بررسی پترولوژی سنگ های آتشفشانی –نیمه عمیق الترامافیک-مافیک غرب مشهد

دسته پترولوژی
گروه سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
مکان برگزاری بیست و پنجمین گردهمائی علوم زمین
نویسنده عاطفه نیمروزی
تاريخ برگزاری ۳۰ بهمن ۱۳۸۵

مقدمه :
منطقه مورد مطالعه بین طول های جغرافیایی′′'۱۲ ۲۱ ۵۹ تا ۲۴ ۳۵ ۵۹ و بین عرض های جغرافیایی
 ۶ ۱۵ ۳۶ تا ۵۴ ۲۵ ۳۶  در پهنه بینالود استان خراسان رضوی ،غرب مشهد واقع گردیده است (شکل ۱)
 
بحث :
 
موقعیت جغرافیایی منطقه:
منطقه مورد مطالعه با مختصات در زون بینالود ،شمال خاوری ایران ،استان خراسان رضوی ،شهر مشهد قرار گرفته است .رخنمون عمومی در رشته کوه های بینالود دارای روند شمال باختری ،جنوب خاوری می باشد و از نظر جغرافیایی دنباله رشته کوه های البرز بوده است که در ادامه به رشته کوههای هندوکش در افغانستان می رسند .وجود برخی شباهت های رخساره ای و تاثیرات چین حوردگی باعث گردیده است تا از این زون به عنوان زون تدریجی بین ایران مرکزی و البرز یاد شود (نبوی ۱۳۵۵) این ناحیه با زون های ایران مرکزی و البرز در دوران پالئوزوئیک حوضه رسوبی واحدی را تشکیل داده است وجملگی در پلت فرم ایران مرکزی قرارگرفته اند. ( نبوى(۱۳۵۵) مرز جنوبى این زون را گسل میامی و مرز شمال خاورى آن را گسل مراوه تپه ( دامه گسل سمنان ) و برجستگى على آباد ( مرز خاورى خشکى کالدونى ایران ) مشخص نموده است. گسترش اصلی این زون بین نواحی سبزوار و نیشابور تا مشهد است که همان طور که گفته شد تا هندوکش در افغانستان نیز ادامه دارد.
مطالعات صحرایی :
واحدهای سنگی ملاحظه شده در توالی مورد مطالعه عبارتند از :
-        گدازه های بالشی ،توده ای باترکیب الترامافیک
-        لایه های رسوبی دگرگون شده شامل ترکیبات پلیتی _آهکی _مارنی _ ماسه ای و کوارتزیتی
 
گدازه های بالشی:
گدازه های بالشی بیشتر در ضلع شمال غربی   محدوده مورد مطالعه واقع شده اند. ساخت بالشی از مشخصات فوران های زیر دریایی می باشد .منظره بالشی به علت انجماد سریع سطح بیرونی گدازه های بیرون ریخته شده و حرکت آنان برکف پرشیب دریا به وجود می آید.
ساخت برشی نیز در سطح خارجی بالش ها شده و به صورت یک سری شکستگی های نامنظم در بالش های منطقه قابل مشاهده است .ساخت برشی در اثر سرد شدگی سریع سطح خارجی بالش ها در تماس با آب دریا ایجاد می شود . اندازه بالش ها متفاوت بوده و از چند ده سانتی متر تا بیشتر از یک متر (مگا پیلو Mega pillow ) متغیر می باشد .
سیل های دلریتی ای باترکیب مافیک بیشتر در قسمت جنوب غربی منطقه مورد مطالعه قرار گرفته اند. واحد های سنگی یاد شده تحت تاثیر نفوذ و فشار حاصل از توده گرانیتوئیدی واقع و به صورت دینامیک و مجاورتی دگرگون و کانی شناسی و فابریک های اولیه آن تا حدودی تغییر کرده است. همچنین آثار دگرگونی در حد رخساره شیست سبز در سنگ های دارای ترکیب مافیک با توجه به مجموعه   پاراژنز کانی های آلبیت ، ترموایت و اکتینوت ملاحظه می گردد همچنین به واسطه حضور اپیدوت ، زوئیزیت و کلینوزوئیزیت که در نتیجه تبدیل پلاژیوکلاز در مطالعات میکروسکوپی ملاحظه می گردد.می توان درجه دگرگونی پایین تا متوسط را برای این سنگ ها تحمین زد.حضور سرپانتین و کربنات بر سطح گدازه های بالشی و توده ای را می توان در نتیجه عملکرد سیلات غنی از H۲O, CO۲ در طی دگرگونی رخساره شیست سبز دانست.
گروهی از محققین همانند    در بررسی صحرایی منطقه این سنگ ها را افیولیت معرفی نموده اند اما توالی مورد بحث با آنچه تحت عنوان توالی شاخص افیولیتی در کنفرانس پن رز ---۱۹تعریف گردیده است کاملا مغایرت داشته و واحد های الترامافیک و مافیک آن ، فاقد فابریک های تعریف شده جهت سنگ های پلوتونیک و یا مانتلی که در افیولیت ها ملاحظه می شود می باشند و فابریک های شاخص سنگ های خروجی همانند سیما های بالشی، برشی را نشان می دهند .
همچنین در بررسی واحد های رسوبی که از ترکیب پلیتی – ماسه ای و آهکی برخوردار می باشند مشاهدات ما از منشا تخریبی و کم عمق آنها حکایت دارد. برای مثال حضور گسترده آندالوزیت و سرسیت در لایه های پلیتی دگرگون شده تحت تاثیر گرانیتوئید مشهد از میزان بالای Al۲O۳ و K۲O حکایت دارد و نشانگر منشا قاره ای آنها است .علاوه بر این با نمونه برداری و مطالعه مقاطع نازک لایه های رسوبی مجاور واحد های الترامافیک مشخص گردید این سنگ ها در حقیقت دارای بافت تخریبی بوده و با توجه به اندازه بسیار ریز اجزای سازنده خود که در حد سیلت و رس و یا حداکثر ماسه بسیار ریز می باشند داشته   در روی زمین ظاهری چون چرت داشته و در اغلب متون از آنها تحت عنوان چرت های رادیولاریتی یاد شده است درحالیکه نه تنها هیچ اثری از رادیولاریت مشاهده نمی گردد بلکه بافت آواری آنها به وضوح از منشا تخریبی آنها حکایت دارد.
 
 
 
نام گذاری و رده بندی :
سنگ های منطقه به دلیل آتشفشانی و ریز دانه بودن توسط نمودار اشتریکایزن   طبقه بندی نشده و به ناچار برای نام گذاری و تقسیم بندی آنان از داده های شیمیایی حاصل از آنالیز سنگ همانند TAS و Jenson استفاده می شود .
 اما از آنجا که مقدار Mg  در این سنگ ها به دلیل دارابودن کانی های الیوین و پیروکسن زیاد است برای نام گذاری آنان توسط روش TAS  باید تمهیدات خاصی صورت بگیرد.طبق این گفته برای نام گذاری سنگ های منطقه باید از نمودار TAS شکل ۲ که به آن درصد عناصری همچون TiO۲ و  MgO اضافه شده ، استفاده شود.
همان طور که از نتایج آنالیز های شیمیایی جدول ۱ بر می آید و همچنین با استفاده از نمودار شکل ۲ می توان متوجه شد که اکثر نمونه ها بیشتر از ۱۸% ، MgOداشته (وزن خشک) ودر محدوده میمکیت /کماتیت قرار می گیرند. این نمونه ها با توجه به درصد اکسید TiO۲ همگی به جزء نمونه AS۷۳ که در محدوده میمکیت قرار گرفته است   در محدوده کماتیت قرار می گیرند.یک نمونه نیز در محدوده بازالت و دیگری در محدوده پیکریت قرار گرفته اند. و برای دیگر نمونه ها که در این تقسیم بندی قرار نمی گیرند باید از نمودار TAS شکل ۳ استفاده کرد . همان طور که ملاحظه می گردد دو نمونه که در نمودار شکل الف قرار نگرفته بودند در این نمودار در محدوده بازالت قرار گرفته اند. همچنین نمودار جنسن ۱۹۷۶ (شکل ۴) نیز منشا کما ته ایتی سنگ های منطقه را نشان و اثبات می کند. بررسی داده های ژئوشیمیایی جدول ۱نشان می دهد که میزان TiO۲ ،MgO و مجموع آلکالی ها به گونه ایست که با حدود عنوان شده در خصوص سنگ های کما ته ایتی ( رده بندی سنگ های آذرین غنی از MgO توسط IUGS ، (LeBas,M.J., ۲۰۰۰) مطابقت می نماید. علاوه بر این با توجه به تعریف ارائه شده تو.سط (Arndt,N.T and Nisbet,E.G.,۱۹۸۲ )جهت سنگ های کما ته ایتی که مبتنی بر وجود معیار های ژئوشیمیایی و سیماهای دال بر ماهیت خروجی سنگ ها است لذا می توان سنگ های منطقه را در زمره سنگ های کما ته ایتی قرار داد.
 
پتروگرافی :
گدازه های بالشی در رخنمون های صحرایی کم و بیش دگرسان شده و رنگ نمونه دستی آنان خاکستری تیره تا سبز بوده و بافت آفانیتیک دارند.
در مقاطع میکروسکوپی این واحد سنگی کانی هایی همچون پیروکسن و الیوین کانی های اصلی سنگ را تشکیل می دهند.
پیروکسن رایج ترین کانی در سنگ بوده که به مقدار ۵۰% در سنگ حضور دارد. این کانی به اشکال مختلف همانند دسته های   اسکلتی و سوزنی در مقاطع ملاحظه می گردند و متوسط طول سوزن های آن در حدود ۰.۳ میلی متر است . این کانی تحت تاثیر دگرسانی به اکتینوت تبدیل گردیده ضمن آنکه برخی دانه ها نیز سالم باقی مانده اند. الیوین در مقادیر۴-۵% و با ابعاد کمتر از ۰.۳ میلی متر در مقاطع   حضور داشته و بسیار دگرسان گردیده و به مجموع کانی های سرپانتین ،کلریت و درمواردی کربنات تبدیل گردیده است. حضور سرپانتین به عنوان محصول ثانویه الیوین از میزان بالای MgO در سنگ و وفور الیوین های فورستریتی حکایت می کند.. در فاصله بین دانه های پیروکسن و فنوکریست های الیوین شیشه کلریتی به وفور ملاحظه می گردد. کانی های اپک و کربنات در   مقدار کم در سنگ ملاحظه می گردند.(اشکال ۶ و ۵ )
 
 
 
سیل های دلریتی:
بافت این سنگ ها در نمونه دستی دانه ای بوده و اندازه متوسط و به ندرت درشت دارند. حضور دانه های روشن و سفید رنگ پلاژیوکلاز و دانه های سبز رنگ تا یشمی آمفیبول ، مافیک بودن این سنگ ها را اثبات می کند. بافت این سنگ ها با توجه به ضخامت سیل و محل نمونه برداری متفاوت بوده و از بافت نامتعادل و افانتیک در سیل های نازک و حاشیه سرد شده تا بافت های متعادل تر مانند فانرتیک درسیل های ضخیم تر متغیر است . از کانی های موجود در سنگ می توان به کلینوپیروکسن که ۷۰-۵۰ % سنگ را با اشغال نموده اشاره کرد این کانی تحت تاثیر دگرگونی رخساره شیست سبز به مجموعه کانی هایی همچون اکتینوت تبدیل گردیده اند.شواهد این دگرسانی به صورت تبدیل ناقص و باقی مانده پیروکسن در بخش های داخلی برخی از دانه ها وجود دارد. از دیگر کانی های حاصل از دگرسانی پیروکسن می توان به تره مولیت و کلریت اشاره کرد.پلاژیوکلاز نیز در مقادیر ۱۵-۱۰% در سنگ حضور داشته و تحت تاثیر سوسوریتیزاسیون و سرسیتیزاسیون به مجموعه کانی های آلبیت ،اپیدوت و سرسیت تبدیل گردیده است ( اشکال ۸و۷) .البته پلاژیوکلاز های سالم نیز در مقادیر ناچیز در سنگ حضور دارند. از کانی های ثانویه موجود در سنگ می توان به زوئیزیت ،کلینوزوئیزیت و از کانی های فرعی می توان به اسفن و تیتانومگنتیت اشاره کرد.
 
                                                                                                                         
ژئوشیمی و محیط زمین ساختی سنگ های منطقه:
در این بخش با استفاده از نتایج تجزیه عناصر اصلی و جزئی موجود در ۲۰ نمونه از سنگ های آتشفشانی منطقه که به روش XRF   و ۱۳ نمونه به روش ICP در ازمایشگاه ژئوشیمی سازمان زمین شناسی کشور تجزیه شده اند (جدول ۱) به بررسی ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های منطقه می پردازیم.
جهت بررسی قرابت و نزدیکی بین نمونه های مورد بررسی از نمودار های تغییرات عناصر مختلف در مقابل SiO۲ و MgO( نمودار هارکر ) استفاده شده است. ( نمودار های شکل۹)
همان طور که ملاحظه می گردد نحوه قرار گیری نمونه ها نشان دهنده قرابت بین نمونه ها و در نتیجه تشکیل شدن آنان از یک ماگمای والد مشترک است. همچنین افزایش اکسید های TiO۲، Al۲O۳ و CaO در مقابل SiO۲ نشان دهنده  روند تفریق ماگما می باشد. کاهش MgO با افزایش SiO۲را می توان با توجه به مصرف این عنصر در کانی هایی مافیک به ویژه الیوین توجیه کرد. افزایش TiO۲ در مقابل SiO۲ را می توان حاصل تبلور تفریقی الیوین دانست. MnOو Fe۲O۳ روند خاصی نشان نمی دهند. دلیل این مسئله را می توان مرتبط با  تبلور همزمان مگنتیت و یا دیگر اسپینل های آهن دار و الیوین دانست. 
 
 
تعیین سری ماگمایی منطقه :
جهت تعیین و تشخیص سری های ماگمایی از نمودار های ۱۱و۱۰ استفاده شده است.همان طور که ملاحظه می شود اکثر نمونه ها در محدوده ساب آلکالن قرار گرفته اند. از آنجا که سری ساب آلکالن شامل دو سری کالک آلکالن و توله ایتی می شود برای تفکیک سنگ های منطقه به دو سری کالک آلکالن و توله ایتی از نمودار شکل  ۱۱ استفاده شده است . اکثر نمونه ها همان طور که در شکل ملاحظه می شود در محدوده توله ایتی قرار گرفته اند.
نمودارهای عنکبوتی ( نمودار های شکل۱۲ سمت راست )
برسی داده های عناصر کم یاب ناسازگا ر در نمونه های مختلف الترامافیک و مافیک با نورمالیزاسیون این داده ها بر حسب مقادیر کندریتی انجام پذیرفته است. مهم ترین سیماهای ملاحظه شده و تفسیر های مربوطه به قرار زیر می باشد:
جهت رسم نمودارهای عنکبوتی سنگ های الترامافیک منطقه آنها را به دو دسته گدازه های بالشی و گدازه های توده ای تقسیم نموده و نمودارهای مربوط به هر دسته را به صورت جداگانه رسم نموده ایم.
با این وجود سیماهای ملاحظه شده در هر دو دسته تقریبا یکسان می باشد.برای مثال نشیب نیکل و کروم به ترتیب از تبلور بخشی الیوین و اسپینل های کروم دار مانند کرومیت و مگنتیت حکایت دارد. و احتمالا همین فرایند در پیدایش ماگماهای مافیک منطقه نقش اساسی داشته است.علاوه بر این غنی شدگی از عنصر زیرکنیوم که به صورت یک فراز مشخص در کلیه نمودارها ملاحظه می گردد که با توجه به وجود کانی های تیتانیوم دار مانند تیتانو مگنتیت و ایلمنیت و قابلیت این عنصر در زمینه جانشینی تیتانیوم قابل درک می باشد.از سوی دیگر با توجه به آنکه هم باریم و هم نیوبیوم به صورت فراز مشاهده می گردند و نسبت باریم به نیوبیوم پایین بوده لذا نمی توان نقش آغشتگی ماگما با سنگ های پوسته ای و هضم آنها را مهم تلقی نمود.
آنچه در مورد نمودار REE این سنگ ها(شکل۱۲ سمت چپ) که بر اساس داده های کندریتی نرمالیزه گردیده می توان گفت تهی شدگی از LREE و غنی شدگی نسبی از HREE می باشد ضمن آنکه آنومالی مثبت Eu را با توجه به فراز مشخص این عنصر می توان مشاهده نمود.در مورد فراز ذکر شده می توان این احتمال را مطرح نمود که به دلیل عدم تبلور بخشی پلاژیوکلاز ها که بیش از هر کانی دیگر Eu را در ساختار خود جای می دهند این عنصر در مذاب تمرکز یافته است . عدم تبلور بخشی پلاژیو کلاز ها نیز به نوبه خود ممکن است به سبب دمای بالا و غیر عادی ماگما های الترامافیک والد سنگ های منطقه  و شرایط اکسیداسیون حاکم بر آن باشد که هسته بندی و تشکیل بلور های پلاژیوکلاز را دشوار نموده است .
در مورد تهی شدگی از LREE نیز می توان به مدل ذوب بخشی مرحله ای که ,N.T.۱۹۷۷)Arndt  ) در ارتباط با چگونگی تشکیل مذاب های کما ته ایتی ارائه گردیده اشاره نمود. این نویسنده عقیده دارد که در مرحله اول منبع مانتلی در معرض ذوب بخشی با درجه پایین قرار گرفته و از عناصر ناسازگار تهی می گردد و میزان تهی شدگی از این عناصر نیز متناسب با ناسازگاری نسبی آنان می باشد در مرحله دوم و طی فرایند ذوب بخشی با درجه بالا ماگمای کما ته ایتی به وجود می آید.که از عناصر نا سازگار تهی است. نمودار های مربوط به گدازه های بالشی الترامافیک نیز کاملا به نمودار های گدازه های الترامافیک شباهت دارد و این شباهت را چنانچه انتظار می رود در مورد نمونه های مافیک نیز می توان ملاحظه نمود.. با این تفاوت که در نمودارهای مربوط به نمونه های مافیک نقش مواذ آلاینده پوسته ای را با توجه به فراز باریوم و نشیب نیوبیوم می توان محتمل دانست و این مدعا با توجه به تماس بیشتر ماگماهای مافیک که به صورت سیل جایگزین گردیده اند با مواد پوسته ای قابل انتظار می باشد.
 
 
تعیین خاستگاه ماگمایی :
از دیگر ویژگی های ژئوشیمیایی که در این مطالعه به آنها توجه شده است ، تعیین ناحیه منشا و یا خاستگاه ماگمای مورد بحث است.
بررسی خاستگاه ماگمایی سنگ های الترامافیک-مافیک منطقه مورد بحث با استفاده از داده های عناصر کم یاب و دیاگرام های تشخیص تجربیShervise.j.w., ۱۹۸۲)) انجام پذیرفته است.(شکل۱۳) همان گونه که ملاحظه می گردد اکثر نمونه ها در محدوده مورب MORBو در مرز محدوده توله ایت قوسی قرار گرفته اند.با این وجود موقعیت نمونه ها در نمودار ذکر شده به میزان پایین TiO۲ وابسته بوده و چنانچه که در بخش قبل عنوان گردید ممکن است بیشتر نشانگر منبع مانتلی تهی شده سنگ ها باشد تا موقعیت تکتونیکی که با توجه به این نمودار مشخص گردیده است.
 
 
 
 
◊◊◊◊
نتیجه گیرى :
 
نتایج حاصل از مطالعه روابط صحرایی ،سنگ نگاری و ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های منطقه مورد مطالعه به شرح زیر است .
 
ü       در برسی های صحرایی به عمل آمده سه واحد سنگ شناسی مختلف الترامافیک ، مافیک و واحد های رسوبی تشخیص داده شد.واحد های الترامافیک به صورت گدازه های بالشی و توده ای رخنمون داشته و در ترکیب خود دارای کانی هایی همچون الیوین دگرسان شده به سرپانتین و پیروکسن اورالیتی شده می باشند. در نمونه دستی این سنگ ها به رنگ تیره و با بافت آفنتیک ملاحظه می گردند. حضور کانی هایی همچون پلاژیوکلاز در دسته ای از سنگ ها شاهدی بر مافیک بودن این سنگ ها می باشد. این سنگ ها به صورت سیل ظاهر شده و در ترکیب خود دارای کانی هایی همچون پیروکسن ،آمفیبول می باشند. واحد های رسوبی شامل لایه های متشکل از ترکیبات پلیتی _آهکی _مارنی _ ماسه ای و کوارتزیتی می باشند که کما بیش دگرگون گردیده اند.
 
üبراساس نمودار های نام گذاری شده توسط TAS سنگ های الترامافیک منطقه در محدوده کما ته ایت و سنگ های مافیک در محدوده  ترکیب بازالتی واقع شده که با توجه به بافت به عنواندلریت و گابرو ملاحظه می گردند.
 
üبا استفاده از نمودار های ژئوشیمیایی مورد استفاده در تعیین سری ماگمایی ،سنگ های منطقه در محدوده ساب آلکالن و از نوع توله ایتی قرار می گیرند.همچنین از بررسی نمودار های تغییرات هارکر می توان به وجود خویشاوندی و رابطه تفریقی در بین نمونه ها ی الترامافیک تا مافیک پی برد.
 
üنشیب Ni و Cr در ماگماهای مافیک و الترامافیک از تبلور بخشی کانی هایی همچون الیوین و اسپینل حکایت دارد همچنین با توجه به مقدار پایین نسبت Ba/Nb در نمونه های الترامافیک ،آغشتگی ماگما با پوسته منتفی می شود . البته در نمودار های مافیک آغشتگی با پوسته به سبب وجود فراز  Ba و نشیب Nb در نمودار های عنکبوتی محتمل به نظر می رسد که شواهد صحرایی همانند رخنمون یافتن این سنگ ها به صورت سیل می تواند تاییدی بر یافته های ژئوشیمیایی باشد.
 
üسنگ های منطقه به دلیل دارابودن ماهیت آتشفشانی و نیمه عمیق ، خصوصیات ژئوشیمیایی همانند مقدار بالای MgO و مقدار پایین   Tio۲ و مجموع آلکالی ها و شواهد پتروگرافی همانند وجود شیشه کلریتی شده در دسته افیولیت قرار نگرفته و کما ته ایت معرفی می شوند.
 

عاطفه نیمروزی،دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد پژوهشکده علوم زمین سازمان زمین شناسی کشور
محمدهاشم امامی،دکتری،استادیار سازمان زمین شناسی کشور
غلامعلی معاف پوریان،دانشجوی دوره دکتری دانشگاه شهیدبهشتی
 
◊◊◊◊
 
چکیده:
منطقه مورد مطالعه در زون بینالود که از آن به پهنه تدریجی بین زون های ساختاری ایران مرکزی و البرز یاد شده است قرار داشته و شامل توالی متشکل از سنگ های آذرین ،دگرگونی و رسوبی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی پتروژنز سنگ های الترامافیک و مافیک واقع درغرب مشهد است که از آنها در دهه های اخیر با عناوین مختلف یاد شده است. به عنوان مثال برخی از محققین همانند Stoklin, J.1972 و علوی.م 1991 این سنگ ها را در دسته افیولیت فرار داده و آن را به عنوان زمین درز پالئوتتیس معرفی می نمایند حال آنکه سبزه ئی.م 1373 و مجیدی .م 1983این سنگ های مافیک و الترامافیک را کما ته ایت معرفی نموده اند. مطالعات و مشاهدات صحرایی انجام شده در منطقه نتوانست شواهد فابریکی را که از منشا پلوتونیک و یا مانتلی سنگ های الترامافیک موجود درتوالی افیولیتی حکایت دارد تائید نماید و تنها فابریک های شاخص سنگ های خروجی همانند سیما های بالشی و برشی ملاحظه گردید. همچنین وجود شیشه در مقاطع میکروسکوپی دلیل دیگری بر منشا خروجی این سنگ ها می باشد.
بررسی واحد های رسوبی بر منشا تخریبی وکربناته که نشانگر رخساره کم عمق و محیط قاره ایست دلالت دارد . داده های ژئوشیمیایی فراهم شده با معیارهای مطرح شده توسط IUGSتوسط  لیباس 2000 در خصوص سنگ های کما ته ایتی مطابقت می نماید ضمن آنکه باتوجه به تعریف آرنت و نیسبت 1982 در مورد سنگ های کما ته ایتی ، سنگ های مورد بحث را می توان متعلق به این دسته سنگ ها دانست. بررسی داده های عناصر کم یاب ناسازگار و عناصر خاکی نادر نیز نشانگر منابع مانتلی تهی شده گدازه های الترامافیک بوده و قرابت سنگ های مافیک را با انواع الترامافیک و آلودگی آنها توسط مواد پوسته ای را نشان می دهد.
 
 
 
Abstract :
The studied area is located in Binaloud zone ,khorasan e razavi province,west of Mashhad city. Since this zone has similarities to Alborz and Central Iran ,researcher has called this zone a Transitional zone. Our aim for studing this area is petrogenesis investigation of mafic and ultramafic rocks which have been interpreted in different views. For example some researcher such as Alavi,M., 1991 and Stoklin, J.1972 introduced these rocks as an ophiolite sequence while the other such as Sabzehee,M,.1373 believed that these rocks are Komatiite. As we didn’t observe any evidence that shows plutonic and mantle origin of these rocks and on the other hand found some volcanic and subvolcanic features such as pillow or brecciated fabrics, we refuse the first idea and accept the second one.
Petrographic evidence such as presence of glass and also geochemical data such as high Mg and low Ti content correlate with criteria published by IUGS (Lebas 2000) and thus we can name this rocks Komatiite .Investigation of spider and REE diagrams show depleted mantle origin of mafic and ultramafic magma. Moreover there are some evidences of mafic rocks contamination with crustal rocks.
 
 

کلید واژه ها: خراسان رضوى