بررسی اثر گسلش معکوس پی¬سنگی و چینه¬نگاری مکانیکی بر سبک چین¬خوردگی در کمربند چین¬خورده - رانده زاگرس
دسته | تکتونیک |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | بیست و ششمین گردهمایی علوم زمین |
تاريخ برگزاری | ۱۳ اسفند ۱۳۸۶ |
چکیده :
مهدی نجفی دانشجوی کارشناسی ارشد تکتونیک دانشگاه تربیت مدرس
علی یساقی دکترای تکتونیک عمهدی ضو هیئت علمی، دانشکده علوم، دانشگاه تربیت مدرس
عباس بحرودی دکترای تکتونیک عضو هیئت علمی،دانشکده فنی، دانشگاه تهران
مقدمه :
در مناطق پیشبومی، جایی ساختارهای فشاری درگیر در پیسنگ هستند، چینها معمولا بصورت رشته های طولانی از برخاستگیها دیده میشوند. بسیاری از این ساختارهای فشاری بین چینخورده – رانده کمربندهای کوهزایی و پوسته پایدار دگرریخت نشده واقع شدهاند (Rogers; 1987). ساختارهای پیشبومی مرتبط با پیسنگ، حاوی ذخایر هیدروکربنی مهمّی هستند. میدانهای هیدروکربنی با بستگی ساختاری مناسب در ستیغ پهن این چینها واقع شدهاند، که معمولا بخوبی بر روی دادههای لرزهای دیده میشوند. جستجو برای تلههای هیدروکربنی، نیازمند دانش بیشتر از هندسه و چگونگی تکامل این ساختارهاست (Mitra & Mount, 1998). در بخش پیشانی کمربند چینخورده -–رانده زاگرس مشابه چنین تاقدیسهایی در بخشی از پوشش رسوبی که در فرادیواره این گسلهای فشاری درگیر در پیسنگ در پیمایشهای صحرائی شناسایی شدهاند. نمونهای از این چینها تاقدیس کنگان است در این مقاله دادههای بدستآمده از برداشتهای صحرایی از این تاقدیس بصورت یک برش عرضی ساختاری ارائه گردیده و ارتباط هندسه و کینماتیک آن با گسل پیسنگی پیشانی کوهستان تحلیل گردیده است. همچنین مدلسازی آنالوگ جهت بررسی نقش چینهنگاری مکانیکی و عملکرد گسل پیسنگی صورت گرفت.
جایگاه ساختاری:
تاقدیس کنگان که حاوی بزرگترین میدان گازی کشور در خشکی میباشد، با روند شمال باختری – جنوب خاوری، در پیشانی کمربند چینخورده - رانده زاگرس، درزیر پهنه ساختاری فارس ساحلی و در فرادیواره گسل پیشانی کوهستان قرار دارد. گسل پیشانی کوهستان که توسط ( Falkon, 1967 ) خمیدگی پیشانی کوهستان و توسط ( Sepehr, 2004 ) گسل پیشانی زاگرس نامیده شده است، یک گسل معکوس پنهان پیسنگی قطعهبندی شده، همراه با مشخصههای مهّم ساختاری، توپوگرافیکی، زمین ریختشناختی و لرزهزمینساختی است. شواهد زمینشناسی که بر اساس موقعیت کنونی مرز بالای سازند آسماری به سنّ ائوسن- الیگوسن که از دادههای چینهشناسی، لرزهای و چاهها بدست آمده است نشان میدهد که جابجایی قائم در راستای این گسل بیش از 6 کیلومتر است ( Berberian, 1989 ). در اثر جابجایی قائم در راستای گسل پیشانی کوهستان، لبه جنوبی باختری کمربند زاگرس عمدتاً در طول این گسل پنهان بالا آمده و در سطح چینهای نامتقارن پیشبومی بر روی آن ایجاد شده است. تاقدیسهای کنگان و کبیرکوه نمونههائی از این ساختارها در کمربند چینخورده – رانده زاگرس هستند. در خاور گسل کازرون گسل پیشانی کوهستان با دو قطعه راست گام، یک منحنی بزرگ به دور کمان فارس میسازد. قطعه باختری این کمان توسط Berberian (1986 ) با نام گسل پیسنگی عسلویه معرفی شده است. مطالعه سازوکار زلزلهها در راستای گسل پیشانی کوهستان، گسل راندگی موازی با راستای ساختارهای اصلی بخش چینخورده – رانده زاگرس را نشان میدهد. ( Berberian, 1994 ).
چینهنگاری مکانیکی:
در واحدهای سنگی متاثر از کوتاهشدگی، حضور یک لایه کممقاوم حتّی به نازکی 10 درصد از کل ستون چینهنگاری، میتواند سبک ساختاری را بطور عمده در واحدهای زیر و روی آن لایه را از یکدیگر تفکیک نماید ( Spratt et al, 2004 ) . در کمربند چینخورده- رانده زاگرس نیز نیمرخ رئولوژیکی توالی رسوبی، سبک چین خوردگی و پراکندگی دگرریختی را کنترل میکند. چندین افق جدایش فعال در پوشش رسوبی شامل نمک کامبرین (سازند هرمز)، تبخیریهای تریاس (سازند دشتک)، تبخیریهای ژوراسیک (سازند هیث)، شیلهای کرتاسه (سازند کژدمی) و تبخیریهای میوسن (سازند گچساران) نقش مهمّی در هندسه و سبک ساختاری زاگرس ایفا مینمایند. در نتیجه هندسه سطحی چینها همیشه شرایط ساختاری زیر سطح را منعکس نمیکند ( Sherkati & Letouzey, 2004 )، بنابراین پیشبینی رفتار افقهای شکلپذیر در شرایط مختلف زمینساختی بویژه در مواقعی که دادههای لرزهنگاری پیشرفته برای به تصویر کشیدن دقیق ساختارهای ژرف وجود ندارد، ضروری است.
برش ساختاری:
با انجام برداشتهای صحرائی، تفسیر خطوط لرزهای بازتابی موجود و استفاده از سازوکار کانونی زلزلهها، برشی ساختاری عمود بر محور تاقدیس کنگان ترسیم گردیدهاست (شکل 1)
مدلسازی آنالوگ:
مدلسازی آنالوگ فیزیکی یک راهکار آزمایشگاهی مناسب برای بازتولید سیر تکاملی و هندسه نهایی ساختارها به منظور آزمودن فرضیات دگرریختی .بر این اساس مدل آنالوگ فیزیکی برای منطقه تاقدیس کنگان طراحی و در آن پیسنگ و پوشش رسوبی با چینهنگاری مکانیکی مشابه پوشش رسوبی منطقه بازسازی گردیدهاست (شکل). در این بازسازی پیسنگ صلب دارای گسلی با شیب 60 درجه بود که بصورت معکوس و با مولفه شیبلغز محض جابجایی بر روی آن انجام میگرفت. پوشش رسوبی دارای ترادفی از واحدهای مقاوم و دو واحد نامقاوم بود؛ واحدهای نامقاوم شامل افق قائدهای، نماینده نمک هرمز و افق میانی، نماینده شیلهای کژدمی بودند. برای شبیهسازی واحدهای شکلپذیر ازSilicon و برای بقیه واحدها که به عنوان واحدهای مقاوم فرض شدند از ماسه دانه ریز استفاده شد. همچنین پیسنگ صلب با قطعاتی از چوب شبیهسازی شد. در مقیاس قائم مدل هر 1 کیلومتر برابر mm7 در نظر گرفته شد و لایه ها با دقت فراوان بر روی یکدیگر چیده شدند. ماسههای رنگی بین لایه های مختلف قرار داده شدند تا به عنوان نشانگرهای دگر شکلی عمل کنند. کوتاه شدگی با نرخ 5 میلیمتر در ساعت عمود بر راستای گسل اعمال شد و تا 42 میلیمتر جابجایی قائم در راستای گسل (با توجه به مقیاس برابر 6 کیلومتر در طبیعت بر اساس (Berberian (1989 اعمال گردید (شکل2).
مقایسه نتایج مدل با برش ساختاری عمود بر تاقدیس کنگان، عناصر ساختاری مشابهی را نشان میدهد: چین جدایشی کوچک(ساختار گوش خرگوشی) بر روی پهلوی خلفی توسعه یافته که با عملکرد افق شکلپذیر میانی ایجاد شده است، تاقدیس برخاسته و پهن اصلی که در لولا و پهلوی پیشانی با همان هندسه تا عمق ادامه مییابد و افق جدایش میانی نتوانسته هندسه واحدهای زیر و روی خود را بطور کامل از هم جدا کند. گسل پیسنگی با یک پهنه دگرریختیدر پوشش رسوبی ادامه مییابد و شیب آن به سمت بالا کم میشود و از 60 درجه در پیسنگ به حدود 45 درجه در نزدیکی سطح میرسد. گسلش کششی نرمال در لولای تاقدیس برخاسته اصلی توسعه قابل توجهی دارد.
بحث و نتیجه گیری:
عملکرد گسلهای پیسنگی و رئولوژی پوشش رسوبی دو عامل اصلی کنترلکننده هندسه و سبک چینخوردگی در کمربند چینخورده – رانده زاگرس هستند و برهمکنش این دو عامل است که چگونگی تکامل و هندسه نهایی ساختارها را تعیین میکند. بنابراین بررسی عملکرد یکی از آنها به تنهایی و بدون توجه به دیگری، نمیتواند تجزیه تحلیل دقیقی از هندسه و سبک چینخوردگی ساختارهای کمربند چینخورده – رانده زاگرس بدست دهد.
تاقدیس کنگان که یک تاقدیس برخاسته و پهن با بستگی ساختاری مناسب میباشد در فرادیواره گسل معکوس پیسنگی پیشانی کوهستان ایجاد شدهاست. در هنگام کوتاهشدگی، عملکرد گسل معکوس پرشیب در پیسنگ موجب افزایش نسبت تنش قائم به تنش افقی اعمالی بر پوشش رسوبی شده و این امر موجب میگردد واحدهای سنگی شکلپذیر موجود در پوشش رسوبی نتوانند بهعنوان افقهای جدایشی، ساختارهای موجود در سطح را بطور کامل از ساختارهای موجود در عمق جدا کنند. بنابراین چینهای بزرگ مناطق پیشبومی که با عملکرد گسلهای معکوس پیسنگی با شیب زیاد ایجاد میشوند، در نواحی لولا و پهلوی پیشانی با همان هندسه تا عمق ادامه مییابند در حالیکه در پهلوی خلفی این لایههای شکلپذیر میانی بر هندسه چین تاثیر گذاشته و موجب رشد چینهای جدایشی کوچک میگردد. این مدل ساختاری میتواند به عنوان الگویی برای شناسایی ساختارهای نفتی و پیجوئیهای ذخایر هیدروکربوری در مناطق پیشانی زاگرس در نظر گرفته شود.
منابع فارسی :
ـ مطیعی، همایون (1372)؛ زمینشناسی ایران: چینهشناسی زاگرس؛ طرح تدوین کتاب زمینشناسی ایران، تهران: سازمان زمینشناسی کشور.