آنالیزهای تاریخچه تدفین (Burial Geohistory) رسوبات در چاه های کنگان و نمک کنگان در ناحیه فارس

دسته رسوب شناسی و زمین شناسی دریایی
گروه سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
مکان برگزاری ششمین همایش سالانه انجمن زمین شناسی ایران
نویسنده ارسلان زینال زاده- رسول اخروی- محمد رضارضایی- محمدرضا کمالی
تاريخ برگزاری ۲۵ بهمن ۱۳۷۸
مقدمه: ناحیه فارس با وسعت بیش از 150 هزار کیلومتر مربع در بخشی از حوضه رسوبی بزرگ زاگرس می باشد که در مجاورت فرو افتادگی دزفول قرار دارد. خصوصیات سنگ های منشاء در ناحیه فارس به گونه ای است که نمی توان انتظار منابع عظیم نفتی همانند فرو افتادگی دزفول را در این منطقه داشت ولی از لحاظ منابع گاز این منطقه دارای اهمیت بسیار است به طوریکه سازند های گروه دهرم و ماقبل آن در این ناحیه دارای منابع عظیم گازی هستند.
شرایط پلتفرمی که از مزوزوئیک در فارس شروع شده موجب شده که رسوبات بر جای گذاشته شده در این منطقه از نظر مقدار مواد آلی ضعیف باشند. این حقیقت برای آهک های سورمه و رسوبات کرتاسه مانند کژدمی و گورپی نیز صادق است. این سازند ها اغلب کم ضخامت و ثانیاٌ در محیط اکسیدان قرار داشته اند. مطالعات انجام شده نشان می دهد رسوبات پالئوزوئیک زاگرس نیز از لحاظ مواد آلی فقیر هستند و تنها سنگ منشاء شناخته شده در رسوبات پالئوزوئیک زاگرس شیل های قهوه ای تیره تا سیاه رنگ و سیلتی متعلق به سیلورین است. این شیل ها دارای مقدار TOC از 1 تا 45 درصد وزنی هستند.
تخمین میزان مچوریتی سنگ منشاء بسیار با ارزش است چون اطلاعات زیادی در مورد زایش هیدروکربور به ما می دهد. مچوریتی سنگ منشاء از دو راه به دست می آید:
1- اندازه گیری مستقیم از نمونه های به دست آمده از چاه ها و رخنمون ها.
2- پیش بینی مچوریتی با استفاده از مدل سازی.
مچوریتی اندازه گیری شده از نمونه های دستی ارزش محدودی در اکتشاف دارند که بخشی از آن مربوط به محدود بودن اندازه گیری های مچوریتی به علت در دسترس نبودن نمونه یا حفر نشدن چاه به تعداد مناسب است. در ضمن مچوریتی اندازه گیری شده میزان مچوریتی امروزی را به دست می دهد در حالی که مچوریتی پیش بینی شده از روش های مدل سازی، زمان و مکان مچور شدگی را مشخص می سازد.
Bordenave and Burwood 1990 در فرو افتادگی دزفول روش تاریخچه تدفین را مورد استفاده قرار داده و تغییرات مچوریتی سازند های کژدمی و پابده از شمال شرق تا جنوب غرب این ناحیه را شرح داده و زمان شروع زایش نفت در نزدیکی میدان های اهواز و آغاجاری از سازند کژدمی را 8 میلیون سال پیش به دست آورده اند که به سمت خط ساحلی این سن کمتر است.
نتیجه گیری: دیاگرام های Geohistory دارای کاربرد های زیادی هستند از جمله با یک نظر اجمالی می توان مقایسه ای بین چاه ها انجام داد. این دیاگرام ها چهارچوبی در اختیار زمین شناسان قرار می دهند که به راحتی می توانند دیگر پارامتر ها را نظیر تغییرات تخلخل و فرایند های دیاژنتیک را با آن تلفیق نمایند. با استفاده از دیاگرام های Geohistory و مدل های حرارتی مچورشدگی سنگ های منشاء بالقوه در طی زمان مشخص می گردد و می توان سنگ منشاء های احتمالی را مشخص کرد.
داده های لازم برای این روش شامل عمق سازند ها، لیتولوژی سازند ها، سن Top سازند ها، عمق آب در هنگام نهشته شدن سازند ها، دمای ته چاه و مقادیر انعکاس ویترینایت بر اساس عمق و نوع کروژن است. با استفاده از این پارامتر ها می توان Geohistory و مدل حرارتی چاه ها را باز سازی کرد.
با استفاده از اطلاعات زمین شناسی و ژئو شیمیایی تاریخچه تدفین برای چاه های کنگان و نمک کنگان با استفاده از نرم افزار Winbury مورد مطالعه قرار گرفته است و بر اساس کمیت های دما- زمان مقدار مچور شدگی سازندهای مختلف بدست آمده است.

کلید واژه ها: بوشهر