دیاپیریسم و تشکیل گنبدهای آتشفشانی

ولکانیسم گنبدى Geze (۴) یکى از جالبترین ویژگیهاى ماگمائى نئوژن منطقه قم میباشد. این منطقه جزء زون ساختارى ایران مرکزى Stocklin (۱۲) میباشد که در نوار جنوب غربى آن کمر بند آتشفشانى ارومیه – دختر Schroeder (۱۰) بطول تقریبى ۲۰۰۰ کیلومتر بار روند شمال باخترى – جنوب خاورى قرار دارد.
   زون ارومیه – دختر جایگاه فعالیتهاى پرتکاپوى ماگمائى در سنوزوئیک و به ویژه ائوسن بوده است .
   فعالیتاى آتشفشانى شدید پالئوژن و اوائل نئوژن (میوسن) بیشتر از نوع فورانهاى شکافى (Fissure eruptions) بوده و دایکهاى خوراک دهنده (Feeder dikes) در بوجود آوردن چندین هزار متر ترادف سنگهاى آتشفشانى و آتشفشانى رسوبى در محیط‌هاى رسوبى تا قاره‌اى نقش بسزائى بعهده داشته‌اند. در اواخر نئوژن فورانهاى مرکزى با نقطه‌اى (Vent eruption – Central) در برپائى ساخت‌هاى مخروطى و گنبدى از جمله مخروط‌هاى آتشفشانى از نوع استراتوولکان‌ها (Stratovolcanoes) مانند سهند، سبلان، کوه خستک، کوه مزاحم و جز آنها و گنبدهاى متنوع آتشفشانى در محیط‌هاى قاره‌اى مسئول بوده‌اند. اگرچه نقاط فورانى اخیر نیز غالباً بر روى شستگیها و یا محل برخورد آنها متمرکز شده‌اند.

     درمنطقه قم فعالیت آتشفشانی نئوژن به اختصار شامل دو گروه سنگهای آتشفشانی Ngv1 و Ngv2 میگردد (2) Emami . در اولین مرحله (Ngv1) مواد آتشفشانی از نوع بازالتی تا آندزیتی به شکل گدازه و یا سنگهای آذر آواری بخشهائی از منطقه را تحت پوشش قرار میدهند. در مرحله دوم (Ngv2) که فعالتی آتشفشانی از نوع اسیدی است موادی با ترکیب آندزیتی تاریولیتی ( جدول 1) توسعه داشته و ساختمانهای گنبدی مربوط به این مرحله میگردد. بیشتر این گنبدها منفرد و مستقل بوده ( بجز یک نمونه که در مرکز ساختمان مختلط آتشفشانی کوه خستک تمرکز دارد) و به ویژه درون ته نشستهای رسوبی نئوژن جایگزین شده‌اند. از جمله واحدهای نئوژن سازند قرمز بالائی است که بیشتر از سنگهای نامقاوم مانند مارن و یا مارن‌های قرمز گچ دار، رسوبات تبخیری (گچ و نمک) و میان لایه‌های سست ماسه سنگی تشکیل دشه است. قطعات و قلوه‌های ناشی از این گنبدها نیز درون طبقات آبرفتی قدیمی کواترنر یافت میشود و بنابراین سن پلیوسن برای فعالیت آتشفشانی گنبدی منطقه قم کاملاً محتمل میباشد. این گنبدها بهیچوجه با فعالیتهای انفجاری همراه نبوده و تنها در مواردی برشهای ریزشی (collapse breccia) اطراف آنها را احاطه نموده است.
ریخت (Morphology) این ساختمانهای ماگمائی و دگر شکلی‌هائی که ضمن جایگزینی در لایه‌های همبر ایجاد نموده‌اند به مددکاریهای تجربی Ramberg (7,8,9) قابل تفسیر میباشد. در واقع تفاوت گرانروئی (Viscosity) بین ماگمای بالارونده و سنگهای همبر میتواند ریخت ساختمانهای ماگمائی، ژرفای جایگزینی توده ماگمائی و دگرشکلی به وجود آمده در لایه‌های همبر را کنترل نماید. هنگامیکه تفاوت مزبور کم باشد (کمتر از 3 10 پوآز)، در این صورت گسترش جانبی و یا دیاپیریک ماگما در لایه‌های همبر تحقق پیدا نموده و ضمن ایجاد دگر شکلی در سنگهای همبر میتواند تشکیل توده‌های ماگمائی زیر زمینی با ریخت های قارچ گونه، لاکولیتی، گنبدی و جزء آنهابدهد که ما آنها را در اینجا به عنوان ”نهان گنبدها“ (cryptodomes) نامیده‌ایم. گاه جایگزینی توده ماگمائی بسیار نزدیک به سطح زمین یا در سطح زمین صورت می‌گیرد که آنها را ”گنبدهای خروجی“ (Extrusive domes) می‌نامیم. چنانچه تفاوت گرانروئی بسیار بالا باشد (در حدود 10 10 پوآز) در این صورت ماگما در ژرفای زمین گسترش جانبی پیدا ننموده و از راه شکستگیها به سطح زمین میرسد.
دگر شکلی ایجاد شده در لایه‌های همبر نیز بستگی به ارزش‌های نسبی گرانروئی مابین ماگما و سنگهای همبر دارد. در صورتیکه لایه‌های همبر، مانند آنچه در مورد سازند قرمز لائی مشاهده میشود، از سنگهای نامقاوم مانند مارن، مارن گچ دار و رسوبات تبخیری همچون لایه‌های گچی، یعنی باصطلاح از رسوبات با چگالی و گرانروئی نسبتاً ضعیف تشکیل شده باشد، در این حالت دگر شکلی لایه‌های همبر مهمتر خواهد بود.
با توجه به عوامل فوق یعنی گرانروئی ماگما که خود به شرایط فیزیکو شیمیائی آن بستگی داشته و ترکیب سنگ شناسی لایه‌های همبر، انواع گوناگونی از گنبدهای آتشفشانی با ریخت‌ها و فرایندهای متفاوت بوجود آمده‌اند که در زیر به چند نمونه اشاره خواهد شد.
2- ریخت شناسی و نحوه جایگزینی ساخت های گنبدهای منطقه قم
ساختمانهای گنبدی موجود در منطقه از نظر ریخت شناسی و نحوه جایگزینی متنوع بوده که چند نمونه اصلی یعنی ”نهان گنبد“ کوه آله با ساخت پیازی شکل، گنبد خروجی دستجرد با ساخت حلقوی گنبدهای خروجی انباشتی سولقان و راهجرد و گنبد – پیستون کوه هندا مورد بحث قرار خواهد گرفت.
1-2- نهان گنبد یا گنبد نفوذی (Intrusive dome) کوه آله
این ساختمان به شکل یک گنبد حجیم به قطر 5/2 کیلومتر و ارتفاع حدود 500 متر در وضعیت فرسایش کنونی حالت مخروطی شکل با قاعده دایره‌ای در غرب دو راهی نیزار (جاده قم – اصفهان) برونزد دارد.
در سیستم درزهای منظم در این ساختمان گنبد توسعه یافته است که یکی از سیستم‌ها متحد المرکز و بموازات سطح خارجی گنبد بوده و موجب تظاهر نوعی ساختمان پیازی شکل جالب گردیده است. سیستم دوم از درزها عمود بر درزهای گونه نخست بوده و نسبت به ساختمان گنبد وضعیت شعاعی دارند. در این ساختمان گنبدی به وضوح دوزون قابل تشخیص میباشد:
الف ـ زون برونی ـ به صورت پوست پیازی یعنی لایه لایه بوده و ضخامت لایه‌ها بطرف درون گنبد افزایش می‌یابد. این ساخت ناشی از گسترش جانبی و تدریج ماگما یا به عقیده pitcher(6) پمپاژ یا تزریق مجدد ماگما به درون قلب بسیار گرم توده ماگمائی میباشد. هر کدام از درزهای هم مرکز گنبد بیانگر گونه‌ای سطح جدایش و برشی است که از تفاوت گرانروی موجود بین ماگمای گرم نسبتاً روان تر وارد به قلب توده و ماگمای نسبتاً سرد شده و گرانروتر قبلی، حاصل میگردد. در این مرحله سنگهای میکرودیوریت کوارتزدار با درشت بلورهای پلاژیوکلاز، هورنبلند سبز و اوژیت تشکیل میگردند که دانه بندی بطور نسبی بطرف حاشیه توده ریزتر میگردد. همچنین اسیدیته سنگ، کمی به سمت درون این زون کاهش دارد.
ب ـ زون درونی ـ این زون قطری حدود 750 متر دارد و دارای ساختی توده‌ای بوده که به وضوح زون لایه لایه‌ای و هم مرکز برونی را قطع می‌نماید. این زون بخش مرکزی و قله‌ای گنبد را تشکیل داده و از میکرو دیوریت کوارتز دار با بافت پورفیریک ساخته شده است، اما ترکیب شیمیائی آن اسیدی‌تر از زون برونی میباشد.
درباره فرایند تشکیل ”نهان گنبد“ کوه آله، ماگما به صورت زیر عمل نموده است (شکل 1):
ستون ماگمائی با ترکیب نیمه اسیدی (میکرودیوریتی کوارتزدار) و نسبتاً گرانرو ( با توجه به بافت پورفیریتیک و وجود درشت بلورهای سنگ معلوم میگردد که تبلور ماگما تا حدود نسبتاً زیادی در آشیانه‌های ماگمائی ژرف تر انجام شده است) ضمن بالا آمدن درون سنگهائی شکل‌پذیر (سازند قرمز بالائی) نفوذ مینماید. اختلاف گرانروئی مابین دو محیط رفته رفته درنتیجه سرد شدن هر چه بیشتر ماگما کمتر شده و صعود آن به سمت سطح زمین آرام تر و بالاخره متوقف میشود. با تداوم ورود ماگمای جدید به قلب توده ماگمائی، گسترش جانبی تحقق یافته و نوعی ساخت پیازی شکل میگیرد.
این نوع جایگزینی ماگمائی، ایجاد دگرشکلی در لایه‌های شکل‌پذیر یا پلاستیک سازند قرمز با لائی نموده و لایه‌های نیمه افقی سازند مزبور با پیروی و متناسب با ریخت خارجی گنبد، در همبری با آن ازدیاد شیب پیدا میکنند. از طرف دیگر مارن‌های سازند قرمز با لائی متحمل دگرگونی مجاورتی گردیده (هاله‌ای به ضخامت 15 تا 20 متر) و به رخسار هور نفلس گروسولر داروهورنفلس اپیدوت دار بدل شده است.
بعد از جایگزینی اولیه ماگما، ماگمای تفریق یافته، تا حدودی اسیدی‌تر از درون گنبد به شکل سوزن آتشفشانی تظاهر یافته و ضمن گذر از زون برونی به درون پوشش سنگهای آتشفشانی و آذر آواری نئوژن (NgV1) که در زمان نفوذ ماگما، روی سازند قرمز با لائی قرار داشته نیز نفوذ مینماید. قطعاتی از سنگهای آذر آواری مزبور منحصراً در میکرو کوارتز دیوریت‌های زون درونی یافت شده و معلوم میدارد که ”نهان گنبد“ کوه آله در حد فاصل سازند قرمز بالائی و سنگهای آذر آواری فاز اول آتشفشانی نئوژن (NgV1) تشکیل یافته و در واقع ماگما در زمان فعالیت خویش (فاز NgV2) در حد چند صدمتری سطح زمین جایگزین شده است (با توجه به ضخامت حدود 300 متری پیروکلاستیک‌های فاز NgV1) فرسایش بعدی (پلیو – کواترنر) منجر به ظاهر شدن گنبد نفوذی آله در منطقه شده است.
2-2- گنبدهای خروجی
تفاوت گرانروئی بین ماگما و سنگهای همبر بنحوی است که ماگما به سطح زمین رسیده و اجاره تشکیل ساختمان گنبدی خروجی می‌یابد. در اطراف این گونه گنبدها، کم وبیش برش‌های ریزشی مانند آنچه (5) Lacroix توصیف نموده، ملاحظه می‌گردد. برحسب گرانروئی فزاینده ماگمائی میتوان انواع گنبدها را از گنبدهای گسترده (Creep domes) که در آن ماگمای نسبتاً روان از شیب توپوگرافی پی سنگ خویش پیروی نموده و بطور جانبی گسترده میشود تا گنبدهای انباشتی (Cumulodomes) (3) Fouque با تولئیدهای (Tholoides) (11) Schneider که در آنها ماگمای کم و بیش گرانرو در اطراف دهانه یا محل خروج تمرکز و انباشتگی پیدا میکنند و بالاخره گنبد پیستون‌ها، تیغه‌ها و سوزن‌ها (5) , Lacroix که در آنها ماگمای گرانرو و تقریباً سرد شده، گسترش جانبی نشان نمیدهد، تنوع داشته که در زیر به پاره‌ای از آنها و فرایند تشکیل ساختمان گنبد اشاره می‌گردد.
1-2-2- گنبد گسترده راهجرد
این گنبد از انباشتگی و گستردگی جانبی گدازه خمیری در سطح زمین حاصل شده و سطح قاعده‌ای گنبد از شیب توپوگرافی پی سنگ پیروی مینماید. با خروج گدازه خمیری از دهانه خروجی، بخشی از پوش سنگ نیز کنده شده و بهمراه گدازه خمیری بالا آورده میشود (شکل2). رشد این نوع گنبد مانند آنچه درباره کوه آله گفته شد بواسطه تزریق ماگما به درون قلب توده ماگمائی تحقق می‌یابد. اما در این گنبد خروجی، جز نوعی سخت شدگی، هیچگونه اثری از دگرگونی مجاورتی در تماس سنگهای همبر با گدازه، ملاحظه نمیشود.
2-2-2- گنبد انباشتی سولقان
این توده خروجی گنبدی دارای سطح قاعده‌ای مدور به قطر حدود 750 متر و ارتفاع حدود 70 متر میباشد. گدازه تشکیل دهنده این ساختمان آذرین، ریولیتی میباشد. نمونه گیری مرتب از درون به سمت برون گنبد، تغییرات بافتی جالبی نشان میدهد، که سبب می‌گردد بتوان چهار زون اصلی تشخیص داد:
زون اول یا زون مرکزی که از ریولیت تمام بلوری با زمینه میکروکریستالین کوارتز ـ فلدسپاتی تشکیل شده و دارای بلورهای اولیگوکلاز و چندین بلور آمفیبول میباشد.
زون دوم که از ریولیت با همان ترکیب کانی شناسی بالا تشکیل شده است ولی زمینه سنگ بافت نهان بلور (Cryptocry stalline) تا شیشه‌ای داشته و حالت جریانی (Fluidal) نشان میدهد. در سنگهای این زون تکه‌های تمام بلورین زون اول و همچنین قطعات زاویه داری با بافت گرانوبلاستیک مشتق شده از آهکهای مارنی و مارنهای سنگهای همبر که توسط ماگمای گرانرو کنده و دگرگون شده‌اند، مشاهده میگردد.
زون سوم که از ریولیت میکرو کریستالین‌پور فیزیک کم و بیش قابل مقایسه با زون اول تشکیل شده ولی در آن تکه‌های رویولیتی با بافت نهان بلور تا شیشه‌ای مشابه زون دوم و همچنین قطعات دگرگون شده سنگهای همبر وجود دارند.
زون چهارم با زون برونی که از ریولیت‌هائی با بافت جریانی با زمینه شیشه‌ای تا نهان بلور تشکیل شده است و در آن میکرولیت‌های پلاژیوکلاز جهت یافتگی داشته و تکه‌های ریولیتی تمام بلوری زون سوم را در بر میگیرند.
این گونه زون بندی ناشی از ورود پی در پی ماگمای ریولیتی بوده که موجب گستردگی ساختمان آذرین به سمت خارج و از بخش قاعده‌ای گنبد یعنی از بخش زیرین دهانه میگردد. (شکل 3).
در مرحله اول ستونی از ماگمای ریولیتی که نسبتاً گرانرو و در حال تبلور است در سطح زمین جایگیر میشود (زون اول). حرارت ماگما نسبتاً بالا بوده که شفافیت بلورهای پلاژیوکلاز گوان آن است. این خروج اولیه ماگمائی سپس بوسیله طپش‌های پی در پی ماگمای ریولیتی دنبال می‌گردد. دومین مرحله (زون دوم) ماگما موجب کندن قطعاتی (زاویه دار) از سنگهای همبر و همچنین در برگیری تکه‌های انگشتی و یا عدسی شکل از گدازه‌های ریولیتی هنوز خمیری وار مرحله پیشین (زون اول) میشود. ماگما در این مرحله برخلاف آنچه در مورد کوه آله ملاحظه شد از درون یا قلب توده آذرین تزریق نشده بلکه از بخش زیرین دهانه خروجی به سمت طرفین و بخش خارجی تزریق میگردد. بدین ترتیب ماگمای زون دوم با صعود و سردشدگی نسبتاً سریع (با توجه به بافت شیشه‌ای یا نهان بلور زون دوم) اطراف ریولیتهای زون اول را احاطه می‌کند و با همین فرایند و با تزریق پی در پی ماگمای ریولیتی زون سوم و چهارم نیز شکل میگیرد. در هر مرحله تکه‌های خمیری ریولیتی مرحله پیشین و قطعات سنگهای همبر که نسبتاً دگرگون شده‌اند توسط ماگمای جدید در برگرفته می‌شود. جایگزینی و تزریق ریولیتهای مزبور مداوم بوده و برخلاف گنبدهای انباشتی آندوژن (Enkogenous) (13) Wentworth and Wolliams که از درون رشد می‌یابد و تشکیل ساختمان متحدالمرکز با تقعر به سمت بالا و خارج گنبد مینماید در اینجا تزریق موجب تشکیل پوسته‌های متحدالمرکز با تقعر به سمت پائین و درون گنبد می‌کند. این نوع رشد را ”هیپوژن“ (Hupogeous) نامیده که موجب پس زدن لایه‌های همبر و حتی گاه راندگی لایه‌های سنگهای مجاور میگردد، بطوریکه در مورد گنبد سولقان بخشی از لایه‌‌های مارنی قرمز سازند قرمز زیرین در دامنه غربی روی سازند قم رورانده شده است.
3-2-2- گنبد انباشتی حلقوی دستجرد
اصطلاح حلقوی را برای گروهی از توده‌های خروجی گنبدی که دارای فرونشستگی کم و بیش مدور یا بیضوی در ساختمان داخلی خویش میباشد بکار میبریم. این گونه گنبدها از نظر ریخت شناسی دارای زون برونی برجسته و زون درونی فرونشسته بوده و منظری حلقوی به ساختمان گنبدی میدهد. فرونشستگی زون مرکزی یا درونی اساساً مربوط به زهکش شدن بخشی از ماگما به درون مجرای خوراک دهنده، در مراحل نهائی جایگزینی این گونه گنبدها میباشد که خود تا حدودی در رابطه با گرانروئی نسبتاً ضعیف ماگمای مربوطه میباشد. ترکیب آندزیتی ـ داسیتی (جدول 1) و ویژگیهای کانی شناسی سنگهای دستجرد حاکی از اسیدیته نسبتاً کمتر این گنبد و همچنین گرانروئی ضعیف تر آن نسبت به سایر گنبدهای منطقه میباشد.
نمونه‌های بسیار زیبائی از این گونه گنبدها در شرق ایران از جمله در منطقه مختاران جنوب بیرجند (1) Emami معرفی گردیده است. در منطقه قم نمونه‌هائی از آنها وجود دارند که از جالب‌ترین آنها یعنی گنبد دستجرد میتوان نام برد.
گنبد انباشتی دستجرد دارای ترکیب سنگ شناسی داسیتی بوده و دارای سطح قاعده مدور به قطر حدود 6500 متر میباشد و دارای سه زون متحدالمرکز میباشد:
ـ زون درونی ـ که در مرکز ساختمان حلقوی گنبد ظاهر میگردد و به شکل یک جام واژگون شده به قطر حدود200 متر و ارتفاع حدود 20 متر میباشد. این قسمت از گنبد به صورت توده‌ای بوده و سنگهای آن فاقد تجزیه یا با تجزیه جزئی میباشند. ترکیب سنگ‌شناسی آن شامل داسیت‌های خاکستری رنگ با بافت میکرولیتی ریز میباشد.
زون میانجی ـ که به شکل کمربندی فرو افتاده اطراف زون درونی کشیده شده است. سنگهای آن شامل داسیت‌های بسیار درز و شکاف دار با بافت تا حدودی جریانی بوده و در مقایسه با سنگهای زون درونی، رنگی روشن‌تر دارند. روشنی رنگ سنگها، مدیون تجزیه نسبتاً شدیدتری است که این سنگها متحمل شده‌اند.
زون برونی ـ که برجسته بوده و دارای ارتفاعی حدود 20 متر است. این بخش از گنبد دارای دو سیستم درز بوده که یکی به موازات سطح سردشدگی توده گنبدی و دیگری عمود بر آن میباشد. سنگهای داسیتی تشکیل دهنده این زون بافت کاملاً جریانی نشان داده و دارای خمیر نهان بلور با مواد شیشه‌ای فراوان، میباشند (شکل 4).
با توجه به مطالب فوق ملاحظه میگردد که یک تغییر پیشرونده از سنگهای داسیتی تمام بلوری (در مرکز گنبد) به سوی داسیتهای شیشه‌دار (زون برونی) وجود داشته به علاوه بافت جریانی در سنگهای قسمت خارجی گنبد توسعه می‌یابد. نمونه درشت بلورها و ریزی بلورهای سازنده سنگ معلوم میدارد که پدیده تبلور درماگما پیشرفت چندانی نداشته و بالا آمدگی ماگما به سوی سطح زمین نسبتاً سریع بوده است.
همچنین ترکیب شیمیائی حدواسط این گدازه‌ها و درجه حرارت نسبتاً بالای آنها (با توجه به شفافیت زیاد میکرولیت های پلاژیوکلاز) همگی دال بر ماگمای کم و بیش روان تر این گنبد نسبت به سایر گنبدهای منطقه میباشد. بعلاوه کمی نسبت ارتفاع گنبد به قطر آن نیز حاکی از گرانروئی نسبتاً پائین ماگما و گسترش جانبی گدازه میباشد. در مراحل نهائی تشکیل گنبد بخشی از ماگمای روان به درون مجرا زهکش شده و سبب فرونشستگی ساختمان گنبد میگردد. این فرونشستگی که در زون میانجی نمایان است همراه با توسعه درز و شکاف در این زون بوده که مجراهای مناسبی جهت خروج مواد فرار و ایجاد یک آلتراسیون کم و بیش شدید در داسیت‌های زون میانجی میگردد.
4-2-2- توده‌های خروجی استوانه‌ای (گنبدی ـ پیستونی کوه هندا)
این گونه توده‌های خروجی که چندان هم در منطقه فراوان نمیباشند، نتیجه جایگزینی ماگمای بسیار گرانرو و تقریباً منجمد شده است. گرانروئی بالای ماگما اجازه گسترش جانبی نداده و بنابر این به شکل توده‌های خروجی استوانه‌ای یا گنبدی ـ پیستونی در قسمتهای بالائی مجرای آتشفشانی ظاهر میشوند. دیواره‌های این گونه توده‌ها نزدیک به قائم یا قائم بوده و به صورت یک استوانه پخ شده جلوه دارد. دگر شکلی در سنگهای همبر بیشتر با شکنندگی همراه است. در واقع ماگمای بسیار گرانرو ضمن شکستن و خرد نمودن سنگهای همبر از میان آنها گذر میکند و قادر به جابجائی و بالا آوردن بخشهائی از سنگهای همبر مسیر خویش و ایجاد دگرگونی حرارتی در آنها میباشد. نمونه‌ای از این گنبد ـ پیستون‌های خروجی، کوه هندا است. این توده داسیتی جالب در میان مارن‌های ماسه‌ای سازند قرمز بالائی جایگیر شده است. ریخت توده مزبور نزدیک به استوانه‌ای با دیواره‌های نیمه قائم تا قائم (بجز بخش شمال شرقی که شیب دیوار ملایم تر است) میباشد. سطح قاعده‌ای توده حالت بیضوی داشته بطوریکه قطر بزرگ آن حدود 2500 متر و قطر کوچک آن حدود 1500 متر میباشد. ارتفاع توده نیز حدود 400 متر میباشد.
بر بام گنبدـ پیستون کوه هندا پوششی نسبتاً هموار از سنگهای همبر بالا آورده شده، مشاهده میگردد این سنگها بواسطه دگرگونی حرارتی که متحمل شده‌اند به هورنفلس توده‌ای حاوی گروسولر، ایدوکراز اپیدوت، ترمولیت، اکتینوت، کلسیت و کوارتز بدل شده‌اند. در قسمتهای بالائی این پوشش دگرگون شده که چندین ده متر ضخامت دارد، لایه‌های کنگلومرائی برونزد دارند که قابل مقایسه با کنگلومراهای اطراف قاعده گنبد ـ پیستون هندا بوده و میتواند نشانه‌ای بر بالا آوردن لایه‌های پوششی بام گنبد پیستون هندا توسط ماگمای گرانرو باشد (شکل 5).
توده خروجی کوه هندا شامل دوزون میگردد:
- توده اصلی، در این بخش دو سیستم درز به موازات سطح سردشدگی و عمود بر آن مشاهده میگردد و محور سطوح درزها قائم است. ترکیب سنگ شناسی توده اصلی داسیتی با بافت میکرو گرونوپورفیریک است. درشت بلورهائی از پلاژیوکلاز (An42 - 50) شکل‌دار، زونه و شفاف و همچنین آمفیبول سبز ـ قهوه‌ای در زمینه‌ای دانه ریز حاوی میکرولیت‌های پلاژیوکلاز، کوارتزو فلدسپات آلکالن قرار دارد. در بخش خارجی توده بافت سنگ پروتوکلاستیک (Protoclastic) میباشد. شکستگی بلورها قبل از انجماد کامل گدازه Williams et al. (14) حاصل شده و احتمالاً نتیجه فشردگی متقابله بین ماگمای بسیار گرانرو و سنگهای همبر ضمن بالا آمدن ماگما بوده است.
ـ زائده برونی (Apophysis) کوه هنداـ این زائده در بخش شرقی ”بین لایه‌های همبر تزریق شده است و از نقطه نظر ترکیب شیمیائی و ترکیب سنگ شناسی کاملاً“ قابل مقایسه با سنگهای توده‌ اصلی میباشد.

   نتیجه گیری:
 برونزدگیهای استثنائی از توده‌های آذرین دیاپیریک به صورت توده‌‌های گنبدی نفوذی یا خروجی در منطقه قم فرایندهای متنوعی را در رابطه با نحوه جایگزینی و ریخت شناسی آنها به معرض نمایش می‌گذارند.
   تفاوت گرانروئی ما بین ماگما و مواد تشکیل دهنده سنگهای همبر کنترل مهمی بر تشکیل این گونه ساختمانهای دیاپیریک دارد. در حالیکه تفاوت مزبور ناچیز باشد (کمتر از 3 10 پوآز) ماگما با ریخت‌ها و فرآیندهای گوناگون درون سنگهای همبر گسترش جانبی می‌یابد (گنبدی، لاکولیتی، قارچ گونه). جایگزینی ماگما در هر ژرفائی که شرایط فوق حاکم باشد، یعنی در زیر زمین (گنبدهای نفوذی) و یا در سطح زمین (گنبدهای خروجی) میتواند تحقق یابد. تفاوت گرانروئی زیاد (حدود 10 10 پوآز) موجب صعود ماگما به سطح زمین گردیده که به صورت گدازه و یا مواد آذر آواری ظاهر و همچنین در صورت گرانروئی بسیار زیاد ماگما به شکل توده‌های آذرین استوانه‌ای، گنبد ـ پیستونی، تیغه‌ای و یا سوزن آتشفشانی بدون توسعه جانبی فعالیت مینماید.
 

      منابع:
  1- Emami, M.H. , 1973-Etude geologique et petrologique des raches Volcaniques de la region du Kuh-e-shah ( sud de Birjand, Iran): These Univ. Teheran, 186 pp. ( en persan ).
   2- Emami , M H, 1981 -Geo1ogie de la region de Qom-Aran (Iran). Contribution a l' etude dynamique et geochimique du volcanisme tertiaire de l'Iran central. these Doct. Etat, Grenoble, 490 pp.
   3- Fouque, F., 1879- Santorin et ses eruptions, paris Masson, 440 pp.
   4- Geze, B., 1964- Sur la classification des dynamismes volcaniques. Bull. Volcanol., 27, p. 237-257 .
   5- Lacroix, A., 1904 -La Montagne pelee et ses eruptions. Paris, Masson, 662 pp.
   6- Pitcher, W. S, 1979- The Nature, Ascent and Emplacement of Granitic Magmas-J.Geol. Soc. London, 136,p. 627-662.
   7- Ramberg, H., 1967- Gravity Deformation and the Earth's Crust as Studied by Centrifugated Models. Academic press, London, 214 pp.
   8- Ramberg, H. 1970- Model Studies in Relation to Intrusion of plutonic Bodies. in: NEWALL G. , RAST N. ( eds ) , Mechanism of Igneous Intrusion. Gallery press, Liverpool, P. 261-286.
   9- Ramberg, H. , 1973 -Model Studies of Gravity controlled Tectonics by the Centrifuge Technic -In: De Jong K, A. , Scholten R. (eds) , Gravityand Tectonics, John Wiley, New York, P. 49-66.
   10- Schroeder, J. W., 1944- Essai sur la structure de l'Iran. Ecl. geol. Helv., 37, p.37-81 .
   11- Schneider, K., 1908 -Zur Geschichte und Theorie des Vulkanismus. Calve, Prague, 116 pp.
   12- Stocklin, J, 1968 -Structural History and Tectonics of Iran. A Review -Amer. Assoc. Petro. Geologists, 52, p. 1229-1258.
   13- Wentworth, C.K., Williams, H., 1932- the classification and Terminology of the pyroclastic Rocks .Nat. Res. Council, Bull - 89, p.19-53 .
   14- Williams , H.,Turner, F.J., Gilbert, C.M., 1955-Petrography .An Introduction to the Study of Rocks in