سخن سردبیر
بحران محیط زیست و معدن کاری در جهان
در کتاب «مرزهای رشد اقتصادی» (The Limits of Growth) که در سال 1992 منتشر شد، مقالهای به قلم Meadows et al (1992) تحت عنوان آن سوی مرزها (Beyond the Limits) به نگارش در آمده که در آن نویسنده زنگ خطر فرو پاشی تمدن بشری در قرن بیست و یکم را در رابطه با خطرات رشد بیرو یه مصرف مواد معدنی در جهان که تخریبهای برگشت ناپدیر سرزمینها و محیط زیست بشری را به همراه دارد، را به صدا در آورده است.
نویسنده با تکیه بر ارائه اعداد و ارقام مستند در مقاله آورده که :
سالانه بیش از 22 میلیارد تن مواد خام معدنی مورد نیاز صنعت در دنیا می باشد که برای تولید آن حجمی در حدود 20 کیلومتر مکعب سنگ و خاک جابجا میشود که چیزی بیش از 4 برابر مجموع رسوبهایی است که توسط رودخانههای جهان در اثر فرسایش ترابری میشود. در این زمینه کافی است بدانیم تنها رود ولگا سالانه بیش از 90 میلیون تن رسوب وارد دریای خزر مینماید.
آقای میدوز با توجه به مصرف روزافزون مواد خام معدنی پیش بینی کرده که عدد 22 میلیارد تن امروزی در سال 2025 به 35 میلیارد و در سال 2050 به عدد 54 میلیارد تن افزایش یابد که در آن صورت چیزی در حدود 60- 55 کیلومتر مکعب جابجایی سنگ و خاک روزمینی و زیرزمینی خواهیم داشت که واقعا رقم وحشتناکی است. در پایان نویسنده که از دست اندرکاران معروف معدن و معدن کاری است آورده :«ما هم اکنون پیام پیامد این فرا تخریب زیست محیطی را میشنویم که میگوید (برای زنده ماندن بایستی صنعت تغییر نماید در غیر این صورت زیستن تغییر خواهد کرد.)».
با کمی دقت در اعداد و ارقام بالا و پیش بینی مصرف روز افزون مواد معدنی، می بینیم که واقعا بحرانی در پیش است که در مقابل سوانح طبیعی، سوانح دست ساخت بشر(Man Made Hazards) دارد گوی سبقت را میرباید، ربوده است. حال به این کند و کاوها و جابجاییهای مواد معدنی و مصرف برگشت ناپذیر آنها، اگر آلوده سازیها به ویژه آلودگیهای حاصل از صنایع مانند پسابهای سمی، فاضلابها و دفن زبالههای بدون بازیافت، آلودگیهای آب ها و دریاها، پاره شدن لایه ازون، افزایش میلیاردها متر مکعب گازهای گلخانه ای و امثالهم را اضافه نمائیم خواهیم دید این بحران دست کمی از جنگ اتمی فراگیر نخواهد داشت با این تفاوت که بحران زیست محیطی تمامی زیستگاه بشریت را هدف قرار داده ولی جنگ اتمی برتری طلبی دو یا چند کشور متخاصم می باشد که احتمالا به همان کشورهای طرف جنگ ختم می شود. تازه به احتمال زیاد مخاطب نویسنده مقاله کشورهایی هستند که فعالیتهای معدن کاریشان در چهارچوب قوانین و مقررات ویژه زیست محیطی میباشد، که در آن فرهنگ این کار آموخته و بکار گرفته شده است. ولی در کشورهای در حال توسعه مانند کشور خودمان به دلایلی که همه از آن آگاهیم، شرایط به مراتب شدیدتر و بحرانیتر است، زیرا به جرات می توان ادعا کرد که رودخانه ای نیست در این مملکت که آلوده نباشد، دریاچه یا تالابی نیست که محل تجمع پسابهای آلاینده یا محل دفن زبالهها نباشد. به ندرت کارخانهای را می توان یافت که ضوابط زیست محیطی را در رابطه با آلودگیهای حاصل از فعالیت کارخانه رعایت نموده باشد، حال اگر به این مجموعه برداشت انواع مختلف مواد معدنی از انرژی زا (ذغال سنگ، نفت و گاز) گرفته تا ساختمانی (شن و ماسه) و سنگهای تزئینی را اضافه نمائیم ژرفای بحران زیست محیطی در قرن بیست و یکم عمیقتر و عمیقتر خواهد شد، مگر این که قوانین مدون و اجرای محکمی در این زمینه پشت سر قضیه بیاید و با کارگیری الگوهای جهانی و متناسب با فرهنگ بومی مملکت بتوان این بحران را به حداقل رساند. در فرصتی دیگر از الگوهای تعریف شده جهانی در این زمینه سخن گفته خواهد شد.