منشاء و نحوه تشکیل سازند هرمز : یک تحلیل ژنتیک
دسته | تکتونیک |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | سمپوزیوم دیاپیریسم با نگرشی ویژه به ایران |
تاريخ برگزاری | ۰۲ اردیبهشت ۱۳۸۷ |
در این گفتار گسترش جغرافیایى ـ زمانى سنگهاى رسوبى و آذرین در برهه زمانى پروتروزوئیک بالائى ـ کامبرین در ایران و شمال شرق صفحه قارهاى عربستان با تکیه بر سازند نمکى هرمز (Hormoz Salt Farmation) مختصراً مورد بررسى قرار میگیرد. ذخائر معدنى و سوختى که در این مجموعه سنگها جاى دارند، از جمله نمکهاى سدیم و پتاسیم، فسفاتهاى آذرین و رسوبى، آهن، سرب و روى، طلا، مواد رادیو اکتیو، خاکهاى نادر و هیدروکربورها از نظر نحوه تشکیل در پرتو یک مدل ژنتیک پیشنهادى بنام ”مدل ولکانوژنتیک“ تحلیل شدهاند. برابر این مدل فعالیت وسیع ماگماتیزم آلکمالن درمنطقه مورد مطالعه شامل سازند نمکى هرمز (HSF) منشاء اولیه ذخائر معدنى و سوختى میباشد.
ماگمای آلکالن که از نظر مواد فرار دارای CH4 ,CO2 ,H2S ,REE ,U ,AU ,Zn ,Pb ,Fe ,P ,CL ,K ,Na و بعضی مواد دیگر غنی است این مواد کانه ساز را به حوضه رسوبی (شاید ریفتی) تفویض مینماید. تخلیه مواد از دهانههای آتشفشانی و کانونهای محلولهای گرمابی زیردریائی صورت میگیرد. آب حوضه رسوبی از نظر یونهای عناصر تشکیل دهنده مواد معدنی فوق در درجه اول در اطراف دهانههای آتشفشانی و کانونهای محلولهای ئیدروترمال و در درجه دوم و به تدریج در تمامی حوضه رسوبی بطور غیرعادی غنی میگردد. رسوب نمکهای سدیم، پتاسیم و منیزیم در درجه اول در اطراف کانونهای تخلیه، در کف حوضه رسوبی انجام میشود. این رسوب گذاری در اثر اشباع موضعی بوقوع میپیوندد (بدون آنکه الزاماً فرآیند تبخیر صورت گیرد). عوامل و شرایط محیط رسوبگذاری همچون T, PH,Eh عمق آب و فرآیند تبخیر، جریانهای مختلفه آب شامل جذر و مد، Upwelling ، جریانهای دریائی و غیره ممکنست شرایط مختلفی را برای رسوب ذخائری از P,REE,U,Ba, Au, Zn, pb, Fe و رسوبات تبخیری بصورت سولفور، اکسید، سولفات و غیره فراهم آورند. موادی همچون CO2 , H2S, CH4, P و بعضی مواد دیگر که بطور غیر عادی در حوضه رسوبی غذا جذب و مصرف شده و باعث انفجار جمعیت آنها شوند و متعاقباً مرگ آنها نیز در حجم زیاد و غیرعادی انجام شده و میتواند پتانسیل مناسبی برای فسفات رسوبی، مواد ارگانیک خمیر مایه ئیدروکربورها، ذغال سنگ، سولفورها و غیره را بوجود آورد.
تودههای عظیمی از اکسید آهن اکسالاتیو همراه آپاتیت، اورانیم و خاکهای نادر ممکن است همراه مواد ولکانیکی و یا درجوار دهانههای آتشفشانی زیردریائی آلکالن و یا آتشفشانهای کرناتیتی ایجاد گردد. برابر مدل پیشنهادی نظر باینکه انباشتهها و تپههای نمکی در اطراف کانونهای اکسالاسیون زیردریائی ایجاد میگردد میتوان تصور نمود که در کف حوضه رسوبی مورد بحث مورفولوژی ناهمواری شامل تپههای بزرگ و کوچک نمک ایجاد گردد. در اینصورت تپههای بزرگ نمکی احتمالاً هستههای اولیه گنبدهای نمکی بعدی را که در طول رخدادهای تکتونیکی رشد خواهند نمود بوجود میآورند. لذا برابر مدل ولکانوژنتیک پیشنهادی هسته اولیه گنبدهای نمکی در مرحله رسوبگذاری تشکیل میگردد.
سازند نمکی هرمز (HSF)، سنگهای همزمان آن و ذخائر معدنی و سوختها که در آنها جای گرفتهاند در برهه زمانی پروتروزوئیک بالای ـ کامبرین در پرتو مدل ولکانوژنتیک از نظر ژنتیک ارزیابی شدهاند.
2- گسترش جغرافیائی سازند نمکی هرمز و معادلهای زمانی آن:
در اواخر پروتروزوئیک و آغاز پالئوزوئیک (وندین ـ کامبرین) تحول ژئوتکتونیکی و ماگماتیزم پان آفریکن در قاره گندوانا رخ میدهد (سیلیتو، 1980)، از جمله اینکه ریفتهای قارهای متعددی در حاشیه شمالی قاره گندوانا، در اثر کششی بودن پوسته در این بخش ایجاد میگردد و ماگماتیزم آلکالن، شامل طیف وسیعی از اولترابازیک تا بسیار اسیدی در طول زون های ریفتی همراه رسوبات دریای کم عمق و کلاستیک و نمکی ویژه ریفتی تشکیل میشود. (سیلیتو، 1980 ، بربریان و کینگ، 1981، سامانی، 1988).
یکی از زونهای ریفیت مربوط به تحول ژئوتکتونیکی پان آفریکن حوضه رسوبات نمکی جنوب عمان ـ شمال کرمان است. این حوضه نوار پهنی را تشکیل میدهد که دارای روند شمالی ـ جنوبی بوده و از جنوب عمان، ناحیه Haushi _ Huqf تا مرکز ایران کشیده شده است (شکل 1). این نوار از شرق به خط واره تکتونیکی عمان ـ نایبند و از غرب به خط واره قطر ـ کازرون محدود میشود. وجود رخسارههای نمکی و لکانیزم زیردریائی با گرایش آلکالن از ویژگیهای این نوار است. انباشته شدن سنگهای رسوبی ـ ولکانیکی با نسبتهای متفاوت از ایندو به تبع شدت و ضعف ولکانیزم و شرائط متفاوت محیط رسوبی در بخشهای مختلفه نوار صورت گرفته است. در بخشهای وسیعی از نوار رسوبات نمکی، شیلی و کربناتی و محصولات پیروکلاستیکی و گدازهای اسیدی در تناوب با یکدیگر انباشته شدهاند. رسوبات نمکی ـ شیلی ـ کربناتی همراه مقادیری سنگهای اسیدی در جنوب عمان گروه Huqf ، در خلیج فارس و هرمزگان سازند هرمز و در شمال کرمان سازند راور و سری ریزو ـ دزو نامیده شده است. لیتولوژی سنگها از شرق نوار بسوی حاشیه غربی آن در جهت کم شدن رسوبات نمکی تغییر مینماید بطوریکه در جنوب نوار یعنی عمان بسوی غرب رخساره نمکی Ara بتدریج از میان رفته و گروه Huqf دارای رخساره نمکی به گروه Jubaylah با رخساره بدون رسوبات نمکی در نیمه شمال غربی عربستان تبدیل میگردد. همچنین در شمال کرمان رخساره نمکی راور به رخساره بدون نمک ریزو ـ دزو تغییر پیدا میکند. در ادامه نوار بسوی شمال ایران، یعنی در نواحی ساغند ـ بافق و انارک در مرکز ایران، ناحیه طبس، البرز مرکزی، زنجان و آذربایجان نیز رخساره نمکی بتدریج به رخسارههای بدون نمک بایاندور و سلطانیه ـ باروت، پتیار ـ کبودان، درین، هشم و عقدا بدل میگردد.
فراوانی و نوع محصولات ولکانیزم، اعم از پیروکلاستیک و گدازه در بخشهای مختلفه نوار و اطراف آن متغیر است. در سازند نمکی هرمز در گنبدهای نمکی سربر آورده از آب خلیج فارس و جنوب شرقی رشته کوههای زاگرس سنگهای پیروکلاستیکی و گدازه اسیدی با مقادیر کمتری سنگهای باریک در تناوب و همراه رسوبات در ساختن هویت سازند هرمز شرکت میکنند. در سازند راور دیابازهای سبز تیره و آمفیبولیت با رسوبات نمکی و گچ و دولومیت، در سازندهای ریزو ـ دزو در شمال کرمان و درین و عقدا نیز توف و گدازههای ریولیتی در تناوب با دولومیت و شیل و ماسه سنگ قرار میگیرند. در آذربایجان سازند قره داش که معادل ریزو در نظر گرفته شده (علوی نائینی و عمیدی، 1968) گسترش و ضخامت سنگهای پیروکلاستیک وگدازه اسیدی در تناوب با شیل و دولومیت بر بخش رسوبی پیشی گرفته است. در ناحیه ساغند ـ بافق گسترش ولکانیزم از بازیک داسیتی و ریولیتی که مرز زیرین آن با سنگهای قدیمتر روشن نیست گسترش وسیعی دارند. این سنگها در نریگان، اسفوردی، کوشک، زریگان، چغارت و دوزخ دره و کلوت خوشومی گستردهاند (هوشمند زاده 1367). در بخش هائی از مرکز و شمال ایران نیز نسبت رسوبات بر ولکانیکها پیش میگیرد و سازندهای درین، دولومیت سلطانیه، آواریهای هشم و آهک جلبکسار عقدا با برش و توف در تناوب هستند. در ناحیه ساغند بافق سنگهای ولکانیکی معادل هرمز و ریزو ـ دزو ـ راور از نظر ترکیب پترولوژی، علاوه بر بخشهای اسیدی دارای بخشهای متوسط و بازیک فراوان تر نسبت به هرمز و ریزو و دزو بوده و وسعت بیشتری را نیز اشغال میکنند. متأسفانه تاکنون مطالعات پترولوژیکی کافی برروی این سنگها انجام نشده تا گرایش کلی آنها معلوم شود ولیکن مطالعات پراکنده (سامانی، 1367، هوشمند زاده، 1367) نشان داده است که از سنگهای اسید و کراتوفیر گرایشی قلیائی از نوع سدیک دارد و سنگهای بازیک و متوسط از بازالت، آندریت و داسیت درست شده است.
3- گسترش ذخائر معدنی در سازند هرمز و معادل های سنی آن:
الف ـ گچ و نمک:
طبقات و گنبدهای نمک در طول نوار جنوب عمان ـ شمال کرمان بخش عمدهای از سازندهای آرا (Ara)، هرمز و راور را تشکیل میدهد. در بیرون زدگیهای سازندهای نمک دار مذکور که اغلب بصورت گنبدهای نمکی در سطح زمین ظاهر میشوند کنتاکت زیرین سازند با سنگهای قدیمتر آن مشخص نیست و لذا در بیرون زدگیها فقط طبقات جوانتر از طبقات نمکی گنبدساز را میتوان ملاحظه نمود. وجود نمکهای پتاسیم و منیزیم همراه نمک سدیم بطور جدی مورد اکتشاف و بررسی قرار نگرفته است. گچ در سازندهای نمکی هرمز و راور بمقدار کمتر و در سریهای ریزو –دزو بمقدار فراوانتر وجود دارد.
ب ـ سنگ آهن و خاک سرخ:
آهن بصورت هماتیت و مانیتیت، چه بصورت کانه همراه سنگهای ولکانیکی و توفهای اسیدی و دیابازها و نمک در سازندهای هرمز و ریزو ـ دزو و راور و چه بصورت کانسارهای آهن در چغارت، اسفوردی، میشداون، چاه گز، زریگان، نریگان و دوزخ دره و چه در لابلای دولومیتهای سلطانیه و یا بصورت خاک سرخ در جزیرههای هرمز و فرور و بعضی دیگر از گنبدهای نمکی جزایرخلیج فارس در ارتباط ب سنگهای پروتروزوئیک بالائی ـ کامبرین وجود دارد. بافت نواری آهندار تناوب با نمک، دولومیت، شیست و توف ریولیتی و همچنین وجود بافت نواری آن همراه چرت و بافت چلیپائی آن و بافت برشی مانتیتیت و توف ریولیتی نشانههای واضحی از حضور آهن در محیط تشکیل کلیه این سنگها و همزمانی تشکیل آنهاست. نوع آهن نواری (Banded Iron) در نریگان، و چاه گز و سه چاهون در تناوب با چرت، توف، توفیت، شیست ودولومیت نیز نشانه سن ژنتیک بودن آهن در ناحیه ساغندـ بافق میباشد. وجود آهن در رابطه تنگاتنگ از یکسو با ولکانیزم و از سوی دیگر با سنگهای رسوبی و نمکها همزمانی هر سه گروه سنگ و کانه را در هر محل نشان میدهد. منگنز در بعضی از جاها با ذخائر آهن همراهست. منگنز در کانسار آهن ـ منگنز نریگان مثالی از این نوع است.
ج ـ آپاتیت و فسفات رسوبی:
ذخائر آپاتیت همراه آهن و سنگهای ولکانیکی ـ پیروکلاستیکی اسیدی آلکالن در حوضه بافق در کانسارهای اسفوردی، چغارت، لکه سیاه، چاه گز، زریگان، چاه خشخاش و چند نقطه دیگر وجود دارد. در جزیرههای هرمز و فرور و در سری ریزو در شمال کرمان مقادیر متفاوتی از آپاتیت همراه سنگهای ولکانیکی وجود دارد. آپاتیت در متن منیتیت بصورت رگچه، دانههای پراکنده و همچنین بصورت نوارهای باریک به موازات لایه بندی نواری (Iaminated or banded) مانیتیت دیده میشود که حکایت از همزادی و همزمانی آپاتیت و مانیتیت دارد. علاوه بر این آپاتیت در متن سنگهای در برگیرنده در جوار عدسیها و لایههای مانیتیت همراه سنگهای ولکانیکی دگرگونه بصورت لایهای بموازات لایه بندی مانیتیت قرار میگیرد.
ذخائر فسفات رسوبی پروتروزوئیک بالائی ـ کامبرین در شمال ایران گسترده بوده و از پتانسیل های عمده فسفات ایران میباشد . رسوبات شیلی ـ ماسه سنگی ـ دولومیتی در برهه زمانی مورد بحث که در شرائط محیط پلاتفورمی تشکیل شدهاند سنگ در برگیرنده فسفات رسوبی را تشکیل میدهند. گسترش عمده این نوع فسفات در نوار البرز مرکزی ـ زنجان است که کانسارهای ملاداغ، آغ کند و سید کند جزو ناحیه سلطانیه زنجان میباشد. افقهای فسفات از نظر استراتیگرافی در لایههای آهکی ـ سیلیسی متعددی از سازند سلطانیه قرار دارند. علاوه بر کانسارهائی که ذکر شد بطور کلی در بسیار از لایههای سازند سلطانیه و یا معادلهای سنی آن مقدار فسفر در بخشهای گذر از شیل به کربنات و بعکس بطور غیر عادی زیاد است.
د ـ مواد رادیو اکتیو وخاکهای نادر:
در ناحیه ساغند ـ بافق در چند نقطه از جمله دوزخ دره و خوشومی ذخائر و آنومالیهائی از اورانیوم و توریوم شناسائی شده و در حال اکتشاف هستند. ذخائر و آنومالیها در مجموعهای از سنگهای ولکانیکی ـ رسوبی و آذر زیر دریائی، حاوی لایههای مانیتیت و رسوبات تبخیری و کربناته قرار دارند. (سامانی، 1367). واحدهای سنگی ولکانیکی و پیروکلاستیکی شامل گدازهها و پیروکلاستیکهای استپیلیتی، دیابازی، سرپانتینیت، آمفیبولیت، آلبیتیت، سنگهای کوارتز و فلدسپات و طبقات شبه گرانیت و شبه دیوریت، توفهای سیلیسی آهن دار و طبقات چرت نواری و توفهای ریولیتی دارای پیریت پراکنده دانه میگردد. سرپانتین، تالک و فلوگوپیت همراه آهن و چرت وپیریت در سنگهای مذکور در بخشهی مختلغف وجود دارد. سنگ آلبیتیت گاهی دارای بافت نواری بسیار ظریف لایه در تناوب با مانیتیت و پیریت پراکنده دانه و رگچهای و رگهای در آن است که نشانه واضحی از تشکیل آلبیت بطور همزمان با آهن و در محیط رسوبی است. بنظر میرسد که اجزاء تشکیل دهنده سنگ، خاکستر آتش فشانی غنی از آلبیت باشند که با ناخالصیهای دیگر رسوب نمودهاند.
مواد رادیواکتیو شامل اورانیوم و توریوم بوده و مولیبدن و وانادیم، سریم، و لانتانیوم نیز همراه مواد رادیواکتیو در مینرالیزاسیون شرکت مینمایند (سامانی، 1367). بافت نواری بسیار ظریف از مانیتیت در تناوب با آلبیت و توف و خاکستر آتش فشانی غنی از آلبیت نشان میدهد که سنگهای شدیداً آلکالن و آهن با رسوبات کربناتی ـ شیلی ـ ماسه سنگی بطور همزمان تشکیل شده و فعالیت ولکانیزم آلکالن زیر دریائی در حین رسوبگذاری انجام میشده است. اورانیوم و توریوم همراه مانیتیت سرپانتین، فلوگوپیت ـ تالک، کربنات ـ فلوگوپیت و آلبیت صورتی، آمفیبول ـ آلبیتو کربنات ـ آمفیبول تجمع مینماید. از نظر مورفولوژی مینرالیزاسیون اورانیوم و توریوم بدو صورت رگهای و پراکنده دانه در متن سنگ میزبان رخ میدهد. از نظر پاراژنز اورانیوم همراه مانیتیت، پیریت، ایلمنیت و هماتیت است. وانادیوم همراه آهن فراوان است. مولیبدن و توریوم هم در بعضی از آنومالیها وجود دارد. افزایش اورانیوم با افزایش وانادیوم و تیتان هم سو میباشد. سن مینرالیزاسیون اورانیوم از 500 تا 550 میلیون سال توسط سامانی (1367) اعلام شده است. خاکهای نادر (REE) علاوه بر همراهی با مینرالیزاسیون اورانیوم در کانسارهای دوزخ دره و خوشومی در کانسارهای اسفوردی و چغارت و غیره در ناحیه ساغند ـ بافق وجود دارند.
ه ـ سرب و روی، پیریت و باریت:
در ناحیه بافق یک نوار یکصد کیلومتری از شیلهای پیریت دار در تناوب با توف، توفیت و ریولیت و کربنات در زیر دولومیتهای معادل سلطانیه و در تناوب با پیروکلاستیکهای اسیدی با روند شمال غرب ـ جنوب شرقی وجود دارد که کانسار مهم روی سرب سولفوری کوشک و کانسارهای سرب و روی و نقره زیرکان و چاه میر و تعداد بیشتر آثار معدنی را در بر میگیرد. این کانسارها از نوع سرب و روی سولفور تودهای (Massive Sulfide pb _ zn type) میباشد. افقهای پیریتی متعددی نیز که معادل سنی این افق بوده و مقادیر کمتری از سرب و روی را همراه دارند در ناحیه ساغند ـ بافق گسترش زیادی دارند. در این افقهای سولفوری، اغلب پیریتی، در توفها و شیلهای اسیدی و سیلیسی ولکانوژن آثار معدنی متعددی از مس و سرب و روی و زاج آهن وجود دارد، در کوه خوشومی، پشت سرخ دوزخ دره، کلمنده و انارگ مینرالیزاسیونهائی از این دسته فراوان است. در احیه تکاب در جنوب آذربایجان نیز در دولومیت سلطانیه و شیلهای ولکانوژن زیر آن کانسارهای بزرگ و کوچک متعددی از جمله کانسار روی انگوران و علم کندی قرار میگرند. در سازند سلطانیه همراه سرب و روی مقادیری باریت نیز وجود دارد.
و ـ طلا:
در سه منطقه موته در شمال شرق گلپایگان، خونی در شمال انارک در مرکز ایران و زرشوران در شمال تکاب آذربایجان طلا وجود دارد. در موته طلا همراه پیریت بصورت استراتیفرم در تناوب با شیست و توف ریولیتی در زیر سازند سلطانیه قرار میگیرد و بخشی از طلا نیز بصورت رگههای کوارتز که همین سنگهای شیل و توف را قطع میکنند رخ میدهد. اینکه تناوب شیست و توف را به بخش بالائی پروتروزوئیک و یا قدیمتر نسبت بدهیم موضوع روشنی نیست ولی با عنایت به گستردگی ولکانیزم اسیدی قبل از رسوب سازند سلطانیه این امکان وجود دارد که سنگ درون گیر طلای موته به برهه زمانی مورد بحث ما مربوط باشد. کانسار خونی در شمال انارک در کربناتهای معادل سازند سلطانیه و بصورت پراکنده دانه و رگچهای جای میگیرد. در کانسار زرشوران طلا علاوه بر همراهی با رگههای کوارتزی جوان به همراه آرسینک و آنتیمون و جیوه نیز وجود دارد. همچنین طلا در کربناتهای معادل سنی سازند سلطانیه در نزدیکی کنتاکت با مجموعه سنگهای شیست و گرین استون که در زیر کربناتها واقع شده جای گرفته است. اینکه آیا مینرالیزاسیون طلا همزمان سنگهای در برگیرنده، یعنی سازند سلطانیه بوده و یا جوان است سئوالی است که پاسخ آن نیاز به مطالعه دارد.
و ـ هیدروکربورها:
درباره امکان وجود سنگهای غنی از مواد آلی در برهه زمانی پتروتروزوئیک بالائی ـ کامبرین در ایران مطالعات چندانی بعمل نیامده است. ولی کربناتها و شیلهای سیاه تا خاکستری تیره دارای بوی بیوتمن (Fetid) از نقاط مختلفه در سازندهای هرمز، دزو، راور، سلطانیه و کالشانه شناخته و مورد مطالعه واقع شده است. این عقیده که ممکنست بخشی از نفت خلیج فارس از سنگ منشاء مربوط به مرز پرکامبرین ـ کامبرین تأمین شود امروزه بطور جدی مطرح است (Edgell , 1989) ، حسینی میگوید (1990) که سکانس رسوبات) (Syn - rift اینفراکامبرین ـ کامبرین زیرین از نظر مواد اورگانیک غنی بوده و سنگ منشاء مناسبی را تشکیل میدهد.
در سازند هرمز در بیرون زدگیهای متعددی از جمله در گنبدهای نمکی، واحد آهک سیاه لامینه دارای بوی بیتومن بر روی طبقات نمک قرار میگیرد (اشتوکلین و ستوده نیا، 1972). در سازند ریز و نیز وجود آهک های سیاه لامینه بودار توسط هوکریده و همکاران، 1962 گزارش شده است، در سازند کالشانه نیز آهکهای بودار وجود دارد. آهکها و شیلهای سیاه بودار در مجموعه سنگهای ولکانیکی ـ رسوبی نمکی پروتروزوئیک بالائی کامبرین باحتمال زیاد نشانه وجود کربن اورگانیک و ساپروپل میباشد. در عمان نیز سنگهای اینفرا کامبرین منشاء نفت شناخته شدهاند. (Marjeby & . .Nash, 1986)
4- تحلیل دادهها و واقعیتها (Interpretation of data and facts)
در تحلیل دادهها و واقعیتها از دو اصل منطقی انطباق و همخوانی استفاده میکنیم. غرض اینکه اگر مجموعهای از پدیدهها در ابعاد مکانی ـ زمانی در پارهای از مقیاسها بر یکدیگر منطبق شده و یا همسوئی و همخوانی نشان دهند تصور ارتباط ژنتیک آنها امری منطقی است. در مورد پراکندگی جغرافیائی ـ استراتیگرافی سنگها و مواد معدنی سازند هرمز و معادلهای سنی آن انطباقها و همخوانیهای جالبی وجود دارد که ارتباط ژنتیک آنها با یکدیگر با نظریههای متداول قابل تفسیر نیست. در این مبحث ابتدا انطباق و همخواهی دادهها را مروری اجمالی مینمائیم و ارتباط ژنتیک آنها را در سایه نظریههای متداول مرور مینمائیم و سپس نظریهای تازه را مطرح میکنیم که ارتباط ژنتیک پدیدهها را به نحوی توجیه نماید. قبل از بررسی انطباقها باید نقیصهای که درجه اعتبار زادهها را کم میکند مطرح کنیم. دانستههای ما درباره گسترش سازند هرمز و معادلهای زمانی آن در دو بعد زمانی و مکانی چندان زیاد نیست، مثلاً در مورد سن پائین و بالای سازند هرمز و یا اینکه معادلهای زمانی آن در پهنه خاور میانه و بخصوص ایران چه سازندهائی هستند اتفاق نظر میان اهل فن وجود ندارد. اینکه مثلاً در مورد سن پائین سازندهائی هستند اتفاق نظر میان اهل فن وجود ندارد. اینکه مثلاً قاعده سازند هرمز معادل بایاندر ـ قاعده ریزو ـ قاعده دزو و راور ـ قاعده (Haqf) باشد و یا اینکه این مرز در مقایسه با سازندهای قره داش، تکنار، اسفوردی، کهر، پتیار و ... چگونه باید بهم خورانده شود هنوز شدیداً مورد بحث است. در مورد مرز بالای سازندهرمز نیز وحدت نظیر وجود ندارد. بررسیهای اخیر (حمدی، قویدل، هوشمندزاده، مذاکره حضوری) نشان میدهد که رسوبات نمکی هرمز تا کامبرین بالائی و حتی اوردویسین زیرین ادامه پیدا میکند. براساس دانستههای قبلی سن سازند هرمز به کامبرین میانی و یا کمی بالاتر بوده و احتمال معادل بخشهای بالائی سازند هرمز با سازندهای کالشانه و بخش یک میلا مطرح شده است (روتنر و همکاران، 1968).
اگر سن حد بالای رسوبات نمکی را تا بالای کامبرین و مرز اوردویسین برسانیم مجموعه ولکانیکی ـ رسوبی کالشانه، کوه بنان و مجموعه کربناتی ـ شیلی بخش زیرین میلا را نیز میتوانیم بعنوان معادل های سنی رسوبات نمکی در تحلیل خود وارد نمائیم (روتنر و همکاران، 1968).
الف ـ انطباق و همخوانی ذخایر معدنی با رخساره های رسوبی ـ ولکانیکی:
رخساره نمکی (باصطلاح تبخیری) همراه با مقادیر کمتری گچ، ولکانیزیم اسیدی تا بازیک دارای طبیعت غالب آلکالن، آهن اکسیدی، آپاتیت، پتانسیل هیدروکربور و شیل کربناتهای بودار غنی از مواد آلی انطباق از درجه بالائی با یکدیگر دارند و در سازندهای نمکی آرا و جنوب عمان و راور و هرمز بهترین انطباق را نشان میدهند. رخساره نمکباز جنوب عمان تا خلیج فارس و جنوب زاگروس تا منطقه راور گسترش واضحی دارد. از شمال کرمان رخساره نمکی از شرق به غرب و از جنوب به شمال به تدریج به رخساره کمتر نمکی و غیره نمکی تبدیل شده رخساره کربناتی ـ شیلی جای آنرا میگیرد و رخسارههای ریزو ـ دزو و پتیار و هشم و درین و کبودان و یا مجموعه ولکانیکی – رسوبی اسفوردی که سنگهای میزبان ذخائر آهن و سرب و روی و فسفات و مواد رادیواکتیو هستند را در ناحیه ساغند ـ بافق ایجاد میکند. بسوی شمال و شمالغرب رخساره های ولکانیکی ـ رسوبی قره داشت، سلطانیه، بایاندر، راگون و لالون و کالشانه و میلا 1 بوجود میاید و رخساره نمکی از میان میرود. در مرکز ایران در ناحیه ساغند – بافق طبیعت سنگهای معادل زمانی سازند هرمز بیشتر ولکانیکی آلکالن است و رخساره شیستی کربناتی ـ ماسه سنگی در تناوب با ولکانیکها و یا بر روی آنها رشد نموده است و ذخائر معدنی مهم آهن و آپاتیت و مواد رادیواکتیو و خاکهای نادر و سرب و روی بیشتر به همراه تناوب سنگهای ولکانیکی اسیدی ریولیتی و شیل و توف دگرگونه و یا دگرگونه میباشد. آهن و آپاتیت و سرب و روی مواد رادیواکتیو انطباق خوبی بر رخساره ولکانیزم زیر دریائی آلکالن دارند ولی همخوانی آهن با آن شدیدتر است. گرچه نمک بصورت لایههای رسوبی در ناحیه ساغندـ پشت بادام و انارک وجود ندارد ولیکن حضور آن بصورت عجین شده با سنگهای اسیدی آلکالن و حتی بصورت رگه نمک در ذخیره آهن چغارت و دیگر جاها محرز است.
در ناحیه موته سنگهای ولکانیکی اسیدی و توف و شیل پیریت پراکنده دانه محتوی طلا را در متن خود دارند. در البرز مرکزی تا کوههای سلطانیه زنجان ذخائر فسفات رسوبی به همراه شیل و کربناتهای سازند سلطانیه و در ناحیه تکاب روی و سرب و طلا در بخش زیرین کربناتهای معادن سلطانیه وجود دارد.
بطور خلاصه میتوان چنین جمعبندی نمود که هیدروکربور وابستگی درجه بالائی با رخساره نمکی دارد، آهن گرچه وابستگی درجه بالائی با ولکانیزم آلکالن دارد ولیکن رد پای آنرا همراه رسوبات شیلی، کربناتی و ماسه سنگی میتوان تقریباً در همه رخسارهها و نواحی گسترش سنگهای سازند هرمز و معادلهای زمانی آن یافت. فسفر بصورت آپاتیت با ولکانیزم آلکالن و آهن همخوانی درجه بالائی دارد و فسفات رسوبی در رخسارههای کربناتی ـ شیلی تقریباً همزمان با آپاتیت ماگمائی جای میگیرد. سرب و روی گرایش بیشتری به رخساره ولکانیکی ـ رسوبی داشته و بطور عمده همراه شیل و توف وکمتر همراه کربنات است. مواد رادیواکتیو و خاکهای نادر شدیداً به آهن و آپاتیت و ولکانیزم آلکالن، اعم از دون اشباع تا فوق اشباع (خیلی بازیک تا اسیدی) انطباق دارند. رابطه نمک با ولکانیزم رابطهای حریم دار است. باین معنی که اوج ولکانیزم آلکالن و اوج رسوب گذاری نمک از نظر مکانی فاصله دار است ولی این فاصله محدود میباشد. نتیجه اینکه محصولات ولکانیزم را همراه رسوبات نمکی داریم و بعکس، ولی ماکزیمم رسوبگذاری نمک در محلی نیست که ماکزیمم فعالیت ولکانیکی اتفاق میافتد. رابطه تشکیل آهن و نمک از یکسو و رابطه تشکیل ذخائر ئیدروکربور و فعالیت ولکانیکی آلکالن از سوی دیگر شبیه رابطه نمک و ولکانیزم است یعنی ارتباط مثبت است ولی حریم دارد.
ب ـ آبا انطباق زمانی ـ مکانی با نظریههای متداول توجیه پذیر است:
در مورد شرائط تشکیل حوضه رسوبگذاری آرا ـ هرمز ـ راور نظریه چنین است که این رسوبات در ریفت قارهای اینفراکامبرین ـ کامبرین مربوط به شکستن کراتون گندوانا انباشته شدهاند (سیلیتو، 1980)
سنگهای ولکانیکی همراه با سازندهای نمکی علیرغم ارتباط تنگاتنگ ساخت و بافتی با رسوبات نمکی وشیل و کربناتهای همراه آن گاهی به زمانها بعدی نسبت داده میشود (الیاسی و همکاران، 1355) و معمولاً در مورد همزمانی و ارتباط ژنتیک آنها با رسوبات نمکی در ریفت مذکور صحبتی نمیشود. این مسکوت ماندن نه تنها در مورد ریفت مذکور بلکه در مورد تمامی ریفتهای قارهای در سراسر دنیا و در تمامی دورهها بوده است. درباره رابطه زمانی و جغرافیائی گسترش فسفر بصورت آپاتیت ماگمائی در سنگهای ولکانیکی آلکالن در جزیره هرمز، شمال کرمان و ناحیه ساغند ـ بافق از یکسو و فسفات رسوبی همزمان آن در البرز و زنجان از سوی دیگر نیز معمولاً صحبتی نمیشود. تشکیل ذخائر آپاتیت ماگمائی بطور جداگانه در رابطه ماگمای آلکالن یا پرآلکالن وکربناتیتی ناحیه ساغند ـ پشت بادام مورد بحث و توجه قرار میگیرد (سامانی، 1988) و تشکیل ذخائر فسفات رسوبی با عوامل شرائط محیطی حوضه رسوبگذاری و جریانهای (Upwelling) و غیره توجیه میگردد. مسکوت ماندن موضوع رابطه احتمالی میان ولکانیزم زیردریایی فسفردار، مثلاً ولکانیزم آلکالن، که ذخائر آپاتیت ماگمائی را میتواند بسازد با فسفات رسوبی همزمان آن در فاصلهای دروتر از کانون ولکانیزم نیز نه تنها در مورد ذخائر فسفات پروتروزوئیک بالائی ـ کامبرین ایران بلکه یک سکوت و بیتوجهی عام است.
امروزه رابطه مکانی و زمانی ذخائر ئیدروکربور، بعضی از مواد معدنی، از جمله سرب و روی و باریت و فلورین و فسفریت و ... در حوضههای ریفتی با رسوبات باصطلاح تبخیری کاملاً روشن است و برای توجیه این رابطه بدون توجه به ماگماتیزم آلکالن و نقش آن در باروری آب حوضه از خمیر مایه تشکیل ذخائر مذکور مدلهای ژنتیکی متعددی بکار گرفته میشود. در مورد رابطه پتانسیل هیدروکربور و ذخائر محتمل سرب و روی و باریت و دیگر ذخائر رسوبی در حوضه ریفتی در برگیرنده سازندهای آرا هرمز و راور با ماگماتیزم آلکالن در آن نیز بحثی نمیشود.
مدل ژنتیکی ارائه شده در یک چهارچوب فراگیر انطباق و همخوانی پدیدههای فوق را از نظر ژنتیک توجیه میکند.
5- مدل ولکانوژنیک:
انطباق و همخوانی زمانی و مکانی ذخائر عظیم نمکی ـ گچی و ماگماتیزم آلکالن، بخصوص در ریفتهای پوستههای قارهای قدیمی و ذخائر معدنی همراه آنها از جمله سولفورها (Fe, Cu, Pb, Zn...) سولفاتها (Ca, Ba, Sr, ...)، اکسیدها (Fe, Mn, ...) و ئیدروکربورها یک رابطه ژنتیک میان آنها را ایجاب مینماید. تشکیل ذخائر ضخیم و گسترده نمک طعام، گچ و انیدرید در محیطهای دریائی همچون دریای مدیترانه و دریای سرخ و حوضه رسوبی مورد بحث ما یعنی حوضه آرا ـ هرمز ـ راور توسط مدل تبخیری متداول توجیهپذیر نیست ولی با مدلی که ذیلاً ارائه میشود بنام ”مدل ولکانوژنیک“ ممکنست توجیه شود.
ریفتهای میان قارهای از عمدهترین مظهرهای تکتونیکی زمین میباشد. ریفتهای بخصوص از دیدگاه اقتصادی به جهت دربرگیری بسیاری از ذخائر سوختی همچون هیدروکربورها، ذخائر رادیواکتیو و ذغالسنگ، دربرگیری کودها همچون نمک طعام، بوکسیت و بعضی مواد نسوز دارای اهمیت هستند (میچل و گارسن، 1984). انباشته شدن رسوبات نمکی ـ سولفاتی در زونهای ریفتی و همراهی ریفتها با ماگماتیزم