ضرورت تأکید بر ویژگیهای فضایی واجتماعی – اقتصادی در بازسازی مساکن روستایی (مورد: مساکن روستایی گیلان و زنجان)
دسته | مقالات جنبی |
---|---|
گروه | سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور |
مکان برگزاری | هشتمین سمینار بین المللی پیش بینی برای زلزله |
تاريخ برگزاری | ۲۶ خرداد ۱۳۸۷ |
عوامل گوناگونی در انتخاب موقعیت و نحوه استقرار مکانی سکونتگاههای روستایی دخالت دارند. هر چند ممکن است گاهی عاملی به تنهایی به عنوان نیروی تعیین کننده و بنیادی ظاهراً در انتخاب محل استقرار نمود کند. اما باید توجه داشت که در کنار آن، قاعدتا عوامل مختلف محیط طبیعی و محیط مصنوع به صورت مجموعه ای مرتبط، هر یک سهمی بر عهده می گیرند، به سخن دیگر، نقش و تأثیر گذاری عوامل گوناگون محیط طبیعی و محیط مصنوع در ارتباط با نوع روابط حاکم و نیز سطح و نحوه بهره برداری از منابع طبیعی و با توجه به پویایی جوامع روستایی در گذر زمان قوت و یا ضعف میپذیرد و عاملی که در شرایط مکانی مشابه در یک زمان به عنوان عامل تعیین کننده مطرح است، ممکن است در زمانی دیگر عامل فرعی به شمار آید و بالعکس. بنابراین، در بررسیهای مربوط به سکونتگاههای روستایی به طور کلی آنچه باید ملحوظ باشد عبارتست از پدیده های فرهنگی اجتماعی، روند های اقتصادی است و خانه های روستایی تجلی گاه فرهنگ که تأثیر پذیری عرصه های روستایی از عوامل و نیروهای گوناگون در چهار چوب روابط اجتماعی – اقتصادی، چه از نظر بافت بیرونی و چه از لحاظ بافت درونی و نیز شبکه کالبدی موضوعی است که بررسی دقیق آن در مطالعات اجتماعی – اقتصادی و فضایی در راستای شناخت صحیح این گونه فضاها و برنامه ریزیهای آتی در خور توجه خاص است. این امر به ویژه هنگامی که اجرای طرحهای بازسازی مناطق آسیب دیده از حوادث طبیعی مطرح است، اهمیت بیشتری می یابد.
بر اساس چنین دیدگاهی در این بررسی سعی میشود عوامل مؤثر در پراکندگی مکانی و نحوه شکل پذیری سکونتگاههای روستایی در چهار چوب دو دسته از عوامل بررسی شوند:
الف) عوامل محیط طبیعی مانند اشکال ناهمواری، اقلیم، نحوه پراکندگی منابع آب و مانند آن و
ب) عوامل اجتماعی – اقتصادی – سیاسی مانند سابقه فرهنگی و تاریخی، نوع معیشت و اشتغال اقتصادی، کارآیی خدمات عمومی و نحوه دسترسی به آن، امکانات ارتباطی سیاستگذاریهای خاص منطقه ای و مانند آن.
بنابراین این اساس است که هر یک از سکونتگاههای روستایی و ساخت و بافت خانه های موجود در آن با توجه به عوامل مذکور شکل خاصی می پذیرد و درواقع کار کردهای معینی را بر اساس روابط جاری بر عهده می گیرند که عبارت دیگر و در نهایت میتوان آن راتجلی گاه ارتباطی ارگانیک میان شکل ظاهری، ساختار و کارکردهای خانه های روستایی و مجموعه سکونتگاه روستایی دانست. بدینسان، بررسی یکی از این سه جزء بدون توجه به اجزاء دیگر عملی نبوده و نهایتاً محقق را به شناخت دقیقی از شیوه سکونت گزینی و الگوهای خانه های روستایی نمی رساند.
به این ترتیب، هر گونه برنامه ریزی به منظور بازسازی یا تغییر وتحول در مجموعه های روستایی مستلزم بررسی دقیق این اجزاء و دستیابی به شناختی صحیح و دقیق از ساخت و بافت آنهاست تا بتوان از این شناخت به عنوان ابزاری کارآمد برای اقدامات اجرایی بهره جست. بر این مبنا، دیدگاه مکانیکی به شیوه های سکونت گزینی و نگرش فیزیکی، اجزاء ظاهری خانه های روستایی نه تنها راه بهبود زندگی و اشتغال حیل روستائیان نخواهد بود بلکه درمورادی به سر درگمی و پریشانی ایشان نیز منجر خواهد شد.