جغرافياى شهرستان زابل
جغرافياى عمومى شهرستان زابل
1-جغرافياى طبيعى
1-1 موقعيت جغرافيايى :
اين شهرستان به عنوان مرکز سیستان دارای ارتفاعی حدود 487 متر بالاتر از سطح دریا بوده ،در شمال –شمال خاور استان سيستان و بلوچستان واقع شده است. اين شهرستان از شمال خاور با استان خراسان جنوبى ، از جنوب با شهرستان زهک و زاهدان ، از باختر و شمال باختر با کوير لوت واز خاور با کشور افغانستان هم مرز مى باشد. . زابل مرکز شهرستان از نظر جغرافيايی در 61 درجه و 29 دقيقه طول خاوری و 31 درجه و 1 دقيقه عرض شمالی قرار گرفته و با يک جاده آسفالته به طول 216 کيلو متر به شهرستان زاهدان مرکز استان راه دارد .این شهرستان در حدود ۳۰ کیلومتر تا مرز ایران و افغانستان فاصله دارد.
سيستم راههاى ارتباطى عمده آن
از سيستم راههاى ارتباطى در اين شهرستان ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود :
راه زابل – سه راهی، به سوی جنوب باختری به درازای 130 کيلومتر
راه زابل-دوست محمد خان به درازای 30 کيلومتر در مجاورت خط مرزی ايران – افغانستان
راه زابل- کهک در 2 کيلومتری خط مرزی ايران و افغانستان
راه زابل- منصوری به درازای 16 کيلومتر
راه زابل- درياچه هامون، از ده کيلومتری اين راه نيز راه شنی ديگری به سوی خاور کشيده شده که تا دوست محمد خان در خط مرزی ادامه دارد.
1-3 تقسيمات شهرستان:
اين شهرستان داراى چهار بخش به نامهاى شيب آب ،پشت آب ، مرکزى و ميان کنگى و پنج شهر محمد آباد ، اديمى ، زابل ،بنجار و دوست محمد و هم چنين 17 دهستان و حدود 937 روستا مى باشد.
1-4 شرايط آب وهوايى :
شهرستان زابل دارای اقلیم بیابانی گرم و خشک میباشد . میانگین بارش سالانه در این شهرستان ۶/۵۹ میلی متر بوده ،حداقل دماى ان مربوط به دى ماه حدود 9/5 تا 7 درجه و حد اکثر دما ى ان مربوط به تير ماه حدود 45 تا ۴۹درجه بالاى صفر گزارش شده است . از بادهاى معروف در اين شهرستان ميتوان به بادهاى سيستان اشاره نمود که در کليه فصول بر قرار است ، باد هاى 120 روزه در سيستان حاصل توده هاى پر فشار غربى است که در فصل تابستان از جهت شمال شرق به جنوب شرق مى ورزد حد اکثر وزش اين باد در تير ماه به صد کيلو متر در ساعت نيز مى رسد که در مسير باعث جابجايى ريگ هاى روان مى گردد و طوفان هاى شن ، تپه ماهور و ماسه بادى ها را شکل مى دهد طرح تثبيت شن هاى روان به وسيله مارچ پاشى و ايجاد پوشش گياهى تنها راه جلو گير ى از پيشرفت اين طوفانها در منطقه سيستان است . از باددر سيستان بهره گيرى فراوان مى گردد از جمله خار خانه ها ( کولر هاى طبيعى منازل ) ، يخ دانها ، باد گير ها و آس بادها به طورى که اين منطقه به عنوان خاست گاه آسباد در دنيا لقب گرفته است .
1-5 منابع آبى
رودخانههای هیرمند و شیله از رودخانههای این شهرستان میباشد. آب این شهرستان در گذشته ازطریق حفر چاه و قنات و چشمه ها(اعم از فصلی و غیر فصلی ) تامین میشده است و امروزه آب شرب زابل از مخازن بزرگ آب به نام چاه نیمه (که توسط رود هیرمند تغذیه میشوند) بامیزان آبدهی متوسط سالانه۳هزارمیلیون مترمکعب تامین میگردد.
1-6 ارتفاعات
از ارتفاعات مهم این شهرستان کوه خواجه يا رستم را ميتوان نام برد که در باختر زابل( ۲۵ کیلومتری شهر زابل) قرار دارد.در برابر این کوه تصویری ازرستم پهلوان که گرزی دوسردردست دارد،نقش بستهاست .دردامنههای جنوبی آن نیزویرانههای بناهای منسوب به دوره اشکانیان بر جا مانده که در زمان خود بسیار با شکوه بودهاست
1- 7پوشش گياهى
در سال ۱۳۸۲ در شهرستان زابل ، ۴۷۴۵۹۵ هکتار مرتع وجود داشته و مقدار علوفه قابل برداشت از این مراتع صفر تن بودهاست . مساحت جنگلهای طبیعی شهرستان ۱۱۰۰۰ هکتار و مساحت جنگلهای مصنوعی نیز ۱۶۳۳ هکتار میباشد .
2- جغرافياى انسانى
2-1جمعيت
بر اساس اطلاعات به دست امده در سال 1382 جمعيت شهرستان زابل حدود 375071 نفر است.
2-2 دين و مذهب و نژاد
جمعیت این شهرستان را مسلمانان شیعه و سنی و از نژاد اريايى تشکیل میدهند. ۷۰ درصد از مردم شهرستان اهل تشيع و ۳۰ درصد اهل سنت هستند. جمعيت شيعه شهرستان زابل، پیش از انقلاب ۹۰ درصد بودهاست.
2-2 زبان و گويش
اکثریت مردم شهرستان زابل به فارسی با لهجه زابلی تکلم میکنند و سایر لهجههای سیستان و بلوچستان نظیر بلوچی و فارسی نیز در آنجا رایج است .قابل توجه است که بدانيد محققين گويش مردم سيستان را يکى از چهار زبان متروک پارسى عهد باستان ياد کرده اند لهجه سيستانى به زاولى معروف است از بهترين نمونه هاى باز مانده گويش سيستانى سرود آتشکده کرکويه سيستان است . در سال ( 254 ه.ق ) يعقوب ليث صفارى دولت مستقل ايران را بعد از اعراب در سيستان بنياد نهاد وى زبان پارسى درى را زبان رسمى ايران نمود که که تا کنون رسميت دارد .
2-5 آيين و مراسم ها
- آيين ها در موقع کار ( مراسم محشر ) آيين کهن لاى روبى بستر رود خانه هير مند است که حکى از يک نوع تعون و همبستگى منطقه اى و تبلور عينى اتحاد در حل معضلات است که هنوز هم در منطقه انجام مى گردد .
-( مراسم جشن گندم ) جشن و پايکوبى به مناسبت برداشت گندم وشکر گزارى از درگاه ايزد منان است که با رقص و پايکوبى خاص سيستانى براى هر تازه واردى بسيار جذاب مى باشد .
- آيين هاى مذهبى ( عيد فطر ، عيد غدير ،عيد قربان و مبعث پيامبر _ تولد امام على (ع) و مراسم آيينى نيمه شعبان که مردم در اين روز به زيارت اهل قبور رفته و يک نوع شيرينى محلى به نام چلبک درست مى کنند .
- مراسم سحر خوانى و رمضان خوانى در شب هاى ماه مبارک رمضان و مراسم عزادارى در ماه محرم با اجراى تهذيه و سوگوارى .
- آيين هاى ملى ( نوروز و جشن سيزده بدر مردم به زيارت کوه خواجه و ساير زيارت ها مى روند جشن مى گيرند و شادى مى کنند .
- مراسم و آيين هاى بسيار زيبايى نيز در هنگام تولد ، ازدواج اجرا مى گردد .
2-6 ادبيات شفاهى
ضرب المثل ها ، چيستان ، افسانه هاى کهن سيستانى ،داستان هاى حماسى و اشعار محلى است که ريشه در اعتقادات و باور هاى سنتى و اصيل مردم دارد .
2-7 موسيقى سنتى
موسيقى بر گرفته از حکمت معنوى و مولود فرهنگ اصيل اين ديار است وداراى قدمتى کهن است در موسيقى سازى ، انواع ساز هاى محلى از جمله قيچک ، نى ، دايره ، سرنا و ساز و دهل استفاده مى گردد که توسط هنرمندان بومى در خود منطقه ساخته مى شود و در کنار موسيقى آوازى و مقامى که بر گرفته از احساسات مردم است و در رديف ها و آواها به صورت دو بيتى ها ( سيتکها ) رباعى ها ، لالايى ها و به مناسبت هاى مختلف اجرا مى گردد . رقص شمشير از نمونه هاى شاخص موسيقى سازى و آوازى در منطقه است که ضمن داشتن شهرت جهانى باشور و اشتياق خاصى در جشن ها و مراسم آيينى اين ديار برگزار مى گردد .
2-8 بازى ها و ورزش هاى محلى
کشتى کچ گردان kach خاستگاه ديرينه اى در سيستان دارد و بسيارى از فنون آن اکنون در کشتى آزاد که ورزش ملى ايران است اجرا مى گردد .
کودى kavade از بازى هاى محلى و اصيل سيستانى است هم اکنون به عنوان ورزش بومى و رسمى شهرت بين المللى يافته و در بيشتر مسابقات اجرا مى گردد .
خسو khoso شنا _ چوک بازى _ چوب بازى و رقص شمشير مناسک آيينى که از قدمت و اعتبار ويژه اى در سيستان برخوردار است و در بيشتر جشن ها برگزار مى گردد .
3- جغرافياى اقتصادى
. اساس اقتصاد شهرستان زابل را کشاورزی، دامداری و قالىبافی تشکيل می دهد و صادرات آن عبارتند از: گندم، فرآورده های دامی، حصير، قالی، قاليچه و گليم پشمی.
3-1کشاورزی
کشاورزی در اين منطقه سنتی بوده و آبياری زمين های زير کشت از طريق رود خانه صورت می گيرد. بنابراين رودخانه هيرمند و شعباتش نقش اقتصادی مهمی در منطقه ايفا می نمايند. 70 درصد زمين های کشاورزی زابل به کشت گندم تعلق پيدا کرده و سيستان به انبار غله ايران معروف شده است. بقيه زمين ها شامل کشت جو، تره بار، بنشن، زيره، انگور، توت، سيب، انار می شود. در سال زراعی ۸۳-۱۳۸۲ سطح زیر کشت محصولات زراعی و باغی شهرستان زابل بالغ بر ۲۵۸۶۱ هکتار شامل میشد که ۱/۱۶ درصد از سطح زیر کشت استان سیستان و بلوچستان را تشکیل میدهد. از این مقدار ۵۶/۱ درصد به کشت باغات و ۱/۱۶ درصد به زراعتهای سالانه اختصاص دارد. محصولات عمده زراعی این شهرستان غلات، محصولات جالیزی و نباتات علوفهای است.
3-2منابع طبیعی و دامپروری
دامپروری نيز در اين شهرستان کم وبيش پر رونق بوده و به جز در مواقع خشکسالی دارای اهميت زيادی می باشد. به گونه ای که فرآورده های محلی دامی مانند پشم، پوست، روده، روغن از جمله صادرات زابل به شمار می رو ند.طی سالهاى ۸۳-۱۳۸۲،نيز ۱۱۸ واحد صنعتی پرورش و نگهداری دام و طیور در سطح شهرستان فعال بوده ، همچنین میزان تولید شیر، گوشت قرمز، گوشت مرغ و ماهى به ترتیب ۳۷، ۱/۷، ۳ و ۱۰۸ هزار تن بوده است.لازم به ذکر است این شهرستان دارای ۳۱۶ واحد پرورش ماهی با تولید ۱۰۸هزار تن میباشد .
3-3صنعت و معدن
تعداد صنایع موجود شهرستان زابل حدود ۷۲ واحد میباشد که در نقاط روستایی و شهری مستقر میباشند . درسال ۱۳۸۲ تعداد ۲ کارگاه فعال مسئولیت استخراج معادن را به عهده داشته که عمده ترین معادن موجود در سطح این شهرستان عبارتاند از : کرومیت – مرمر – سنگ لاشه . سهم شهرستان از کارگاههای معدنی فعال استان ۳/۱۳ درصد میباشد .
3-4صنایع دستی
سوزن دوزى ، ساخت ابزار و الات موسيقى ،پشتی و گلیم بافی ، توتن(بلم) سازی و قالی بافی ازاهم فعاليتهايى است که به طور سنتی در استان مذکور عمدتا توسط زنان انجام می شودو نقش موثرى در اقتصاد منطقه دارد.
3-5 صنعت توريسم
اين ديار فراموش شده دربرگيرنده جاذبه هاى طبيعى – تاريخى و مذهبى بس کهن و قديمى است که چشم هر بيننده اى را خیره می کند که در ذيل به برخى از انها اشاره شده است.
جاذبه هاى تاريخى –مذهبى
ميل قاسمآباد
اين مناره را از آن جهت «ميل قاسمآباد» نام نهادهاند که روستاى قاسمآباد نزديکترين مکان به اين يادگار تاريخى است. اين مناره در مکران قاسمآباد زابل واقع شده است. قسمت فوقانى مناره شکسته و ريخته است. به همين دليل تعيين ارتفاع آن ممکن نيست. شکستگىها و تخريبهاى فراوانى در قسمتهاى مختلف بدنه مناره مشهود است و در ورودى آن بر اثر تخريب و فرسايش به شکل گودالى در آمده است. بناى مناره بر روى يک صخره پست استوار و مشرف بر زاهدان قديم است و در شمال غرب اين شهر ويرانه قرار دارد. تمام ساختمانهاى پاى مناره از خشت خام و کاهگل ساخته شده بود و آجرهاى پخته راصرفاً در کارهاى تزئينى و حاشيههاى آرايشى و ديگر جزئيات معمارى استفاده مىکردهاند. حتى طاق درهايى را که در حد فاصل بين اتاقها تعبيه شده از خشت خام مىساختهاند. تنها در پاى ديوارها آجر پخته به کار رفته است.
شهر سوخته
شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل کنار جاده زابل - زاهدان و در شش کيلومترى قلعه رستم واقع شده و بنا بر تخمین ها بیش از پنج هزار سال قدمت دارد. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم در چهار دوره بین سال های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در این شهر سکونت داشته اند.وسعت اين شهر دو کيلومتر و نيم بوده و مشتمل بر تپههايى است که بيش از پنجاه متر ارتفاع ندارند. "کلنل بیت"، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او "سر اورل اشتین" با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان شناسان ایتالیایی به سرپرستی "مارتیسو توزی" از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت.
بر مبنای یافته های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند. هشتاد هکتار از شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.
تحقیقات نشان داده که این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملاً بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می کرده است.
در بررسی های منطقه ای در اطراف شهر سوخته، بستر رودخانه های مختلف و آبراه هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می رسانده اند. در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه ها و خانه های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله های سفالی پیدا شد که نشان دهنده برنامه ریزی شهری در این شهر است.شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیتهای صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری های گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر و وجود کارگاه های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان آن از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می کرده اند و طبق برخی گفته ها یکی از دلایل نابودی این شهر، قطع بی رویه درختان برای استفاده از آنان در کوره های سفال سازی بوده است.
باستان شناسان با یافتن مهره ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور، درباره روش های ساخت ورقه ها و مفتول های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزارهای بسیار ابتدایی نخست صفحه های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله های استوانه ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه ها به یکدیگر مهره های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می دادند.
در شهر سوخته، انواع سفالینه ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ در شهر سوخته به دست آمده است. مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق های اطراف هامون سبد و حصیر می بافتند و از این نی ها برای درست کردن سقف هم استفاده می کردند. کشف قلاب و تور ماهیگیری بیانگر این موضوع است که صيد ماهی و بافت تورهای ماهی گیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است.
شهر سوخته ابتدا در پى يک بحران سياسى، کوچک شده و در حدود سال 2000 قبل از ميلاد بر اثر خشک شدن دلتاى رودخانه هيرمند به کلى از بين رفته است. ديوارها در معمارى دوره اول (قديمترين دوره استقرار) خشتى است. ساختمان هاى دوره دوم و سوم شباهت زیادی به بناهاى دوره اول دارند، اما از آنها وسيع تر مى باشند. از دوره چهارم، ضمن کاوشهاى علمى، بناى مستطيل شکلى با اطاقهاى چهارگوش، راهرو و پلکانهايى نمايان شده که به وسعت تقريبى پانصد متر مربع است. ديوارهاى ضخيمى ازخشت به بلندى سه متر در انتهاى اين کاخ باستانى، که نشانگر وقوع آتشسوزى پردامنه و مهيبى است، به جاى مانده است. از جمله اين نشانهها تيرهاى سوخته و اسکلت انسانى است که دسته هاون در دست راست دارد. چنين مىنمايد که اين بناها به بيست سال اول هزاره دوم پيش از ميلاد تعلق دارد و از اهميت باستانشناختى ممتازى برخوردار است. از جمله اشيايى که ضمن کاوش در تپههاى شهر سوخته هخامنشى به دست آمده، پيکر مفرغى زنى است که کوزهاى بر سر دارد و متعلق به نيمه دوم هزاره سوم پيش از ميلاد است. ظرفهاى سفالى گوناگون به رنگهاى متفاوت که اکثراً نخودى، برخى منقوش و بيشتر بىنقش است، قدمت شهر سوخته را نشان مىدهد که مردمان اين سرزمينها در هزاره چهارم، سوم و دوم پيش از ميلاد تمدن درخشان و همانند تمدن هند و بينالنهرين داشتهاند. در حفريات شهر سوخته به طور تصادفى در سال 1972 ميلادى توسط باستان شناسان تعدادى قبر شناسايى شد که در بخش جنوب غربى تپه واقع گردیده تعداد انها به 20000 عدد مى رسد.ويژگى اين قبرها به شرح ذيل مى باشد.
1- گودالهاى ساده: که از نظر شکل خارجى داراى فرم منظمى نيستند و شکلهاى چهارگوش، راستگوش و گاهى نزديک به دايره دارند. عمق اين گورها از سطح زمين بين چند سانتىمتر تا يک متر در نوسان است. البته فرسايش خاک باعث عدم دقت اندازهگيرى ابعاد قبور است. به طور کلى از اين گورها يک بار و به ندرت دوباره استفاده شده است و گاهى نيز دو جسد را يک جا دفن کردهاند که در اين مورد يکى از اسکلتها معمولاً متعلق به کودکان است.
2-گودالهاى دوقسمتى: همانند نوع اول است، با اين تفاوت که بيشتر آنها شکل دايره دارند. اکثر اين قبور در لايه سنگ ريزهاى قرار دارد و به وسيله تيغهاى متشکل از يک تا پنج خشت به دو بخش تقسيم شدهاند. اين خشتها از نوع خشتهاى به کار برده شده در ساختمانهاى شهر سوخته است. اسکلتها معمولاً در قسمت شمال قبور قرار داده شدهاند. اين نوع قبور از گورهاى نوع اول
بزرگتر است و در آنها نيز يک اسکلت و به ندرت دو اسکلت ديده مىشود .
3- قبور سردابهاى اين نوع قبور بدون شک جالبترين نوع قبور يافت شده در شهر سوخته به شمار مىرود. گورها به صورت يک چاله زيرزمينى بيضى شکل در يک طرف کنده شدهاند. اين دخمهها يا چالهها معمولاً صد و هشتاد سانتىمتر عمق دارند، در صورتى که عمق طرف ديگر سردابه تنها صد و بيست سانتىمتر است. قسمت ورودى گور با يک ديوار خشتى پوشانده شده است که خشتهاى آن از نوع خشتهاى به کار برده شده در قبور دو قسمتى است. وقتى در گور با اين ديوار بسته مىشد قسمت ديگرى خالى مىماند. برخى از اين قبرها دو بار مورد استفاده قرار مىگرفته اند. معمولاً بقاياى جسد اول را جمع کرده و در کنار سردابه مى گذاشتند و سپس جسد جديد را در قبر جاى مىدادند. اشياء موجود در اين قبور بيشتر در قسمت پايين ورودى پيدا شدهاند 4- قبور شبيه سردابهاى يا سردابهاى کاذب: فرق اين قبور با سردابهاى حقيقى در آن است که به جاى ساختن سردابه، ابتدا يک گودال معمولى کنده و سپس در يک طرف آن با خشت اتاقکى ساختهاند. بقيه امور مانند تدفين قبور سردابهاى است.
5- قبور خشتى: اين قبور نادر و شکل آنها راست گونه است. مساحت اين نوع قبور سه و نيم مترمربع است و ديوارهاى آنها به وسيله يک رشته خشت افقى پوشانده شده است. بزرگترين قبر در اين قبرستان متعلق به پيرمردى است که به پهلوى چپ خوابانده شده است و قبرش دويست و ده سانتىمتر طول و هفتاد سانتىمتر عرض دارد. اين قبر با استفاده از دو رديف خشت ساخته شده است.
تمام سطح منطقه باستانی شهر سوخته پوشیده از قطعات خرد شده سفال است که ظاهرا بیشتر آن را سفال های شکسته شده در فرایند تولید، تشکیل داده است و به نظر می رسد اهالی شهر به منظور سنگ فرش کردن نقاطی از شهر از آن استفاده نموده اند.
سفال شهر سوخته عموماً از نوع نخودى است که در تمام ادوار چهار گانه استقرار متداول بوده است. سفال خاکسترى نیز یکی دیگر از مصنوعات این شهر به حساب می آید، که نوع خاکسترى با نقش قرمز آن تنها در دوره اول، و خاکسترى با نقش سياه با تزيين چند رنگى در دوره هاى اول و دوم رايج بوده است. معروف ترين سفال شهر سوخته، نوع ترکمنى يا نوع کويته است که بيش از چهل درصد از سفال ها را تشکيل مى دهد و شباهت بسيار نزديکى به سفال به دست آمده از افغانستان و ترکمنستان دارد. شکل هاى رايج ظروف سفالى را ليوان هاى ساده و کاسه هاى ساده و قمقمه تشکيل مى دهد.
. از مهمترين کشفيات در شهرسوخته ، يک لوح گلى به خط "ايلامى مقدم" است.
پيش از انقلاب، باستان شناسان ايتاليايى حاضر در شهر سوخته به هنگام کاوش در گورى 5 هزار ساله، جامى را پيدا کردند که نقش يک بز همراه با تصوير يک درخت روى آن ديده مى شد. سال ها بعد "منصور سجادى"، باستان شناس ايرانى پس از بررسى اين جام دريافت؛ نقش موجود بر آن برخلاف ديگر آثار به دست آمده از محوطه هاى تاريخى شهر سوخته، تکرارى هدفمند دارد، به گونه اى که حرکت بز به سوى درخت را نشان مى دهد.
هنرمند نقاشى که جام سفالين را بوم نقاشى خود قرار داده، توانسته است در 5 حرکت، بزى را طراحى کند که به سمت درخت حرکت و از برگ آن تغذيه مى کند. بنابراین؛ این بز متحرک می تواند اولین انیمیشن ساخته شده دست بشر باشد و به همین دلیل در بسیاری از محافل متحرک سازی دنیا مطرح شده است. در سفال هاى شهر سوخته، که از متمدن ترين و پيشرفته ترين تمدن هاى باستانى در پنج هزار سال پيش است، نقش بز و ماهى بيش از هر نقش ديگرى ديده مى شود.بررسى و شناسايى دشت سيستان و اطراف شهر سوخته منجر به ثبت و شناسايى 102 تپه 5 هزار ساله شد که روزگارى روستاهاى اطراف شهر سوخته بوده اند. آخرين بررسى هاى اوليه در اطراف شهر سوخته حاکى از آن بود که احتمال وجود بيش از 700 تپه که روستاهاى اقمارى بوده اند در اطراف شهر سوخته وجود دارد. شواهد اوليه از قبيل سفال هاى سطحى نشان مى دهد که اين تپه ها قدمتى برابر با شهر سوخته داشته باشند اما اين موضوعى است که پس از انجام فعاليت هاى ثبت و مستند نگارى محوطه آشکار مى شود.
شهر باستانى زرنج
ويرانههاى شهر باستانى زرنج، پايتخت قديم سيستان، در جلگهاى که در اطراف درياچه هامون واقع شده، باقى مانده است. آثار ويرانهها معرف زمان آبادى و پايتختى اين ناحيه مشهور تاريخى در دوران باستانى و پيش از اسلام مىباشد. بديهى است با شروع کاوشهاى علمى و مطالعات تاريخى آثار و بناهاى فراوانى در منطقه زرنج از ادوار پيش از تاريخ و دوران هخامنشى، اشکانى، ساسانى و اسلامى کشف خواهد شد. از اين شهر که حدود 1119 سال قبل پايتخت سيستان بود، اثرى نيست. در وصف اين شهر، در کتاب حدودالعالم آمده است: «شهرى با حصار و پيرامون آن خندق است و اندروى رودهاست، و اندر خانههاى وى آب روان است، داراى پنج در آهنى است و گرمسير است و برف نمىبارد» بعضى نيز پايتخت سيستان را همان آبادى معروف به «ارم شهرستان» مىدانند و روايتى هم هست که پايتخت سيستان قبل از زرنج، «رام شهرستان» خوانده مىشد. تغيير مسير هيرمند و شايد هم طغيان آن باعث شده است که آبادىها و شهرستانهاى قديم اين ناحيه خراب شوند. ممکن است حفريات تاريخى بسيارى از اين مسائل را روشن نمايد؛ در روايت محلى سيستان افسانهاى در مورد خرابههاى معروف به «سابورشاه» است. بدين ترتيب که داماد سابور در شهرستانى از آبادىهاى سيستان مىزيسته است. دختر سابورشاه به بچهاش مىگويد که وقتى پيش پدربزرگ خود رفتى هرچه رونما به تو داد نپذير و در خواست کن که سهم ما را از آب هيرمند دو چندان کند. وچو ن چنين درخواست کرد و پدر بزرگ بخشيد، شهر که در شمال کوه خواجه قرار داشت زير آب رفت. هر چند اين داستان جز افسانهاى بيش نيست، اما حکايت از واقعيتى انکارناپذير دارد و آن اين که خرابههاى سابور شاه بقاياى شهرى است که روزى بر اثر طغيان هيرمند يا تخريب يا شکسته شدن سد به زير آب رفته است. ظاهراً زرنج در صدر اسلام، در زمان يعقوب ليث و جانشينان وى پايتخت سيستان بوده است.
بقاياى شهر زاهدان کهنه
بقايای شهر زاهدان کهنه در بخش پشت آب زابل واقع شده است و مربوط به دوره تيموری است اين محل بنا به روايتی محلی است که تيمور در آنجا يک پای خود را از دست داد.
تپه دهانه غلامان
اين تپه در فاصله 44 کيلومترى شهر زابل و چهار کيلومترى قلعه نو واقع شده است. دهانه غلامان تپهاى مصنوعى به ارتفاع بيست و هشت متر است که در نزديکى کوه خواجه، شهر سوخته و قلعه سام قرار دارد. پس از مدتى خاکبردارى از اين تپه، آثار ساختمانى عظيم، بناهاى مفصل و باشکوه و در مجموع شهر نسبتاً وسيعى نمايان شد. اين بناها ازگل خام است و آجر و سنگ در آنها به کار نرفته است و اين عجيب نيست، چون در سيستان سنگ ناياب است و خاک سراسر اين سرزمين را فراگرفته است که وقتى گل شود، مانند آجر سفت و سخت مىشود. در قسمت شمال غرب دامنه تپه دهانه غلامان آثار يک معبد مربوط به دوران هخامنشى به ابعاد 54 × 54 متر کشف و خاکبردارى شده است. در چهار گوشه اين معبد چهار برج ديدهبانى وجود داشت. اين معبد در دو نوبت مورد استفاده قرار مىگرفت و بناى آن دو طبقه بود. در قسمت شمال دهنه غلامان بناى بزرگ مستطيل شکلى داراى چهل و پنج اتاق اصلى و دو اتاق الحاقى کشف شده است. اين بنا فقط يک ورودى در قسمت شرق دارد. پس از گذشتن از تنها در ورودى اين بنا وارد شدن به حياط، از ورودى هاى شمالى، شرقى، جنوبى و غربى داخل حياط مىتوان وارد اتاقهاى اطراف شد. در داخل اين بناهاى عظيم ستونهاى قطورى به ابعاد 110 × 110 سانتىمتر وجود دارد که در قسمت شمال و جنوب نه عدد و در مشرق و مغرب هفت عدد است. در بعضى قسمتها ستونها در دو رديف است. مصالح ساختمانى در تمام ابنيه اين شهر باستانى اکثراً از خشت است به جز آثار ذکر شده تعداد زيادى آثار سفالى و سنگهاى آسياب دستى و اشيا کوچک چوبى و استخوانهاى گراز و چند اثر مهر بر روى گل و آثار ساختمانى نيز پيدا شده است. ساختمان قديمى دهانه غلامان مقر حاکم آن ناحيه بود که در زمان هخامنشيان وسعت و آبادانى فراوانى داشت و چون در مرز شرق و نزديک سرزمينى بود که پيوسته بيم تاخت و هجوم اقوام صحراگرد از آن مىرفت، هميشه حاکمى لايق و مدير و مدبر و منسوب به دودمان شاه بر آنجا حکومت مى کرد. خندقى به عرض حدود سى متر(که اينک با گل و لاى پر شده) ويرانههاى درون شهر را از تپههاى بزرگ جدا مىسازد. گل و لاى خندق تا پاى تپه رسيده است. اطراف خندق پر از آجر است و به وسيله همين آجرها، عليخان سنجرانى قلعه کنونى رابنا نموده است. اين قلعه به نام پايگاه نادعلى معروف شده و بدين ترتيب مکان قديمى، اسمى جديد يافته است.
آتشکده کرکوى
اين آتشگده در ناحيه کرکوى سيستان واقع شده و آثار و بقايايى از آن مشهود است. ويژگيهاى معمارى، شکل بنا و کارکرد آن نشانگر اين است که اين آتشکده به دوره ساسانيان تعلق دارد.
آرامگاه بى بى دوست
این مزار در شرق شهر زابل و در دشتی گرم و خشک بر روی تپه های باستانی قرار گرفته و بنا به عقیده عده ای متعلق به عصر اشکانیان است. گفته شده این مزار متعلق به خواهر سید اقبال است که مزارش در سیستان قدیم و افغانستان فعلی واقع شده است و به گفته مولف رساله چهل مجلس، سید اقبال از شاگردان شیخ احمد جامی شاعر معروف ایرانی است. عده ای او را از نوادگان دختر امام حسین می دانند و عامه مردم نیز چنین اعتقاد دارند؛
در روزگاران گذشته سیده ای با برادر خود سرگرم شبانی بوده که مردی قصد آزار او را می کند، دختر می گریزد تا به جایگاه کنونی زیارتگاه می رسد و از فرط خستگی از رفتن باز می ماند و در این هنگام دعا می کند که ای زمین مرا دریاب و زمین نیز به خاطر پاکی و صداقت او دهان می گشاید و او درون خاک ناپدید می شود، در حالی که گوشه ای از چادر او بیرون می ماند. از آن زمان به بعد جایگاه فرو رفتن او در زمین به زیارتگاه تبدیل می شود و پاکی و نجابت آن دختر سیده زبانزد همگان می شود.
هم اکنون روی مقبره با پارچه سبز رنگ پوشیده شده و عده ای نیز به قصد نذر و تبرک آن را می برند و در صورت اجابت درخواستشان به جای آن شال سبزرنگ دیگری پهن می کنند.یک درخت کهنسال گز در کنار مقبره چنان ریشه دارد که گویی مقبره را در بر گرفته است و مردم برای این درخت نیز احترام بسیاری قائل هستند و کسی اجازه ندارد به این درخت آسیب برساند و یا شاخه ای از آنرا جدا کند و معتقدند اگر فردی چنین کاری انجام دهد، حتما به او ضرر و زیان خواهد رسید و سزای بی احترامی خود را خواهد دید. بنا به اعتقادات موجود، مردان حق ورود به محوطه مقبره را ندارند و این در حالی است که مردان نیز به این زیارتگاه اعتقاد زیادی دارند و حاجت های خود را از سوی زنان به "بی بی دوست" می رسانند. عروس و دامادهای منطقه نیز به رسم موجود، روز سوم پس از ازدواج، برای دعا و درخواست خوشبختی در زندگی به زیارت این مکان می روند و چنانچه نذری به گردن داشته باشند ادا می کنند و برای تداوم خوشبختی در زندگی در نزدیکی مقبره شمع روشن می کنند که تقریبا همیشه شمع های بسیاری در بی بی دوست در حال سوختن است.آرامگاه بی بی دوست در بین مردم سیستان و بلوچستان و استان خراسان جنوبی و نیز عده ای از مردم افغانستان، دارای اهمیت خاصی است و معتقدان زیادی دارد.
قلعه سام
قلعه سام در 28 کیلومتری جاده زاهدان ـ زابل واقع شده و همانند ذوزنقه نامنظم است . طول قلعه از خاور به باختر 376 متر و از جنوب به شمال 196 متر است . این قلعه دارای دو دروازه شمالی و جنوبی است که هر کدام دارای دو برج نگهبانی است. مجموعه برج های آن بالغ بر 36 است که دور قلعه قرار دارند. 9 برج آن بزرگ و در گوشههای قلعه و 27 برج آن کوچک و در پیرامون قلعه واقع شدهاند. قلعه سام از گل دو لا بنا گردیده و مربوط به دوره اشکانی است. این قلعه به نام جدرستم بنا شد، پس از تغییر مسیر رودخانه هیرمند با سیل و فشار آب ویران شد.
اين بنا در عهد صفويه تا قاجاريه، به عنوان مرکز حکمرانى خاندان رئيسى، از حاکمان محلى بوده از ويژگىهاى معمارى اين بنا ايوان و گنبدهاى رفيع و عظيم خشت و گلى منحصر به فرد و پلان مربع شکل آن با تزئينات ساده چليپا و نيمستونهاى گلى است. مصالح به کار رفته در آن چينه و خشت است. اين کاخ هرچند با توجه به عوامل جغرافيايى و سياسى متروک شده است ولى همچنان به عنوان نماد هنر معمارى خشت و چينه از دوران صفوى در دشت سيستان از منزلتى ويژه برخوردار است. در حال حاضر اين اثر توسط ميراث فرهنگى استان مورد مرمت و بازسازى قرار گرفته است
قلعه چپو
قلعه چپو در شمال خاور نادعلی (کی = زرنج) و جنوب خاوری قلعه بلان واقع است. دیوارهای آن فرو ریخته و به صورت تپه درآمدهاند و تنها یک دروازه آن هویدا است.این قلعه از خشت خام و مقدار کمی آجر پخته ساخته شده است.
کاخ میانی قلعه که از اطراف احاطه شده معدوم گردیده و به صورت تلی به ارتفاع 15 متر درآمده است.در ضلع باختری قلعه چپو آثار دو ساختمان دیده میشود، پیرامون این ساختمان ها تپههای زیادی وجود دارد.
قلعهای است در بخش شهروکن و نارویی و در 27 کیلومتری زابل واقع است این قلعه به دوره اشکانی ـ ساسانی منسوب است.
قلعه ترقون
قلعه ترقون یکی از هفت قلعه دلتای جنوبی هیرمند است که در روزگاران کهن بنا گردید. مردم محل آن را زادگاه رستم میپندارند. قلعه ترقون که ظاهراً در سال 875 هـ.ق. به دستور تیمور لنگ منهدم شد همیشه آباد و از قلعههای مهم سیستان به شمار رفته است.در وسط جزیره ترقون و شیب شمالی آن شاخهای از رود بیابان جریان داشت که آثار آن موجود است . شاخهی مزبور انتهای شمال خاوری قلعهی دیگری بود که از باختر آن گذشته به درهای بزرگ و ممتد میشده است. این نقطه اتصال در خاور محلی بود که در انتهای جلوی دشت میدان زرخیزی را در بر میگرفت و بدین ترتیب ناحیه ترقون را از " گنا " در باختر ترقون جدا میکند.این قلعه در جنوب خاوری دریاچه هامون و در جنوب باختری شهر سوخته و در باختر قلعه مچی واقع است. در چهار دیواری این قلعه قصبهای نیز وجود در سمت چپ دروازه شمالی ، ساختمان کاهگلی بزرگی درست شده که کاخ حکمرانان بوده است . در داخل خندق آثار دو یا سه چاه است که در مواقع خشکیدن یا مسدود شدن آن ها برای ساکنان آب فراهم میکردند در شمال قلعه آثاری از دیوار باغ ها دیده میشود و در جنوب آن گورستان قرار دارد .
جاذبه هاى طبيعى
کوه خواجه تنها عارضه طبیعی و مرتفع دشت سیستان است که در جنوب باخترى زابل قرار دارد.اين کوه ذوزنقهاى شکل که در باورهای سه مذهب زرتشت، مسیحیت و مسلمانان مقدس است از سنگ های بازالت سیاه رنگ تشکيل شده و با ارتفاع تقریبی 609 متر از سطح دریا و قطر ۲ الى 5/۲ کيلومتر در هنگام پرآبی جزیره کوچکی را درمیان هامون و هیرمند شکل می دهد. (در بعضى منابع ارتفاع ان 900 متر از سطح دریا درنظرگرفته شده است. ) این کوه و بناهاى اطراف ان توسط تعداد زیادی از پژوهشگران مورد بررسی و کاوش قرار گرفته و همه بر اشکانی و ساسانی بودن بناها با کاربری توامان "زیستی، دفاعی و عبادی" متفق القولند.
مهمترین و بزرگترین بخش آثار باستانی کوه خواجه، در شیب جنوب شرقی کوه قرار گرفته که دارای سه دیواره دفاعی، دروازه اصلی، راهروهای جانبی، حیاط مرکزی، آتشکده و... بوده و بنام قلعه کافرون شناخته می شود. دومین مجموعه در بلندترین نقطه و مشرف بر قلعه کافرون ساخته شده کک کهزاد است که در باورهای اساطوره ای فرمانروای دیوسان منطقه بوده و توسط رستم دستان به قتل می رسد. این مکان می تواند کاندیدایی برای محل شاه نشین ارگ باشد. شواهدی از راه پله های سنگی منظمی که ارتباط قلعه کافرون را با کک کهزاد برقرار میکرده هم اکنون دیده می شود.
بالاى کوه خواجه آثار آتشکده و کاخ عظيمى نمايان است که عمارات مختلف آن مشرف بر حياط وسيعى است. درچهار طرف آن چهار رواق ستوندار قرار گرفته که قوسهاى آنها هلالى است. اين کاخ آثار زيادى از گچبرىهاى قديمى متقاطع، خطوط شکسته متوازى و نقاشى ديوار با نقش برشهاى اکانت و خداى يونانى اروس (خداى عشق) سوار بر اسب و نقاشىهاى متعدد ديگر را دربردارد. آتشگاه کوه خواجه مرکب از تالار چهارگوشى است که سردربزرگى دارد و در اطراف تالار راهرويى است که پوشش آن به صورت گهوارهاى هلالى است. تاريخ ساختمان اين آتشکده را حدود قرن اول ميلادى مى دانند و ويرانههاى اطراف آن را هم به دوران اشکانى و ساسانى نسبت مىدهند. در قسمت جنوب کوه خواجه پرستشگاهى وجود دارد که به کرچک چل گنجه معروف است و از گل بنا شده و جايگاه پرستش ناهيد (آناهيتا) محسوب مىشود.. از آثار بعد از اسلام اين مجموعه آرامگاه خواجه مهدى ابنمحمود خليفه است که به صورت اتاق خشتى به ابعاد 6 × 9 متر مىباشد و در بالاى کوه قرار گرفته است. این اثر در حد فاصل زاهدان به زابل و در فاصله حدود 30 کیلومتری زابل در یک مسیر انحرافی قرار دارد. در این مسیر تنها چند روستای کوچک وجود دارد و به همین دلیل اتومبیل های زیادی از این مسیر تردد نمی کنند.
بناى بعدى کوه خواجه، زبارتگاه «خواجه غلطان» است که هنوز مورد تقديس مردم است و هر سال در آنجا قربانىها مىکنند. زبارتگاه «پيرگندم بريان» در همين تپه است و قبرستانى نيز در آنجا قرار دارد. مردم سيستان در هفته اول فروردين به زيارت اين محل مىروند و گندم بريان نذر مىکنند.
علاوه بر اثار فوق ميتوان به قبور متعدد بالای کوه اشاره نمود. در قسمت سر قبر، سوراخی وجود دارد که اهالی نظر جالبی در مورد آن دارند. اعتقاد اهالی بر این است که در صورتی که با نیت خاصی دست را در این سوراخ فرو ببرید، مطابق با نیت شما چیزی به همراه دست شما خارج می شود. البته چیزی که خارج می شود معمولا پَر یا چیزی شبیه به آن بیشتر نیست. سطح روی کوه به صورت فضایی مسطح و بزرگ بیش از چند ده هکتار است که قسمت اعظم آن به وسیله قبور سنگی جالبی پوشیده شده است. این قبور به حدی حیرت انگیر هستند که شاید ساعت ها شما را مشغول نماید. قبوری که تقریبا روی سطح زمین قرار دارند و بر روی آنها سنگ هایی به صورت مسطح و البته گاهی منحنی شکل روی آنها را پوشانیده اند.. از جمله نقاط جالب توجه این کوه قدمگاه حضرت علی (ع) و دره ی سوخته ای است که به اعتقاد مردم محلی بر اثر پرتاب ذوالفقار امام به سوی کفار در کنار کوه خواجه به وجود آمده است. ( سندیت این مطالب مانند مزار شریف در افغانستان درهالهای از ابهام است؛ و بیشتر به داستان های اسطوره ای می ماند. )احتمال دارد که نام «اوشيدا» که در اوستا نام کوهى است همين کوه باشد. سنگ آتشگاهى که از آتشکده اين کوه به دست آمده کاملاً مشابه آتشگاه آپاداناى شوش است که به زمان هخامنشيان مربوط است. ساير آثارى که در اين کوه به دست آمده بيشتر مربوط به قوم «سکا» است که در حدود قرن دوم ميلادى به اين سرزمين مهاجرت کردهاند. در هر حال، کوه خواجو و مجموعه آثار باستانى دورههاى مختلفى که در دامنه آن وجود دارند، همراه با چشمانداز زيباى هامون و ويژگىهاى مردمشناسى ساکنان پيرامون آن، يکى از جاذبههاى ممتاز جهانگردى استان سيستان و بلوچستان به شمار مىآيد.
رودخانه هيرمند و چاه نيمه
اين رودخانه، تنها شريان حياتى سيستان است که از طرف کوههاى بابا در افغانستان سرچشمه مىگيرد، و پس از طى مسافتى در حدود 1050 کيلومتر وارد درياچه هامون مىشود. تمام آب مصرفى دشت سيستان از طريق اين رود تأمين مىشود. در ضمن، دوام رودخانههاى منشعب از آن و درياچه و مخازن چاه نيمه، همه بستگى به جريان آب هيرمند دارد. هيرمند (جريکه يا جاريکه) در مرز ايران و افغانستان به دو شعبه تقسيم مىشود. شعبه اصلى به نام رود مشترک يا يريان (که ياريان مشترک هم ناميده مىشود) قسمتى از مرز مشترک دو کشور را تشکيل مىدهد، سپس وارد افغانستان مىشود. شعبه ديگر، در خاک ايران است که خود به دو شاخه تقسيم مىشود. يکى به طرف چاه نيمه و ديگرى به طرف مناطق کوهک و زهک مىرود که دو سد انحرافى در اين دو منطقه بر روى آن احداث شده است. سد سيستان نيز بر روى شاخهاى که از طريق چاه نيمه تأمين مىشود، احداث شده است در قسمت جنوب دشت سيستان و در حوالى مصب هيرمند، گودالهاى طبيعى بزرگى وجود دارد که در حال حاضر از آنها بهرهبردارى مىشود. اين گودالها ضمن ذخيرهآب براى آبيارى مناطق بيشترى از سيستان، از زيانهاى وارده در مواقع سيلابى شدن رودخانه هيرمند جلوگيرى مىکند. مساحت اين مخازن که به صورت درياچه کوچکى در آمده، در حدود چهار هزار و هفتصد هکتار است. از اين مخازن علاوه بر آبيارى، مىتوان براى پرورش ماهى نيز استفاده کرد. حداکثر گنجايش اين مخازن ششصد و شصت ميليون متر مکعب است و ظرفيت قابل بهرهبردارى سالانه آن تا سيصد و چهل ميليون متر مکعب نيز مىرسد.
منطقه حفاظتشده هامون
اين منطقه با دويست و يک هزار و يکهزار و شصد و دو هکتار وسعت شامل دشت هامون، درياچه يا تالاب هامون و رودخانه هيرمند مى شود. اهميت اين منطقه بيشتر به دليل زيستگاه انواع حياتوحش، امکان پرورش ماهى، وجود انواع پرندگان و تأمين علوفه دامها از نيزارها و استفاده از نىها جهت حصيربافى مىباشد. پرندگان و جانوران وحشى اين منطقه عبارتنداز: پليکان و فلامينگو، پرندگان مهاجر آبى، تيهو، زنگوله بال، کورکر (باقرقره)، خرگوش، شغال، کفتار، کاراکال، يوزپلنگ، گراز و آهو. مراتع و نيزارهاى اطراف درياچه اغلب اوقات سرسبز و متراکم هستند وزيبايى خيرهکنندهاى به اين منطقه مىبخشند. اين اکوسيستم يکى از زيباترين تالابهاى ايرانى است.
درياچه هامون
دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد (و دست کم تا زمان ظهور اشو زرتشت) دریاچه ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه های قوی از آن منشعب می شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است.اهمیت و وسعت این دریاچه در هزاران سال قبل؛ با توجه به اینکه محل وقوع مهمترین اسطوره های اوستایی و پهلوی و مرتبط با ظهور موعود و منجی آخرالزمان زرتشتی (سوشیانس یا سوشیانت) است و نظر به اینکه در قدیمی ترین نوشته های اوستایی که به بیش از سه هزار سال قبل بر می گردند؛ به آن اشاره شده، مورد تاکید قرار می گیرد.
بنابر باورهای آیین مزدیسنا و اسطوره های پهلوی که بر اساس تعالیم زرتشت سپیتمان تدوین گردیده است، در پایان هزاره دوازدهم، براى سومین بار از خاندان بهروز پارسا، دوشیزهاى به آب دریاچه هامون (برخی این دریاچه را دریاچه تخت سلیمان در استان آذربایجان غربی و در شهر تکاب گفته اند) داخل شده و آخرین رهاننده یا «سوشیانت» موسوم به "استوت ارته" از وى زاییده مىشود.سوشیانت به شکل های مختلف تقریبا در تمام متون زرتشی و اوستایی از جمله در گاتها، یسنا، سروده های زرتشت و یشتها مورد اشاره قرار گرفته و تقریبا شکی نیست که اشو زرتشت در کتاب اوستا به آن اشاره داشته است.
.اين درياچهيکى از پديدههاى طبيعى ارزشمند از نظر ملى و بينالمللى و درخور توجه ويژه است. ارزش اقتصادى آن از ديرباز شناخته شده است و در طول صدها سال مردم حاشيهنشين تالاب از برکت و نعمات گياهان، پرندگان و آبزيان آن بهرهمند شدهاند. اين منطقه ويژه و منحصر به فرد، پناهگاه بسيارى از گونههاى نادر و در خطر انقراض حيوانى و گياهى و حمايتکننده زنجيرههاى غذايى در پهنه دشت کوير است. علاوه بر ارزش اقتصادى، ارزشهاى اکولوژيکى هامون نيز در خور توجه فراوان است. اين درياچه مأمن مناسبى براى استقرار آشيانه و توليد مثل انواع مختلف پرندگان و بعضى مهرهداران ديگر است. گونههايى از ماهىها براى تخمريزى، پوشش گياهى فشرده درون آب را ترجيح داده و هنگام توليد مثل در چنين مکانهايى تجمع مىکنند. همچنين پوشش گياهى هامون محل مناسبى براى مخفى شدن و در امان ماندن بعضى از پرندگان، پستانداران و ساير آبزيان از جمله شاهينها، عقابها و باکلانها است. پوشش زير آب درياچه نيز همراه با نيزارهاى آن در تأمين نيازهاى حيات وحش نقش اساسى دارند. درياچه هامون براى بعضى از موجودات زيستگاه دائمى و براى تعدادى ديگر سکونتگاه موقتى و محل گذر و تغذيه محسوب مىشود.
از ديگر جاذبه هاى این شهرستان میتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
تخت عدالت، قلعه سه کوهه، قلعه خاش، قلعه تپه، قلعه کهک ،قلعه رستم ، قلعه رامرود، قلعه خان ملک ، آرامگاه خواجه غلطان، تپه کنیز، تخت شاه، آتشکده کهک ،میل نادرى، برج افغان،سدزهک ،سدکهک ،سد سیستان ،آسیابهای بادی، قلعه کندر، قلعه حوضدار، درختان باستانى سرو، برج لار. ...
4-جغرافياى تاريخى
وجه تسميه و پيشينه تاريخى
زابل امروزی در گذشته، مجموعه زمين هايی بود با تپه هايی از ماسه های روان و رسوبات دريايی که قسمتی از آن نيز در مسير رودخانه قرار داشت. با کم شدن آب رودخانه بر وسعت خشکی های اطراف آن افزوده شد و با اتصال اين منطقه به روستای حسن آباد، آبادی بزرگی تشکيل گرديد که بعدها با تأسيس پادگان نظامی بر اهميت آن در منطقه افزوده شد.شهرستان زابل در دوره های مختلف اسامی متفاوتی به خود گرفته است. اولين نام اين شهر «نصيرآباد» بود که از نام نصير (بنيان گذار روستای ايجاد کننده شهرستان زابل) گرفته شده است. اين شهر در زمان سکونت قوم «سکاها»، «سکستان» نام گرفت. اين نام در دورانی که فرماندهان يک نيمروز را در ماه يا سال در اين ناحيه به دادرسی مردم می پرداختند، به «نيمروز» تغيير يافت. بعدها با توسعه و گسترش شهر به نام «سيستان» يا «سيوستان» که مخفف سی استان است، معروف شد. هم چنين مدتی زابلستان نام گرفت و از 50 سال قبل تا امروز با آخرين نام خود، يعنی زابل خوانده می شود.شهرستان زابل دارای گذشته تاريخی بسيار دوری بوده و در ادوار مختلف تاريخ ايران مورد تاخت و تاز اقوام مختلف و محل عبور حکام و فرماندهان وقت بوده است. نام سيستان يادآور پهلوانان و قهرمانان شاهنامه ای از قبيل رستم، سهراب، فريدون، زال و … بوده و مهد داستان های ملی و رزمگاه پهلوانان و رادمردان ايران زمين بوده است.