بررسى زمین شناسى ـ معدنى ذخایر و نشانههاى سرب و روى ناحیه طرز
نوع گزارش
معرفى نواحى امید بخش
گروه
اکتشافات فلزی
استان
کرمان
نویسنده
مهندسین مشاور چینه اصفهان
تاریخ انتشار
۲۳ مرداد ۱۳۷۱
خلاصه توضیحات
ذخایر رسوب ورودى در ایران مرکزى و به ویژه در نواحى کرمان و یزد گسترش زیادى دارند و شواهد موجود نشان مىدهند که در این نواحى از دیرباز فعالیت هاى معدنى وجود داشته است. گزارش حاضر نتیجه مطالعاتى است که در ناحیه طرز (شمال استان کرمان ـ جنوب خاور استان یزد) به منظور شناسایى ذخایر و نشانه هاى احتمالى و نیز شناخت عوامل حاکم بر تشکیل و جایگزینى کانسنگ هاى سرب و روى صورت گرفته است.
توضیحات
خلاصه
ذخایر رسوب ورودى در ایران مرکزى و به ویژه در نواحى کرمان و یزد گسترش زیادى دارند و شواهد موجود نشان مىدهند که در این نواحى از دیرباز فعالیت هاى معدنى وجود داشته است. گزارش حاضر نتیجه مطالعاتى است که در ناحیه طرز (شمال استان کرمان ـ جنوب خاور استان یزد) به منظور شناسایى ذخایر و نشانه هاى احتمالى و نیز شناخت عوامل حاکم بر تشکیل و جایگزینى کانسنگ هاى سرب و روى صورت گرفته است.
در ناحیه طرزف طبقات اینفراکامبرین ـ سنوزوئیک به صورت تاقدیسها و ناودیس هاى نامتقارن و گسلیده و نیز چین هاى تک شیب گسترش دارند. بیشترى رخنمونها را دولومیت هاى اینفراکامبرین ـ کامبرین، ماسه سنگها و کنگلومراهاى کامبرین، طبقات دولومیتى ـ آهکى تریاس، لایه هاى شیلى ـ ماسه سنگى ژوراسیک و طبقات آهکى کرتاسه بالایى تشکیل دادهاند.
چین خوردگى و گسلش در ناحیه طرز مربوطبه فازهاى کوهزایى کرتاسه پایانى و پس از آن است. همزمان با این جنبشها، توده هاى نفوذى به صورت استوک، دایک و سیل در سازندهاى مختلف ناحیه تزریق شده است. این تودهها غالباً از نوع لمپروفیرهاى قلیایى و دیاباز هستند.
شواهد موجود نشان مىدهند که کانىسازى سرب و روى در ناحیه طرز و نواحى مجاور آن عموماً محدود به مجموعه دولومیتى ـ آهکى تریاس است. کانىسازى غالباً به صورت پرکردگى شکستگىها و حفره هاى کارستى صورت گرفته است و عوامل ساختارى و لیتولوژیکى نقش مهمى در جایگزینى کانسنگ داشتهاند.
کانسنگ اولیه شامل اسفالریت، گالن وپیریت مىباشد. مقدار ناچیزى کالکوپیریت نیز گاه حضور دارد کلسیت درشت بلور غالباً به عنوان کانى باطله دیده مىشود. در برخى جاها مقدارى باریت و اندکى فلوئوریت به صورت کانى فرعى در کانسنگ وجود دارد. کانسنگ اولیه تا عمق نسبتاً زیادى به شدت اکسیده و کانى هاى سولفایدى آن به کانى هاى کربناتى، سیلیکاتى، سولفاتى، اکسیدى و هیدروکسیدى تبدیل گشتهاند. در واقع، امروزه به ندرت مىتوان کانسنگ اولیه را در بالاى سطح ایستابى دید. کانى هاى ثانوى غالباً عبارتند از اسمیت زونیت، کالامین،هیدروزنسیت، سروزیت، انگلزیت، هماتیت و لیمونیت. مقدار روى به مراتب از سرب بیشتر است.
نتیجه بررسىها نشان مىدهد که طبقات دولومیتى ـ آهکى تریاس به طور غیرعادى غنى از روى و سرب هستند و مىتوانند منبع این فلزها براى تشکیل ذخایر اقتصادى باشند. مقدار میانگین روى در این طبقات ppm640 و مقدار میانگین سرب ppm200 است. محیط تشکیل رسوبات تریاس، محیطى کم عمق بوده که گاه شرایط تبخیرى نیز بر آن حاکم مىگشته است. این واقعیت با وجود بلورها و قالب بلورهاى ژیپس و انیدریت در متن دولومیت پشتیبانى مىشود.
روى و سرب احتمالاً در جریان رسوبگذارى و نیز ضمن دیاژنز در رسوبات دولومیتى و آهکى تریاس تثبیت شدهاند.
مطالعه این سنگها نشان مىدهد که آنها چند بار دستخوش تجدید تبلور گشتهاند. مطالعه این سنگها نشان مىدهد که آنها چند بار دستخوش تجدید تبلور گشتهاند. این فرایند از قرار معلوم در نتیجه جنبش هاى زمینساختى و فعالیت هاى آذرین پس از کرتاسه رخ داده است. این فعالیتها با ایجاد انومالى هاى حرارتى سبب برانگیختن سیستم هاى هیدروترمال و شستشو و رسوب دوباره عنصرهاى کانهساز گشتهاند.
نتیجه مطالعات صحرایى و آزمایشگاهى اجازه مىدهد که ذخایر و نشانه هاى روى و سرب ناحیه طرز را به دو دسته کلى منفرد و همبسته تقسیم نماییم. دسته اول شامل انباشتهایى است که در یک ساخت کانهدار منفرد و بدون ارتباط با مناطق کانىسازى دیگر قرار دارد. این گونه انباشتها غالباً کوچک هستند و ارزش اقتصادى چندانى ندارند. دسته دوم شامل ذخایر و نشانههایى است که در ارتباط با یک ساخت کانهدار بزرگ و یا در یک منطقه کانىسازى نسبتاً وسیع مشاهده مىشوند. این دسته از انباشتها از اهمیت زیادى برخوردار هستند و ممکن است ارزش اقتصادى زیادى داشته باشند. در بخش پایانى گزارش، مناطق مناسب براى مطالعات بیشتر معرفى شدهاند.
مقدمه
معرفى پروژه و اهداف آن
شمار زیادى ذخیره و نشانه معدنى سرب و روى در شمال استان کرمان و خاور ـ جنوب خاورى استان یزد وجود دارد. در این ناحیه از دیرباز فعالیت هاى معدنى وجود داشته و در برخى جاها، شواهد معدنکارى باستانى شناخته شده است. فعالیت هاى معدنى جدید در ناحیه مزبور از دهه 1330 آغاز شده که به اکتشاف و استخراج معادن زیادى منجر گشته است. از نیمه هاى دهه 1350، این معادن به دلایل گوناگونى به تدریج از پى هم تعطیل و متروکه شدند، به گونهاى که امروزه تنها یک معدن فعال در این ناحیه وجود دارد. شواهد و مدارک موجود نشان مىدهند که معدنکارى در این ناحیه اغلب به طور پراکنده و نامنظم و بدون مطالعات زمینشناسى و اکتشافى لازم صورت گرفته است. با توجه به گسترش درخور ملاحظه ذخایر و نشانه هاى سرب و روى در ناحیه مزبور، مطالعات زمینشناسى و معدنى در مقیاس ناحیهاى مىتواند به بسیارى از پرسش هاى مربوط به دلایل کانىسازى و عوامل کنترلکننده نهشت کانسنگ، که از اهمیت زیادى در کارهاى اکتشافى برخوردار است، پاسخ مناسبى بدهد.
این گزارش و نقشه هاى پیوست آن، نتیجه بررسى هاى زمینشناسى ـ معدنى با مقیاس 1:20000 در ناحیه طرز مىباشد که به منظور شناسایى ذخایر و نشانه هاى معدنى سرب و روى و نیز شناخت عوامل حاکم بر کانىسازى در این ناحیه بر طبق قرارداد شماره 453/7-5 مورخ 20/05/70 بین مهندسین مشاور چینه اصفهان و طرح اکتشاف مقدماتى سرب و روى سراسرى ایران وابسته به معاونت فلزات غیرآهنى وزارت معادن و فلزات صورت گرفته است. بدیهى است که نتایج حاصل را مىتوان به مناطق مشابه تعمیم داد.
شیوه مطالعه
پس از بررسى موضوع مورد مطالعه و شرح خدمات منضم به قرارداد، مطالعات دفترى، صحرایى و آزمایشگاهى مطابق یک برنامه مدون به شرح زیر صورت گرفته است:
الف) جمعآورى مدارک و اطلاعات موجود.
ب) بازدید صحرایى مقدماتى به منظور آشنایى کلى با ویژگى هاى زمینشناسى ـ معدنى و جغرافیایى ناحیه مورد مطالعه.
پ) تهیه نقشه زمینشناسى مقدماتى از روى عکس هاى هواى 1:20000 و همزمان با آن، تکمیل مدارک و اطلاعات.
ت) بازدید و برداشت صحرایى طى چندین مرحله جداگانه.
مطالعات صحرایى در ناحیه طرز، مطابق استاندارد تهیه نقشه هاى زمینشناسى ـ معدنى 1:20000، با پیمایش هاى متعدد به فواصل تقریبى یک کیلیومتر صورت گرفته است. در این پیمایشها، تمامى عوارض و پدیده هاى زمینشناسى ـ معدنى، مورد مطالعه و بررسى قرار گرفته و در نقشه مربوطه منعکس گشته است.
نمونهگیرى طبق الگویى خاص و با هدف هاى مشخص صورت گرفته است که عبارتند از:
1- شناخت سرى هاى چینهشناسى و کسب دیدى کلى در ارتباط با مقدار زمینه سرب و روى در واحدهاى سنگى مختلف و نیز یافتن روابط ژنتیکى احتمالى بین کانىسازى و برخى از واحدهاى سنگی.
2- شناخت پدیده هاى آذرین و دگرگونی.
3- آگاهى از جنبه هاى کیفى و کمى کانىسازى و شناخت تغییرات سنگ هاى دربرگیرنده یا میزبان کانسنگ در ارتباط با کانىسازی.
در رابطه با هدف اول، دو مقطع چینهشناسى مناسب یکى در خاور و دیگرى در باختر ناحیه، انتخاب و به دقت مورد مطالعه و نمونهبردارى قرار گرفت.
هدف دوم ایجاب مىکرد که تمامى توده هاى آذرین ناحیه مورد بررسى صحرایى قرار گیرد. به منظور شناخت فعالیت هاى آذرین و ارتباط ژنتیکى آنها با یکدیگر و احتمالاً با کانىسازى، نمونههایى چند از سنگ هاى آذرین جهت مطالعات میکروسکوپى و شیمیایى برداشته شد.
به منظور آگاهى از جنبه هاى کیفى و کمى کانىسازى، مناطق بارور (با نشانه هاى مستقیم کانىسازى) شناسایى شده و به دقت مورد مطالعه و نمونهبردارى قرار گرفتهاند. نمونهگیرى اساساً به منظور آگاهى از عیار و کانىسازى کانسنگها و سنگ هاى احتمالاً کانهدار و نیز شناخت تغییرات کمر سنگها و یافتن عوامل مؤثر در کانىسازى صورت گرفته است. ابعاد مناطق کانىسازى یا مشکوک به کانىسازى نیز تا آنجا که ممکن بوده، مشخص گشته است.
همان گونه که گفته شد، نقشه زمینشناسى بر اساس عکس هاى هوایى 1:20000 تهیه شد. اما این عکسها معمولاً خطاى مقیاس دارند. براى پرهیز از این خطا و به منظور تهیه نقشه دقیق 1:20000، اقدام به تهیه نقشه عوارض (عوارضى از قبیل موقعیت آبراههها، جادهها، چشمهها، قناتها، نقاط ارتفاعى، روستاها و نیز طول و عرض جغرافیایى) از روى نقشه هاى توپوگرافى 1:50000 و بزرگ کردن آن تا مقیاس 1:20000 شد. این کار با روش عکسبردارى بسیار دقیق و حساس انجام گرفت و نقشه حاصل در مقایسه با عکس هاى هوایى 1:20000 خطاى بسیار کمترى دارد. نقشه زمینشناسى که بر اساس فتوژئولوژى عکس هاى هوایى و مطالعات صحرایى تهیه شده، نهایتاً بر نقشه توپوگرافى 1:20000 منطبق گشته است. ضمناً براى نمایش موقعیت چینهشناسى، ساختارى و مناطق کانىسازى ناحیه مورد مطالعه بر روى نقشه مزبور، 12 مقطع ترسیم گشته است. لژاند (راهنما) نقشه زمینشناسى ـ معدنى و مقاطع مزبور در یک برگه جداگانه ارائه شده است.
موقعیت جغرافیایى
ناحیه مورد مطالعه به صورت یک چندضلعى نامنظم در شمال استان کرمان، بین طول هاى جغرافیایى 3 و56 تا 10و 56 و عرض هاى جغرافیایى 20و 31تا 40و 31 قرار دارد. (نقشه هاى زمینشناسى پیوست).
این ناحیه با توجه به نقشه هاى توپوگرافى 1:250000 سازمان جغرافیایى کشور، در نقشه شماره NH40-2 سرى K551 (راور) و با توجه به نقشه هاى توپوگرافى 1:50000، شامل نقشه 7253II (گیترى) و بخشهایى از نقشه هاى 7252I (کوهبنان) در جنوب ـ جنوب باختر و 7253III (بشکان) در شمال باختر است. فوتواندکس عکس هاى مورد استفاده در شکل 1-1 نموده شده است.
ناحیه مزبور به طور کلى کوهستانى تا نیمه کوهستانى است. بلندترین کوه این ناحیه، خرس کوه در باختر جنوبى معدن طرز مىباشد که 2825 متر بلندى دارد. پایینترین بخش این ناحیه را جلگه بین کوهستان هاى کمرسایلو و حسن کل تشکیل مىدهد که به طور متوسط 1500 متر بلندتر از سطح آب دریاهاى آزاد است. بلندى هاى مهم این ناحیه شامل کوهستان هاى کمرکیترى در باختر، خرس کوه، کوه خواجه و کوه گوارد در جنوب، کوه سفید در جنوب خاور، کوهستان حسن کل در مرکز و کمر سایلو در خاور است.
آب و هواى این ناحیه، کویرى تا نیمه کویرى و داراى تابستان هاى گرم و خشک و زمستان هاى سرد و نسبتاً خشک است. میانگین بارش سالانه در حدود 120 تا 220 میلیمتر و میانگین درجه حرارت در حدود 15 تا 20 درجه سانتیگراد است. حداکثر دما، 45 درجه سانتیگراد (در ماه هاى تیر و مرداد) و حداقل آن 15- درجه سانتیگراد (در ماه هاى دى و بهمن) مىباشد.
چندین آبادى به صورت پراکنده در این ناحیه وجود دارد. بزرگترین آنها روستاى فیضآباد با 400 خانوار است که در انتهاى جنوبى ناحیه قرار دارد. روستاهاى مهم دیگر عبارتند از آسفیج در انتهاى شمال باخترى با 150 خانوار، طرز در جنوب با 110 خانوار و کوه جهر (کوجهر، کوجر) در باختر با 20 خانوار.
مردم این ناحیه به زبان فارسى سخن مىگویند و مسلمان ـ شیعه ـ هستند. بیشتر مردم به کارهاى کشاورزى، باغدارى، دامدارى، کارگرى (بویژه کار در معادن زغالسنگ) و فرشبافى مىپردازند. آب موردنیاز براى کشاورزى و نیز آشامیدنى از چشمهها و کاریزها (قناتها) به دست مىآید.
مهمترین فراورده هاى کشاورزى عبارتند از گندم، جو، ذرت، ارزن، سنجد، انار، زردآلو، هلو، گیلاس، بنشن، گردو و بادام.
رستنى هاى کوهستانى و بیابانى وحشى نیز وجود دارد که مهمترین آنها شامل بادام کوهى، بنه، آویشن، کلپوره، گون کتیرا، بوته هاى زرشک و پوشش گیاهى براى دام است.
جانوران و پرندگان وحشى شامل بز کوهى، شغال، کفتار، روباه، خرگوش و کبک است.
مهمترین و بهترین راه ارتباطى این ناحیه، جاده شوسهاى است به طور حدود 22 کیلومتر که از فیضآباد به طرز و کوه جهر مىرود. جاده مزبور از طرز تا معدن زغالسنگ همکار نیز ادامه دارد و به منظور حمل و نقل کارگران معدن کشیده شده است که عموماً از سه روستاى مذکور تأمین مىشوند. بقیه راهها از نوع خاکى درجه 2 و 3 است.
ریختشناسى
علیرغم وجود ناودیسها، تاقدیسها، گسل هاى متعدد و نیز تنوع سازندهاى زمینشناسى، منطقه مورد مطالعه از نظر ریختشناسى (ژئومورفولوژى) وضعیت پیچیدهاى ندارد. حداقل ارتفاع در منطقه 1500 متر و حداکثر آن 2825 متر است. کلیه شیب هاى توپوگراففى صفر تا 100 درصد و جهات جغرافیایى 8گانه در منطقه به چشم مىخورد؛ گرچه روند عمومى رشتهکوه هاى منطقه شمال خاورى ـ جنوب باخترى تا شمالى ـ جنوبى بوده و جهت غالب شیب هاى توپوگرافى، خاورى ـ باخترى و یا شمال خاورى ـ جنوب باخترى مىباشد.
به طور کلى مىتوان گفت که منطقه موردنظر بیشتر از تیپ کوهستانى و تپه ماهورى بوده و ضمناً بخش نسبتاً وسیعى از آن را دشت هاى آبرفتى تشکیل داده است.
ارتفاعات و ستیغ هاى پرشیب ناحیه را سنگ هاى آهکى و دولومیتى تریاس و کرتاسه تشکیل داده است. طبقات دولومیتى اینفراکامبرین ـ کامبرین نیز کوه هاى نسبتاً مرتفعى ایجاد کردهاند. ارتفاعات پست و مناطق تپه ماهورى را سازندهاى شیلى، ماسه سنگى و گچى ـ مارنى پالئوزوئیک زیرین و ژوراسیک به وجود آوردهاند.
کوهستان هاى تشکیل شده از سنگ هاى کربناته، به خصوص دولومیتها، که اکثراً متعلق به تریاس مىباشند، موروفولوژى دوگانهاى را در یال هاى خاورى و باخترى خود به نمایش مىگذارند. در یال هاى خاورى، شیب توپوگرافى شدید و پرتگاه هاى متعددى به چشم مىخورد. در این یالها، شیب توپوگرافى برخلاف شیب طبقات مىباشد. در یال هاى باخترى، شیب توپوگرافى از شیب طبقات پیروى مىکند؛ به طوریکه با دور شدن از ستیغ، شیب طبقات تندتر شده و به همان اندازه نیز شیب توپوگرافى تندتر مىشود. در این یالها، مورفولوژى Hogback (پشته) به خوبى مشخص بوده و در آن گاه فرم هاى Cuesta نیز دیده مىشود. در اثر کارستى شدن آهکها و دولومیت هاى بخش باخترى، فرورفتگىهایى نیز در آنها ایجاد شده است.
در سیستمبندى مورفولوژیکى، مىتوان ریختشناسى موردنظر را در کنترل عوامل ساختارى و لیتولوژیکى به حساب آورد. محو شدن بسیارى از طبقات سنگى، ایجاد دشت هاى آبرفتى،سهولت فرسایش در بسیارى از مناطق و تغییرات سریع توپوگرافى، در اثر گسلش شدید منطقه و ایجاد شبکهاى از گسل هاى اصلى و گسل هاى فرعى وابسته بدانها مىباشد. روند عمومى بسیارى از رشتهکوهها و فرم خاص آنها، حاصل چینخوردگى هاى شدید منطقه به شکل ناودیسها و تاقدیس هاى پلانژدار و نیز چین هاى تک شیب است.
مقاوم بودن سنگ هاى دولومیتى و آهکى نسبت به سنگ هاى شیلى، ماسه سنگى و گچى ـ مارنى در مقابل فرسایش نیز عاملى دیگر بوده است تا سنگ هاى کربناته سازندهاى سلطانیه، شترى و کرتاسه برجستگى هاى عمده ناحیه را تشکیل دهند؛ حال آن که سنگ هاى دیگر، ارتفاعات پست و تپه ماهورى را ایجاد کردهاند و گاه فرسایش شدید سنگ هاى گچى ـ مارنى منجر به تشکیل دشت هاى آبرفتى شده است.
شبکه آبریز بسیارى از کوهستان هاى ناحیه داراى فرم دندانهاى (Dendritic) مىباشد. فرورفتگى مرکزى بسیارى از شبکه هاى آبریز که رودخانه هاى کوچک به آن وصل مىشوند، غالباً یک زون گسلى است.
در دشت هاى آبرفتى، علاوه بر مناطق کاملاً مسطح، مخروطافکنه هاى جوان در حاشیه کوهستانها و پادگانه هاى قدیمى به خصوص در اطراف آبراهه هاى اصلى امروزى، مورفولوژى مشخصى را به نمایش مىگذارند.
تغییرات درجه حرارت روز و شب در این ناحیه بسیار شدید است، و این عامل، زمینهساز هوازدگى مکانیکى شدید ناحیه مىباشد که آثار آن به صورت واریزهاى ریز و درشت به خصوص بر روى سازندهاى ماسه سنگى قابل مشاهده مىباشد.
تاریخچه عملیات معدنى و مطالعات قبلى
معدنکارى در ایران و به ویژه در نواحى کرمان و یزد پیشینهاى بس کهن دارد. شمار کارهاى معدنى باستانى که از درون برخى از آنها ابزار و اشیایى با دیرینگى بیش از 2000 سال به دست آمده است به چند صد مىرسد. آثار کوره هاى ذوب باستانى و انباشت هاى سربارهها نیز به فراوانى به چشم مىخورد. این نواحى به ویژه از نظر ذخیرهها و نشانه هاى سرب و روى از اهمیت زیادى برخوردار هستند. شهرت توتیا و سرمه کوهبنان در قرون وسطى توسط مارکوپولو به اروپا و سراسر جهان کشیده شد. در نوشته هاى ابوعلى سینا، بیرونى، خواجه نصیر و... به هنر معدنکارى و ذوب فلزات و کیمیاگرى در ناحیه کوهبنان اشاره شده است.
در سده جارى، فعالیت هاى زمینشناسى، اکتشافى و معدنکارى در ناحیه کوهبنان، مورد توجه بخش هاى دولتى و خصوصى قرار گرفته است. مطالعات زمینشناسى ـ معدنى ناحیه کرمان ـ ساغند که در اواخر دهه 1330 به خواست دولت و توسط گروهى از کارشناسان سازمان زمینشناسى آلمان به منظور بررسى ذخایر آهن و زغالسنگ به مقیاس 1:250000 صورت گرفت، آگاهى هاى ارزشمندى در مورد ویژگى هاى زمینشناسى و فلززایى کانسارهاى سرب و روى کرمان ـ یزد به ارمغان آورد.
از دهه 1320 تا 1350، فعالیت هاى اکتشافى و استخراجى نسبتاً گستردهاى در معادن طرز، کوجر، کاروانگاه، تاجکوه، کوه قلعه و... توسط بخش خصوصى به ویژه شرکت فلزات یزد انجام شده است. متأسفانه امروزه اسناد و مدارک چندانى از کارهاى اکتشافى و استخراجى انجام شده در این معادن در دست نیست. در اینجا، ناگزیر فقط به شرح کوتاهى از کانسار کوجر بر پایه گزارشى از شرکت فلزات یزد (1368) بسنده مىکنیم که در گزارش تلفیقى «مرورى بر اطلاعات موجود درباره کارهاى معدنى سرب و روى کوجر» آمده است. آگاهى هاى موجود درباره کوجر کمابیش قابل تعمیم به کانسارهاى دیگر ناحیه کوهبنان مىباشد.
مطالعات اکتشافى در محدودهاى به ابعاد 16*30 کیلومتر در فازهاى مختلف توسط زمینشناسان معدنى صورت گرفته است. در محدوده معدن کوجر به ابعاد 28/1*75/1 کیلومتر، مطالعات دقیق ترى انجام گرفته و از کارهاى معدنى سطحى و زیرزمینى این قسمت، نقشه هاى 1:1000 و 1:5000 توپوگرافى و زمینشناسى تهیه شده است. سنگ هاى دربرگیرنده ذخایر معدنى، عمدتاً شامل کربناتها و آهک هاى مارنى همراه با طبقات گچ و انیدریت تریاس است. کانسنگ عموماً از کانى هاى روى همراه با مقدار کمترى سرب تشکیل شده است. اسمیت زونیت، همى مورفیت، سروزیت و هیدروزنسیت کانى هاى اکسیدى اصلى روى و سرب را تشکیل مىدهند. انگلزیت نیز همراه کانه وجود دارد که در تغلیظ بازیابى نمىشود. در گزارش شرکت فلزات یزد از وجود سولفورهاى روى و سرب سخنى به میان نیامده است، لذا امکان دارد که مقدار آن قابل توجه نباشد. مقدارى اکسید آهن به صورت هماتیت و لیمونیت، کانسنگ را همراهى مىکند.
روند عمومى طبقات دولومیتى میزبان کانسنگ NE-SW بوده و نشانه هاى کانىسازى در گستره وسیعى به چشم مىخورد. کارهاى قدیمى سطحى راهنماى خوبى براى تعقیب افق ماده معدنى مىباشد. عرض متوسط افق کانسنگ در حدود 3 متر است که حداکثر آن تا 6 متر مىرسد.
عملیات اکتشافى در بخش هاى مختلف کانسار به نام هاى کودانجیرى، کودخرى و کوداسبى انجام شده است و شام تعدادى ترانشه، تونل و هشت کمانه به عمق متوسط 100 متر (هر کمانه) مىباشد.
علاوه بر کارهاى فوق، یک چاه مجهز به تأسیسات جرثقیل و پمپ و... به عمق 185 متر جهت استخراج مواد از اعماق موجود است که نشانهاى از ادامه افق ماده معدنى در عمق مىباشد.
نتیجه تجزیه 6 نمونه کانه نشان مىدهد که عیار روى بسیار خوب و در حدود 25 درصد و عیار متوط سرب کمتر از یک درصد است. لذا کانسار کوجر را باید یک کانسار روى کربناته غنى به حساب آورد.
همانگونه که پیش از این گفته شد، نخستین مطالعات منظم در این منطقه توسط هوکریده و همکاران (1962) صورت گرفته است. این مؤلفین ناحیه وسیعى از ایران مرکزى، از کرمان تا ساغند، را بررسى کرده و نتیجه پژوهشهاى خود را در قالب نقشه زمینشناسى به مقیاس 1:250000 و گزارش مربوطه منتشر کردهاند. منطقه مورد مطالعه پروژه حاضر به صورت یک چندضلعى در خاور کوهبنان و بخش خاورى نقشه زمینشناسى فوق قرار گرفته است. هوکریده و همکاران (1962) در نقشه زمینشناسى خود، موقعیت کانسارهاى گوناگونى را مشخص کرده، به توصیف بسیار کوتاهى در گزارش خود بسنده کردهاند. آنها کانسارهاى سرب و روى ناحیه کرمان ـ ساغند را در سه گروه زیر قرار دادهاند:
الف) کانسارهاى سرب و روى در سنگ هاى اینفراکامبرین
نمونه این نوع کانسارها در کوشک و زریگان دیده مىشود. در کوشک، کانسنگ سرب و روى در یک سرى رسوبى ـ آذرین به شدت دگرشکل از اینفراکامبرین قرار دارد که با نام سازند ریزو معرفى شده است. زمانسنجى رادیومترى سه نمونه از کانسنگ هاى سرب کوشک به روش 207Pb/206Pb معروف زمان هاى زیر است:
120+- 695 میلیون سال، 120+- 690 میلیون سال و 120+- 715 میلیون سال.
کانسار زریگان در یک سرى رسوبى ـ آذرین دگرگونه قرار دارد. زمانسنجى رادیومترى سه نمونه از کانسنگ هاى سرب زریگان معرف زمان هاى زیر است:
120+- 650 میلیون سال، 120 +- 595 میلیون سال و 120+- 760 میلیون سال.
مقایسه سن کانسنگ هاى سرب کوشک و زریگان نشان مىدهد که این دو کانسار همزمان با یکدیگر و احتمالاً تحت شرایط مشابهى تشکیل شدهاند. امروزه تصور مىشود که کانسار کوشک از نوع رسوبى همزاد آتشفشانزاد است.
ب) کانسارهاى سرب و روى در سنگ هاى پالئوزوئیک بالا ـ تریاس
این کانسارها ظاهراً گسترش بیشترى نسبت به دو دسته دیگر دارند و دهها کار قدیمى، شانه (اندیس) کانىسازى و معدن سرب و روى از این دسته در ناحیه کرمان ـ ساغند گزارش شده است. سنگ میزبان کانسنگ، طبقات دولومیتى ـ آهکى پالئوزوئیک بالا ـ تریاس مىباشد و کانىسازى عموماً در امتداد شکستگىها و در حفره هاى کارستى صورت گرفته است. مهمترین ذخیره هاى این گروه شامل کوجر، ده عسگر، طرز، آب بید، تاجکوه، کوه قلعه، احمدآباد و کور (کوهبنان) است که هر یک از آنها چندین سال تولید داشتهاند. زمانسنجى رادیومترى یک نمونه از کانسنگ سرب معدن طرز به روش 207Pb/206Pb معرف زمان 120+-250 میلیون سال است. به عقیده هوکریده و همکاران (1962)، این کانىسازى وابسته به ماگماتیسم قبل از ترشیرى و احتمالاً در ارتباط با کوهزایى آلپى در ژوراسیک یا کرتاسه زیرین است. ایشان، فعالیت هاى آتشفشانى در سرى راور از زمان ژوراسیک پایانى ـ نئوکومین را منشأ احتمالى کانىسازى در کربنات هاى پالئوزوئیک بالا ـ تریاس تصور کردهاند.
پ) کانسارهاى سرب و روى در سنگ هاى آهکى کرتاسه بالا
نشانه هاى این کانىسازى در بادامو و باختر راور در سنگ آهک هیپوریتى کرتاسه بالا دیده مىشود.
بورنول (1968) کانسار طرز را یک ذخیره رگهاى هیدروترمال در سنگ هاى میزبان آهک دولومیتى معرفى مىکند. وى کانىسازى را از نوع پرکردگى شکستگىها و گسلها و نیز تا حدى جانشینى در کمر سنگها مىداند.
با توجه به نقشه شماتیکى که نامبرده از کانسار طرز ارائه مىدهد، سنگ میزبان با همبرى گسلى در کنار یک توده دیوریتى در شمال و شیست هاى قرمز در خاور و باختر قرار دارد. تمرکز کانسنگ ظاهراً در کنترل چند گسل با راستاى NE-SW است. کانى هاى اولیه عبارتند از پیریت، اسفالریت، گالن و کالکوپیریت که با کانى هاى باطله کوارتز و کلسیت همراه مىشوند. کانى هاى ثانویه که از اکسیداسیون و شستشوى کانى هاى اولیه به وجود آمدهاند عبارتند از سروزیت، همى مورفیت، هیدروزنسیت و پلاتنریت.
مؤمنزاده (1360، 1359) با مطالعه برخى از کانسارهاى سرب و روى ناحیه کرمان ـ یزد، این کانسارها را در سه گروه زیر قرار مىدهد.
الف) گروه ذخایر سرب و روى اینفراکامبرین که در ارتباط با فاز ماگمایى اینفراکامبرین هستن و همزمان با تشکیل سرى سنگ هاى آذرین ـ رسوبى ریزو به صورت بینلایهاى در آنها قرار گرفته اند.
کانسارها و آثار معدنى کوشک، فرک، زریگان و چاه میر از این دستهاند.
ب) گروه ذخایر روى و سرب پرموتریاس که همزمان با تشکیل سنگ هاى رسوبى و ولکانوژن کربناته و مارنى و سیلیسى و توفى پرموتریاس پدید آمدهاند و به صورت لایهاى و نیز پرکردگى شکستگىها و حفرهها دیده مىشوند. کانسارها و آثار معدنى تاجکوه، کوه قلعه، وفادارى، تنگل غار، مگسو، باجگون، طرز، گوجر، کاروانگاه، عباسآباد، گور (کوهبنان) و دهاصغر از این دستهاند.
پ) گروه ذخایر روى و سرب کرتاسه که همزمان با تشکیل سنگ هاى رسوبى و ولکانوژن کربناته و مارنى و سیلیسى و ماسه سنگى و توفیتى سیلیسى و توفى ـ سیلیسى کرتاسه و در افق هاى خاصى تشکیل شدهاند. کانسار مهدىآباد و کارهاى معدنى سرب و روى کرماب از این دستهاند.
سبزهاى (1369) با مطالعه کانسار کوجر و مناطق اطراف آن، مجموعه دولومیتى ـ آهکى این ناحیه را به چهار واحد تفکیک کرده و سن دونین تا تریاس میانى (منهاى کربونیفر میانى تا تریاس زیرین) را براى آنها در نظر گرفته است. به عقیده وى لزات روى و سرب به هنگام تشکیل دولومیتها و آه ک هاى دونین زیرین ـ میانى به ویژه در بخش میانى آن تمرکز یافتهاند. به احتمال قوى، آلکها و باکترىها مسئول این تمرکز بودهاند. روى احتمالاً به هنگام سخت شدن و دیاژنز رسوبات دولومیتى در درون شبکه کانى دولومیت قرار گرفته است. هجوم ماگماى بازیک در اواخر دوران دوم و اوایل دوران سوم که همزمان با وقوع پدیده هاى تکتونیکى رخ داده است، سبب ایجاد سیال هاى هیدروترمال گشته واین سیالها در برخورد با دولومیتها از فلز روى و کمى سرب و مس غنى گشتهاند و واکنش آنها با مواد آلى درون دولومیتها، موجب تبلور سولفورهاى روى در درون رگه هاى هیدروترمال شده است.
این سیال هاى هیدروترمال در دورن گسل هاى اصلى و شبکه پیچیدهاى از شکافها، درزهها و گسل هاى فرعى وابسته به آنها متبلور گشتهاند و در میان واحدهاى مختلف پالئوزوئیک، دولومیت هاى متراکم و شکننده دونین بالایى بهترین تله ساختارى براى محلول هاى هیدروترمال بودهاند. در مرحله هیدروترمال، اسفالریت، گالن، پیریت و کالکوپیریت به همراه کلسیت و کمى دولومیت و کوارتز و باریت در شکافها و فضاهاى خالى
نوع گزارش | معرفى نواحى امید بخش |
---|---|
گروه | اکتشافات فلزی |
استان | کرمان |
نویسنده | مهندسین مشاور چینه اصفهان |
تاریخ انتشار | ۲۳ مرداد ۱۳۷۱ |