسی برش نمونه (شکل 1) مشخص است، روند لایه بندی از پایین به بالا به این صورت است که ابتدا لایه بندی به صورت نازک لایه است که تناوبی از آهک و شیل می باشد که به سمت بالا به آهک متوسط لایه و نهایتاَ به آهک توده ای تبدیل می شود که یک روند ضخیم شونده به سمت بالا ( Thickening Upward) را نشان می دهد. سپس روند لایه بندی تغییر کرده و حالت نازک شونده به سمت بالا (Thinning Upward) را نشان می دهد. این روند تا میانه های سازند سروک ادامه دارد. در مرحله بعد برای بار دوم یک روند ضخیم شونده به سمت بالا دیده