تحلیل ساختاری منطقه امامزاده داود و ارائه الگوئی بر دگرریختی های رشته جبال البرز

دسته لرزه زمین ساخت
گروه سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
مکان برگزاری نهمین گردهمائی علوم زمین
نویسنده علی - یساقی
تاريخ برگزاری ۲۷ بهمن ۱۳۶۹
منطقه امامزاده داود به صورت گوه مانند مابین گسله های فشاری مشا- میگون و امامزاده داود در شمال و گسله های شمال تهران در جنوب قرار داشته است و منطقه دگر ریخته ای را در بخش باختری رشته جبال البرز و شمال تهران بوجود می آورد.
سنگهای آتشفشانی- رسوبی سازند کرج با سن ائوسن را می توان تنها رخنمون های سنگی آن دانست گر چه برونزدهایی از نهشته های پلیوکواترنر و پر ترشیری به ترتیب در جنوب گسله شمال تهران و شمال گسله مشا- میگون نیز دیده می شوند.
اختصاصات عمومی عناصر ساختاری آن را در دو گروه چینها و گسله ها می توان:
مخروطی بودن غالب چینهای منطقه بطوری که قطب لایه بندی آنها بر روی استریونیت مابین دوایر کوچک واقع شده و چنین آرایشی اثر دگر ریختی ویژه بر آنها را نشان می دهد، خمیده بودن محور چینها، نا متقارن- فشردگی و خوابیده بودن آنها، گسل خوردگی و رانده شدن بخش هایی از آنها بر روی بخش های دیگر و نهایتاٌ همروندی آنها با گسله های اصلی دانست. یک چنین اختصاصاتی بویژه خمیده بودن آنها از ویژگیهای چینها در زونهای برشی می باشد. در چنین زونهایی بسته به زاویه ای که راستای تنش اصلی با روند اصلی کنترل کننده حوضه رسوبی بوجود می آورد موجب می گردد که نسبت بخشهایی که به موازات روند اصلی و یا زاویه دار نسبت به آن باشند تغییر نماید که خود این مسئله نیز به نسبت برش به فشارش بستگی دارد. چینهای منطقه سه روند عمده: 1- شمال باختری- جنوب خاوری همچون ناودیس تالون، بخشهای عمده ای از تاقدیس کلک چال . توچال و ناودیس توچال.
2- شمال خاوری- جنوب باختری چون روند ناودیس سولقان تاقدیس سنگان و بخشهای خمیده ناودیس و تاقدیس توچال.
3- خاوری- باختری همچون روند ناودیس یونجه زار، تاقدیس فرحزاد و کن را دارند.
گسله های منطقه عمدتاٌ راندگی بوده و واجد مولفه های راستا لغز متفاوت راستگرد و چپگرد می باشند. بر اساس نتایجی به دست آمده از رسم نمودار امتدادی ترسیمی بر گسله های منطقه و البرز باختری بوسیله رایانه، روند عمومی گسله های منطقه هم روند با روند های عمومی در البرز باختری می باشند. این گسله ها عبارتند از 1- گسله فشاری مشا- میگون، آهار و امامزاده داود با روند عمومی شمال باختری- جنوب خاوری و مولفه های جابجایی افقی راستگرد.
2- گسله های کشار ازگیل، دربند و نیاوران با روند عمومی شمال خاوری- جنوب باختری، این گسله ها مورب لغز بوده و واجد مولفه راستا لغز چپگرد می باشند.
3- گسله های فشاری شمال تهران با روند عمومی خاوری- باختری.
تحلیل ساختاری و مطالعات دگر ریختهای منطقه بوسیله آنالیز درزه های همراه با چینها و گسله ها صورت پذیرفته است. در این تحلیل درزه های همراه با گسله ها و چینها به طور جداگانه برداشت و بر روی استریونیت های عادی و مایل آورده و به کمک محور چینها و مختصات گسله ها، درزه های مرتبط با چین ها و یا فرایند چین خوردگی از درزه های غیر مرتبط، همچنین درزه های مرتبط با گسلها نیز از انواع غیر مرتبط تفکیک گردیده، آن گاه چهار نمودار کنتوری از این درزه های تفکیکی ترسیم گشته است. تحلیل این چهار نمودار نشان داد که انطباق نسبتاٌ جالبی مابین درزه های مرتبط با چینها و غیر مرتبط با گسلها وجود دارد. همچنین مشخص گردید که هماهنگی نسبی مابین درزه های غیر مرتبط با چینها و درزه های مرتبط با گسله ها وجود دارد عدم انطباق مناسب دو نمودار کنتوری اخیر می تواند به دلیل تحرک بیشتر یک یا چند گسل از گسله های اصلی در خلال دگر ریختی های آنها و یا سایر گسله های پوشیده دیگر باشد. این نمودار ها به خوبی بیانگر آن هستند که دگر ریختی حاکم بر منطقه مورد مطالعه یک دگرریختی پیشرونده بوده که ابتدا در فاز دگرریختی شکل پذیر چینها و آن گاه پس از گذر از مرز تاب آوری برشی سنگها در فاز دگر ریختی شکننده گسله ها را بوجود آورده و در هر مرحله از مراحل این دگر ریختی پیشرونده درزه ها رشد نموده اند.
از طرف دیگر ترسیم دو نمودار دانسیته ای از درزه ها و گسله های منطقه (نمودار اخیر توسط رایانه) در دو پیمایش عمود بر گسله های شمال تهران در جنوب و امامزاده در شمال نشان داد که از طرف دو گسله مزبور به داخل مرکز محدوده گوه مانند از دانسیته گسله ها و درزه ها کاسته گردیده است که این مسئله نیز خود به خوبی اثر دگر ریختی گسله های فوق الذکر را بر کنترل دگر ریختهای موجود در منطقه در خلال دگر ریختی پیشرونده نشان می دهد.
جهت دستیابی به راستای یک چنین تنشی که دگر ریختیهای پیشرونده را بوجود آورده به تحلیل جنبشی منطقه مورد مطالعه با انتخاب سه برش زمین شناسی بر ناودیس دو مرتبه چین خورده تهران که متشکل از ناودیسهای تالون، سولقان و یونجه زار است پرداخته و پارامترهای دگر ریختی طولی و برشی محاسبه و به کمک دایره مر نسبت دگرریختی و راستای تنش اصلی (شمال باختری) یا محور کوچک بیضوی دگر ریختی و راستای کشیدگی ماکزیمم یا محور بزرگ بیضوی دگر ریختی حاصل گردیده است که بیان از اثر یک تنش اصلی بر منطقه مورد مطالعه دارند. از طرف دیگر قرار گیری بیضوی دگر ریختی در دیاگرام رمزی (1987) در منطقه ای که ساختهای بوجود آمده از هر طرف تحت فشردگی هستند اثبات کننده دگر ریختی ناودیس دو مرتبه چین خورده تهران در اثر یک تنش اصلی در خلال دگر ریختی پیشرونده می باشد.
مطالعه ساختهای اصلی البرز باختری همچون روند غالب شمال باختری- جنوب خاوری، راندگی با مولفه راستا لغز غالب راستگرد گسله های آن و خمیده بودن محور چینها و هم روند بودن غالب آنها با روند گسله های اصلی نه تنها بر اساس نتایج به دست آمده از مطالعه ساختهای منطقه مورد مطالعه بیانگر حاکمیت زمین ساخت برشی در البرز باختری است بلکه بر اساس مشابهت طرح دگرریختهای آن همچون هم روندی روندهای اصلی کنترل کننده آن با روند های منطقه مورد مطالعه می توان راستای تنش اصلی منجر به دگر ریختیهای منطقه را نیز به البرز باختری نسبت داد.
مطالعه ساختهای موجود در البرز خاوری نشان می دهد که فراوانی گسله های راندگی آن بیشتر از البرز باختری بوده و محور چینها نیز همچون محور چینها در البرز باختری خمیده نمی باشد. این دگر ریختها گر چه به وضوح نشان از اثر زمین ساخت برشی در البرز خاوری ندارند با این حال انتخاب تنش اصلی دیگری بر آن با دگر ریختیهای موجود در کل رشته جبال مطابقت نداشته و در آن صورت حداقل خمیدگی دیگری می بایستی در بخش باختری خمیدگی کنونی در رشته جبال وقوع یابد. بنابراین به احتمال قوی راستای تنش اصلی کنترل کننده دگر ریختیهای البرز خاوری نیز همانا شمال باختری- جنوب خاوری بوده با این تفاوت که مولفه نرمال این تنش بر مولفه برشی آن غالب بوده و موجب فشردگی بیشتر البرز خاوری نسبت به البرز باختری گشته است. و بنابراین می توان نتیجه گرفت که اثر زمین ساخت برشی در البرز خاوری در مقایسه با زونهای برشی نمونه ضعیف تر می باشد.

کلید واژه ها: گیلان