پترولوژی و تکتونیک دایکهای دیابازی پست-کرتاسه در کوههای مورو
دسته | پترولوژی |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | بیست و پنجمین گردهمائی علوم زمین |
نویسنده | عامری علی |
تاريخ برگزاری | ۰۱ اسفند ۱۳۸۵ |
مقدمه :
کوههای مورو با وسعت حدود ۱۰۴ کیلومتر مربع در نقشهی زمینشناسی ۱:۱۰۰۰۰۰ تبریز واقع گردیده و دارای پیچیدگیهای چینهشناسی و تکتونیکی منحصر به فردی است. این منطقه بر اساس زونبندیهای زمینساختی در زون البرز- آذربایجان (نبوی، ۱۳۵۵) و سلطانیه- میشو (افتخارنژاد، ۱۳۵۹) واقع گردیده و واحدهای مختلف سنگی- چینهای از پرکامبرین تا عهد حاضر با نبودهایی از رسوبات اردویسین تا پرمین و کرتاسهی فوقانی در آن قابل تعقیب است (شکل ۱). در مورد سازندهای آذرین کوههای مورو باید اذعان داشت که علاوه بر دایکهای مورد بررسی در این مقاله، تودههای نفوذی (سینیتی و گابرویی) نیز در جنوبشرق این منطقه رخنمون دارند. این تودهها توسط رسوبات پرمین (درود) به صورت ناپیوستگی آذرین پی پوشیده شده و انواع بازیک این تودهها که قدیمیتر از انواع اسید هستند، رسوبات سازند سلطانیه را تا حد شیست سبز دگرگون کردهاند. بنابراین تشکیل آنها به بعد از اینفراکامبرین و قبل از پرمین نسبت داده شده است. مهمترین رخنمون دایکهای دیابازی در کوههای مورو، در شمالشرق کارخانهی سیمان صوفیان، غرب و جنوبغرب روستای زینآباد و شمال کارخانهی گچ گروس قرار دارد. از آنجائیکه دایکهای شمال و شمالشرق کارخانهی سیمان صوفیان رخنمون زیادتری داشته و از طرفی برای مدتی بعنوان پوزولان برای این کارخانه مورد استفاده قرار گرفته، لذا مطالعات، بیشتر بر روی این دایکها متمرکز شده است. لازم به ذکر است که دایکهای مزبور در تشکیلات مختلف منطقه نفوذ کردهاند با این وجود، جوانترین سنگهایی که در داخل آنها مشاهده میشوند سنگهای آهکی اربیتولیندار (کرتاسه زیرین) است بنابراین سنی جوانتر از کرتاسه دارند و با توجه به اینکه قطعات آنها در داخل رسوبات میوسن مشاهده میشود احتمالاً قدیمیتر از میوسن میباشند. هدف این مقاله بررسی سنگشناسی و ژئوشیمی دایکهای دیابازی و ارتباط یا عدم ارتباط آنها با گسل خوردگیها و به عبارت بهتر تکتونیک منطقه است.
◊◊◊◊◊◊◊
بحث :
پتروگرافی
در این مطالعه از سنگهای ذیل مطالعات پتروگرافی به عمل آمد: ۱- سنگهای آهکی در برگیرندهی دایک دیابازی و انکلاوهای آهکی درون دیاباز؛ ۲- سنگهای دیابازی (میکرو گابرو) دایکهای فرعی؛ ۳- سنگهای دیابازی (میکرو دیوریت) حاشیههای دایک اصلی؛ ۴- سنگهای دیابازی (میکرو گابرو) قسمتهای درونی دایک اصلی. از نظر پتروگرافی دایکهایی که در سازند کهر نفوذ کردهاند با دایکهای موجود در آهکهای کرتاسه تفاوت دارند. بدین صورت که دایکهای موجود در تشکیلات کهر، دانه درشت و در حد دیوریت و گابرو میباشند در حالیکه دایکهای موجود در آهکها دانهریز تا متوسط بوده و تشکیل میکروگابرو را دادهاند.
سنگهای دربرگیرندهی دایکهای دیابازی که در نمونههای دستی به رنگ خاکستری روشن هستند، از نوع سنگهای آهکی خالص میباشند. در محل کنتاکت، سنگهای آهکی به دلایل تکتونیکی (یعنی تزریق دایکها در محل گسل خوردگیهای قبلی) خردشدگی نشان میدهند. محل خردشدگی توسط کلسیت و در بعضی موارد توسط اکسید آهن پر شده است. مقاطع مطالعه شده از این سنگها نشان میدهد که آنها عمدتاً از کلسیت تشکیل شدهاند. اکثر بلورهای کلسیت دارای ماکل پلیسنتتیک بوده و دارای بافت موزائیکی میباشند. سنگهای آهکی بلافصل دیاباز فاقد کانیهای دگرگونی بوده، اما اثرات دایک به صورت برشی شدن آهک و همین طور تبلور مجدد سنگ آهک مشاهده میشود. علت نبود دگرگونی مشخص میتواند مربوط به خشک بودن ماگمای سازندهی دیاباز و یا کم حرارت بودن آن در نتیجهی آبدار بودن سنگهای دربرگیرنده باشد.
از نظر پتروگرافی دیابازهای دایکهای فرعی تفاوت چندانی با همدیگر نداشته و در نمونههای دستی به رنگ خاکستری متمایل به سبز میباشند. شدت آلتراسیون روی این سنگها به اندازهی دایکهای اصلی نیست. بافت میکروسکوپی سنگ عموماً گرانولار هم بعد و غیرهم بعد میباشد. کانیهای تشکیل دهندهی دایکهای فرعی شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آلکالی فلدسپات، کوارتز، اپک اولیه، کلریت، سرزیت، کلسیت، زئولیت و کانیهای رسی و اپک ثانویه میباشد. پلاژیکلازها دارای ماکل آلبیتی ماکل صلیبی نیز در پلاژیوکلازها مشاهده میگردد می باشند. ساختمان زونه در پلاژیوکلازها معمول بوده که نشانگر عدم تعادل سیستم ماگمایی در طول تبلور می باشد. پلاژیوکلازها بر اساس نورم CIPW در حد لابرادوریت میباشد.
دایک اصلی در قسمتهای حاشیه و قسمتهای داخلی دارای تفاوتهایی است به این صورت که در حاشیه شدت خردشدگی و آلتراسیون به قدری شدید بوده که در اغلب محلها دایک به صورت پودر در آمده است. رنگ دایک اصلی بیشتر سبز بوده که این به دلیل آلتراسیون ساسوریتی آن است. بافتهای گرانولار، افیتیک و ساب افیتیک در سنگهای این بخش دیده میشود. کانیهای آن شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آلکالی فلدسپات، کانیهای اپک اولیه و ثانویه، کلریت، سرزیت، کلسیت، زئولیت و کانیهای رسی میباشد. به نظر میرسد پلاژیوکلازهای این قسمت دارای An کمتری نسبت به دایکهای فرعی است. اغلب پیروکسنها در این سنگها آلتره شده و سودومورف اوژیت که کلریت در آنها ایجادشده است به خوبی در آنها مشاهده میشود. سایر مشخصات میکروسکوپی، شبیه پیروکسنهای دایکهای فرعی میباشد. از لحاظ اندازه، پیروکسنهای بخش حاشیهای کوچکتر از بخشهای داخلی دایک میباشد. با این وجود فراوانی پیروکسن در بخشهای حاشیهای دایک بیشتر میباشد. کلریتهای این بخش که حاصل آلتراسیون پیروکسنها میباشند، آهن بیشتری نسبت به دایکهای فرعی و داخل دایک اصلی دارا میباشد. رنگ سبز تندی در نور طبیعی دارند و دارای چند رنگی ضعیفی میباشند. بر اساس مشخصات نوری این کانیها، در حد پنین تا شاموزیت میباشند. کانیهای اپک ثانویه حاصل پسزدگی آهن کانیهای فرومنیزین مثل پیروکسن و تبدیل آن به کلریت میباشد که مقدار این نوع اپک ثانویه زیاد میباشد.
قسمتهای داخلی دایک اصلی نیز دارای بافتهای گرانولار، افیتیک و ساب افیتیک بوده و کانیهای آن به ترتیب فراوانی شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آلکالی فلدسپات، کلریت، سرزیت، کلسیت، زئولیت و کانیهای رسی میباشد. چنانکه قبلاً ذکر شد این قسمت دارای شدت آلتراسیون کمتری نسبت به قسمتهای حاشیه میباشد.
تکتونیک منطقه
با توجه به اینکه در تشکیل مورفولوژیهای مورو و میشو گسل تبریز نقش بسزایی داشته است و از طرفی چون برخی ماگماتیسمهای این مناطق بخصوص انواع جوانتر از کرتاسه نیز به گسل تبریز نسبت داده شده است، لذا جا دارد مختصری راجع به این گسل و شکستگیهای مرتبط با آن پرداخته شود. لازم به ذکر است جوانترین سنی که به تشکیل گسل کاری تبریز داده شده کرتاسه است. به نظر افتخارنژاد (۱۹۷۵)، گسل شمال تبریز با امتداد شمالغرب-جنوبشرق تا رشته کوههای مورو و میشو و از آنجا تا شمالغرب آذربایجان و قفقاز ادامه مییابد. به عقیده این محقق این خطواره میتواند با امتداد شمالی-جنوبی به سمت جنوبغرب ایران امتداد یافته و با عبور از رشته کوه زاگرس به خط قطر برسد. محققین مختلف از جمله Stocklin (۱۹۶۷) با استفاده از پارهای شواهد محل برخورد پلیت ایران با اوراسیا را منطبق بر کوههای کپه داغ و البرز دانستهاند که ادامهی غربی آن بر گسل تبریز منطبق میشود. علوی (۱۹۹۶) در نوشتاری تحت عنوان تحلیل ساختاری- چینهای و الگوی ساختاری تودههای البرز در شمال ایران، محل فعلی گسل تبریز را بر یک مرز فرورانش منطبق دانسته است که در میوسن، این فرورانش خاتمه یافته است. به عقیدهی علوی ولکانیتهای مافیک و الترامافیک موجود در قزلجه میدان (جنوبشرق تبریز)، میشو و خوی، افیولیتهای باقیمانده از این برخورد هستند (نقل از تقیپور، ۱۳۸۳). اما در مورد ماگماتیسمهایی که در آنها به نقش گسل تبریز اشاره شده است میتوان به فورانهای آتشفشانی پلیو-کواترنر سهند و فعالیت آتشفشانی شدید کوه آرارات در کواترنر اشاره کرد.
علاوه بر گسلهای کوچک و فراوانی که با روندهای مختلف و در طولهای متفاوت در منطقه مورد بررسی قابل مشاهده است میتوان به گسلهای بزرگی چون گسل تبریز، گسل مورو- دیزج، گسل امند- زینآباد و گسل خواجه مرجان اشاره کرد. منطقهی مزبور در میان سه گسل نخست محصور است. فعالیت سه گسل مزبور از یک طرف و گسل خواجه مرجان از سوی دیگر باعث گردیدهاند تا ارتفاعات مورو به صورت یک سیستم pop- up (بالا آمده) تشکیل گردد. مطالعهی درزههای دیابازی نشان میدهد که جهت غالب درزهها تقریباً در امتداد شمال- جنوب میباشد حال با توجه به فرضیهی کوپل میتوان گفت که جهت فشار اصلی موثر بر پیدایش درزهها نیز شمالی- جنوبی بوده است. بدیهی است که درزههای منطقه اغلب متاثر از گسل بزرگ شمال تبریز میباشند. درزههای مزبور جوانتر از دیگر درزهها بوده و امتداد درزههای دیگر را قطع کردهاند و این مطلب نیز با حرکات جدید گسل تبریز که بر روی کواترنر قابل مشاهده است مطابقت دارد. بررسی درزهها نشان میدهد که درزهای جوان (شمالی- جنوبی)، درزهای قدیمی (شمالغرب- جنوبشرق) را قطع کرده و درزههای با جهت شمالغرب- جنوبشرق و شمالشرق- جنوبغرب از پراکندگی تقریباً یکسانی برخوردارند. همچنین درزههای شرقی- غربی که در امتداد گسلهای تراستی خواجه مرجان و مورودیزج میباشند، در منطقه وجود دارد. لازم به ذکر است که بر اساس مطالعات و بررسیهای انجام شده دگرریختیهای موجود در کوههای مورو به تنشهای برشی حاصل از عملکرد امتدادلغز دو گسل بزرگ منطقه یعنی گسل شمال تبریز و گسل شمال میشو نسبت داده شده است (صفوی، ۱۳۸۴).
شکل (۲) مکانیسمهای ایجاد کشش در گسلهای امتداد لغز راستگرد دارای انحنا در طول و گسلهای امتدادلغز راستگرد مجزا که دارای همپوشانی با هم هستند را نشان میدهد. با توجه به جهت حرکت و آرایش سیستمهای گسلی موجود در منطقه احتمال رخداد ماگماتیسمهای جوان به تبعیت از هر یک از مکانیسمهای مذکور یا ترکیبی از آنها وجود دارد. از شواهد ایجاد کشش و رخداد ماگماتیسمهای آلکالن به تبع از آنها در زمانهای مختلف در این منطقه میتوان به رخداد بازالت آلکالن در داخل سینیتهای لیاس در آذربایجان و گدازههای بازیک موجود در رسوبات ژوراسیک که پس از فاز کیمرین پیشین اتفاق افتاده اشاره کرد (ریحانی، ۱۳۷۳).
ژئوشیمی
به علت آلتراسیون شدید در منطقه مورد بررسی در تفسیر نتایج آنالیزهای شیمیایی با احتیاط عمل کرده و سعی کردیم که در نامگذاری و بخصوص در تعیین سری ماگمایی از نمودارهای متعددی بهره بگیریم. سن زیاد منطقه، واقع شدن در کنار گسلهای بزرگی چون گسل تبریز، تعدد فازهای ماگمایی در زمانهای مختلف و تاثیرپذیری آنها از همدیگر، نوع آب و هوای منطقه و بارش نسبتاً زیاد و محدوده تغییرات درجه حرارت بیش از اندازهی این منطقه، از دلایلی است که میتوان برای آلتراسیون شدید منطقه ذکر کرد. ویژگیهای ژئوشیمیایی دایکهای دیابازی مورد بررسی بخاطر محدودیت تعداد صفحات مقاله در ذیل بصورت جدول ارائه گردیده ولی برخی از ویژگیهای ژئوشیمیایی بخاطر اهمیتشان بصورت نمودار نیز نشان داده شده است.
جدول – طبقهبندی و ویژگیهای ژئوشیمیایی دایکهای دیابازی مورد بررسی
منابع |
محدوده |
معیار |
نمودار |
De la Roch et al. (۱۹۸۰) |
آندزیبازالت و بازالتتحولی |
R۱-R۲ |
نامگذاری |
Cox et al. (۱۹۷۹) |
بازالت (گابرو) |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Middlemost (۱۹۸۵) |
گابرو و گابرو دیوریت |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Middlemost (۱۹۸۵) |
دیوریت/گابرو و کوارتز دیوریت |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Debon & Le Fort (۱۹۸۳) |
گابرو و کوارتز دیوریت |
Q- P |
|
Debon & Le Fort (۱۹۸۳) |
هورنبلند و بیوتیتدار |
A- B |
|
Winchester & Floyd (۱۹۷۷) |
آلکالیبازالت و بازالت |
SiO۲- Zr/TiO۲ |
|
Barker (۱۹۷۹) |
تونالیت |
Ab- An- Or |
|
Miyashiro (۱۹۷۴) |
پایین محدوده تولهایتی |
SiO۲- FeO/MgO |
سری ماگمایی محیط تکتونیکی |
Irvine & Baragar (۱۹۷۱) |
مرز آلکالن و ساب الکالن |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Middlemost (۱۹۹۱) |
آلکالن تحولی |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Irvine & Baragar (۱۹۷۱) |
مرز تولهایت و کالکآلکالن |
AFM |
|
Kuno (۱۹۶۸) |
آلکالن |
K۲O+Na۲O- SiO۲ |
|
Irvine & Baragar (۱۹۷۱) |
مرز تولهایت و کالکآلکالن |
Normative Plg. |
|
Kuno (۱۹۶۰) |
کمتر از ۳۵ |
S.I. |
|
Pearce & Cann (۱۹۷۳) |
کالک آلکالن بازالت |
Ti- Zr |
|
Maniar & Piccoli (۱۹۸۹) |
متا آلومینوس |
A/CNK- A/NK |
|
Batchelor & Bowden (۱۹۸۵) |
محیط قبل از تصادم |